#نگاه_خدا
#رمان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗نگاه خدا💗
قسمت5
رسیدیم خونه منم مستقیم رفتم توی اتاقم
بعد نیم ساعت بابا رضا اومد داخل تو دستش یه نایلکس بود نشست کنار تختم ...
بابا رضا: سارا جان ،خودت میدونی که مامان فاطمه هیچ وقت دوست نداشت رنگ مشکی بپوشی از داخل نایلکس یه شال صورتی که لبه اش با مروارید کرم دور دوزی شده بود با یه مانتوی سرمه ای...
چشمام تو چشماش بود بغض تو چشماش داغونم میکرد بغلش کردمو فقط گریه کردم
حالم روز به روز بهتر میشد،عاطفه یکی از بهترین دوستم که از بچگی باهم بزرگ شدیم هر از گاهی میاومد خونمون با شوخی هایی که میکرد حالمو خوب میکرد...
(بابای عاطفه با بابا رضا دوستای دوران جنگ بودن ،بابای عاطفه ،حاج احمد جانباز بود،عاطفه بچه اخر خانواده بود ۳ تا داداش و یه خواهر بزرگ تر از خودش داره،بابا رضا بعد از جنگ عاشق مامان فاطمه میشه از همون موقع به خاطر مشکل قلبی که مامان داشت تصمیم گرفتن بچه دار نشن ولی بعد ده سال خدا منو به اونا هدیه میده)
صدای زنگ گوشیم میاومد ولی اتاقم اینقدر ریخت و پاشیده بود که نمیتونستم پیداش کنم
اخر زیر تخت پیداش کردم
عاطفه بود
-سلام عاطی خوبی؟
(صدای جیغ و خنده اش با هم قاطی شده بود)
چیشده دختر ،مثل دیونه ها چرا جیغ میکشی
عاطی: وااییی سارا قبول شدی...
-خوب الان کجاش خوشحالی دارن....
عاطی: دختره بی ذوق،رشته برق قبول شدی خنگه ،مهندس خانم...
(تا گفت مهندس ،یاد مامانم افتادم چقدر تو خونه صدام میکرد مهندس خانم)
عاطی: الو سارا غش کردی؟
من این چیزا حالیم نیست دارم میام اونجا بریم بیرون ،بهم شیرینی بدی،ناهار بهم بدی بوس بای...
( دختره خل اصلا نزاشت حرف بزنم )
بلند شدم و لباسی که بابا برام خریده بود و پوشیدم واقعن قشنگ بود ،خیلی بهم میاومد
یه دفعه صدای زنگ آیفون اومد ،دستشو از روش برنمیداشت...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ادامه دارد...
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
#نگاه_خدا
#رمان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗نگاه خدا💗
قسمت6
رفتم پایین نگاه به صفحه نکردم گوشیو برداشتم:
هووووییی آدم خل و دیونه ،آیفون سوخت...
خونه خودتون بود اینجور میزنی...
یه دفعه دیدم دایی حسین اومد جلو تر:
دسته شما درد نکنه الان ما خل و دیونه هم شدیم پس..
- واییی خدا مرگم بده شمایین(گوشی و گذاشتم سر جاش رفتم دم در درو باز کردم،از خجالت سرخ شده بودم ،نرگس جونم همراه دایی حسین بود)
- سلام
دایی حسین : علیک سلام
نرگس جون اومد بغلم کرد: سلام عزیزم خوبی
- مرسی، ببخشید من فک کردم عاطفه اس
دایی حسین ( اومد جلو و دماغمو کشید):
اره منم باور کردم
نرگس جون: ععع حسین اقا ،اذیتش نکن ،اینجور که تو دستتو از رو زنگ بر نداشتی حاجی هم بود همینو میگفت...
- چرا نمیاین داخل ؟
دایی حسین: قربون دستت ،باید برگردیم کرج ،تا الانم قاچاقی مرخصی بودم
نرگس جون: سارا جان اومدیم که بهت بگیم همراه ما بیا بریم خونه ما
- خیلی ممنون،نمیتونم بیام ،بابا تنهاست
دایی حسین (بغلم کرد) :قربون اون دلت برم من،هر موقع دوست داشتی بیای بگو بیام دنبالت...
- باشه چشم ...
