•ـــــ°'🌼'°ـــــ•
یک دختر دوساله به نام کوثر ...
دخترش را خیلی دوست داشت
طوری که هربار به پدر یا دوستانش زنگ می زد، کلی از کوثر تعریف می کرد.
یک بار که از منطقه برگشته بود گفت:
بعضی وقت ها که در تیررس تکفیری ها گیر
می افتیم ، مجبوریم مسافتی از یک دیوار تا دیوار دیگر را بدویم .
درآن مسافت چند متری کوثر می آید
جلوی چشمم .
فهمیده بود که با این وابستگی ها و ایثار کسی شهید نمی شود.
دفعه آخری که میخواست به عملیات برود به
دوستش گفته بود :
( این بار دیگر از کوثرم گذشتم...)
شهیدمحمودرضابیضایی🌷
#روایت_عشق
#شهیدانه
#خادم_زینب
@khodajoonnn
خود گفته است از همه نزدیکتر به ماست...
بیچاره عاقلے که سرش گرم جستجوست!🖐🏻
#امام_زمان ♥️
#روایت_عشق 🧡