سلام ببخشید دوستان چند روزی کم فعالیت بودیم به خاطر امتحانات بود، ان شاء الله از امروز پر فعالیت هستیم مثل قبل، برای جبران کم فعالیتمون می خوام براتون رمان بزارم موافقین؟
داخل ناشناس بگید بزارم یا نه👇
https://abzarek.ir/service-p/msg/639103
🌱بــّوی عــطّـر خُـــدا🌱
سلام ببخشید دوستان چند روزی کم فعالیت بودیم به خاطر امتحانات بود، ان شاء الله از امروز پر فعالیت هست
لطفا داخل لینک حمایتی نزارید فقط نظر بدین🙏
#صرفاجهتاطلاع . .
بزرگترینحسرتقیامتاینھڪہمیفھمیبــانماز
تاڪجاهـٰـامیتونستۍبالابرۍونرفتۍ!
ازهرجھنمۍبیشترآدموعذابمیده . .
#نمازاولوقت
•💚•
نمازشوثانیہهاۍآخرمیخونہ
آنقدرتندمیخونہکہنصفکلماتهم
دُرُستادانمیکنہ
بعدانتظاردارهرحمت الهی
مثلسیلسرازیربشہتوزندگیش:|
اینوبدون↯
تا نمازتدرستنشہ
هیچےتوزندگیتدرستنمیشہ
#تلنگرانه
هیچوقتفکرنڪن
ڪہامامزمان"عج"ڪنارتنیست
همهحرفاوشِکایتهارو
بہامامزمانبگو...
واینروبِدونڪہتاحرکتنڪنی
برڪتینِمیادسَمتت...♥️
#شهید_علیاصغر_شیردل
✨⃟💛¦⇢#امام_زمان
💬سؤال: به خاطر زانو درد نمازم را روی صندلی میخوانم ـ البته حمد و سوره را ایستاده میخوانم ـ اگر در آینده ایستادن هم ضرر داشته باشد، میتوانم تمام نماز را نشسته بخوانم؟
✅ پاسخ:
✍️ به طور کلی انسان تا می تواند باید ایستاده نماز بخواند، هر چند با تکیه کردن بر چیزی باشد و اگر نمی تواند تمام نماز را ایستاده بخواند، هر قدر توان دارد ایستاده و بقیه را نشسته بخواند و اگر اصلا قدرت ایستادن ندارد، یا مشقت زیاد دارد، یا خوف ضرر دارد، میتواند نشسته نماز بخواند.
_____
◀️ سایت آیت الله خامنه ای
📚 #احکام_دین 👇
https://eitaa.com/doKhtranChdoori
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊
عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳
تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭
(یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این داستان زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات)
💔شادی روح شهدا صلوات💔
┈••🦋🌷🦋••┈