نرگس جون هم بغلم کرد خدا حافظی کرد ،و آروم زیر گوشمم گفت :داری دختر عمه میشی
از خوشحالی اشک تو چشمم جمع شده بود ،آخه بعد ۱۳ سال بچه دار شده...
- الهیی قربونتون برم ،مبارکتون باشه
سرمو داخل ماشین کردم و به دایی حسین گفتم : دایی جون یه شیرینی بدهکاری به مناااا
دایی حسین: به روی چششششم یه سارا که بیشتر نداریم
دایی حسین اینا که رفتن،منم رفتم داخل که درو ببندم دیدم یکی داره بوق میزنه
درو یه کم باز کردم از لای در نگاه کردم عاطفه اس رفتم بیرون و نگاهش کردم
- عاطی تویی؟
عاطی: نه عممه
- ماشینو از کی گرفتی؟
عاطی: از شاهزاده رویاهام
- عع چه خوب یه شاهزاده واسه ما هم پیدا کن پس...
عاطی:نه خیر تو اخلاقت گنده هر کسی نمیاد سمتت
- بی مزه ،بگو از کی گرفتی
عاطی: حاج بابا گرفتم ،گفتم میخوام دختر دوستشو ببرم هوا خوری یه بادی به اون کله بی مغزش بخوره ،سویچو دودستی تقدیمم کرد
بپر بالا بریم...
- صبر کن برم کیفمو بردارم میام...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ادامه دارد....
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
بچه ها منتشر کنید☺
#شما_گفتین
نمی دونم آقا هستید یا خانوم
ولی ببینید اگه واقعا انقد مطالب ما اذیتتون میکنه میتونید کانال رو ترک کنید به راحتی!
واقعا نیاز نیست شما تو کانال ما باشید وقتی که همچین مطلبی رو چرت و پرت میبینید
و اینکه اول رو ادب خودتون کار کنید
خجالت رو باید شما بکشید با طرز حرف زدنتون
دوست ندارم دفعه بعدی همچین پیامی تو ناشناس باشه
لطفا اگه اذیت میشید بفرمائید بیرون!😊🖐🏼🚶🏻♀️
#عماد
@khodam_Zahra
جای من اینجا نیست حسین جان (؛
میون این همه ادم...
میون این همه ریا...
میون این همه تهمت...
قضاوت ...
فراق...
منو ببر پیش خودت 🖐🏽💔
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا دلتوناینجوریه؟
اربابت داره میرسه دیگه°°°(:💔
بسی زیبا🙂🚶🏻♀
#صابر_خراسانی
@khodam_Zahra
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
• انتصار •
#تم #کربلا #محرم #جهادمون برای سلامتیش صلوات 🖐🏽🧡 ʝøɨռ↷ https://eitaa.com/khodam_Zahra
پس زمینه ☁️🎭
راهه حرمه(:
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
#سلام_اربابم ❤️
#حسین_جانم
إِنی سِلمٌ لِمَن سالَمَکم
و حَربٌ لِمن حاربَکم...
خواستم بدانی
تو ملاک دوست داشتن برای منی،
با آنها که دوستت ندارند ،
نسبتی ندارم
ح س ی ن جان ... اربابم
#ازدورسلامــــــــــ「♥️」✋🏻
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
🌻⃟💫
اگر میخواهے عاشق چیزۍشوۍ
با عمل و رفتار عاشق شو ...
مثلا اگر میخواهےعاشقِ حسین شوۍ،
هر روز
در یک ساعتِ مخصوص
بگو :
" صلےاللہ علیڪ یا اباعبداللہ..."
#استادپناهیان👌🌾
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
#شما_گفتین
سلام علیکم
وقت شما هم بخیر ...
چه سوال قشنگی (: ....
بخوام از ته ته دلم بگم !
بزار بیام حرم دورت بگردم 🖐🏽💔
حداقل منم نمیبری ....
یکیو ببر که خیلی کارش گیره حسین(ع) (:
#دلدل
#محرم
ʝøɨռ
https://eitaa.com/khodam_Zahra
#تلنگر اولبهخودم(:
توفضایمجازیکـھماشاءاللـھ
بچـھحزباللھےو
فدایـےرهبروافسرجنگنرمزیاده...
اماتوفضایواقعـےنمازصبحپر..!💔
نمازکـھردبشـھوقبولنشـھ،
همـھاعمالتردمیشہ
رفیق..!🙂🖐🏽
#حواسمونهست؟
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
• انتصار •
#تلنگر اولبهخودم(: توفضایمجازیکـھماشاءاللـھ بچـھحزباللھےو فدایـےرهبروافسرجنگنرمزیاده... ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#بیوگرافی
دور ضریحت...
غوغاست امشب ...
جای من خالی (: ...
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
• انتصار •
یه سریا هستن...
با تمام سختیها ...
عملیات ها...
ماموریت ها...
دوری از خانواده...
پدر و مادر ....
عشق....
فرزند ....
میرن...
شهید میشن(:
مگه اینا خانواده ندارن؟
مگه خانواده هاشون دل ندارن؟
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
بتڪانازسرورویمغـمدلتنگـےرا💔 .
بہشگفتم:
منکہکربلآنرفتم
توکهرفتییکمبرامتوصیفش
کن...🚶🏿♂
بگوچهجورجاییه؟
لبخندیزدوفقطیکلمہگفت:
بہشتِ:)🥀!
#اللہمالرزقناحرم♥'
@khodam_Zahra
هرکسی
سرنوشتش رو محرم براش رقم میزنن
یعنی توی محرم
آینده اش معلوم میشه ..
توی محرم هدفمونو بزرگتر کنیم :)
حرف من نیستا
استاد پناهیان بزرگوار میگه ..
#محرم
『 ʝøɨռ↷』
https://eitaa.com/khodam_Zahra
نگاه تو چه فاتحانه گفت: نه گاه ماندن و نشستن است
نه روز گار غربت حسین، نه تاب حسرت است و آرزوست
فقط نه چشم تر بیاورید برای دوست سر بیاورید
چقدر کربلا که پشت سر چقدر کربلا که پیش روست
شانزدهم مرداد سالروز اسارت توست
بهتر بگویم اسارت دنیا در چشمان تو
#شهیدمحسنحججی
@khodam_Zahra
• انتصار •
نگاه تو چه فاتحانه گفت: نه گاه ماندن و نشستن است نه روز گار غربت حسین، نه تاب حسرت است و آرزوست فقط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تماسی از شهید #محسن حججی📞
به گوشی مومن؟
صدا مو داری ؟
{۱۸مرداد سالروز شهدای حرم 🥀}
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
از امشب، سیل کلیپ ها و شبهات و مطالب موهون درباره عزاداری و مجالس امام حسین علیه السلام به فضای مجازی سرازیر خواهد شد.
لطفا
نه جایی منتشر کنید
و نه اصلا ذهنتون را درگیرش کنید
و نه با کسی بحث و جدل کنید.
عزیز من شما فکر کردی بفرستی تو گروه خانوادگی و دوستات، قراره کسی جواب بده و شما بفرستی برای کسی؟
یا نکنه فکر کردی اگه بشینی با کسی تا صبح جدل و بحث کنی، قراره آخرش بگه لبیک یا حسین و روشن بشه؟
نه جانم
اصلا اعصاب خودت خرد نکن
یه سال هست و یه دهه محرم
یه دنیا هست و یه امام حسین
به فکر عشق و حال و استفاده از ماه محرم و مجالس روضه باش
حتی اگه دیدی تو یه گروه، حرفای ذهن مشغول کن میزنن که ممکنه ارادت و توجهت نسبت به امام حسین کم بشه، یه مدت لفت بده تا دهه محرم بگذره و بعدش اگه دوس داشتی دوباره برگرد.
والا
اصلا تضمینی نیست تا سال دیگه زنده باشیم و بشینیم یه گوشه مسجد و هیئت و برای امام حسین گریه کنیم.
اینا
ببین
ظرف همین یک سال اخیر، چند هزار نفر زیر خاک رفتن و دستشون از دنیا کوتاه شده.
من و تو هم همینیم
بخشی از همین دنیا
یهو میذارنمون رو شونه هاشون و بلند میگن: به عزت و شرف لا اله الا الله!
حالا اون لحظه کی به دادت میرسه؟
اونایی که ساعت ها باهاشون کلکل کردی؟ یا پسر فاطمه سلام الله علیها؟!
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
تعطیلی نداره این روضه اگه سنگم بباره 1.mp3
7.01M
•°🌱
تعطیلی نداره
این روضه
اگه سنگم بباره
🎙کربلایی سیدرضا نریمانی
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra