eitaa logo
• انتصار •
714 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
27 فایل
﷽ باز شد هر گره کور زندگی با نام نامیِ زهرای اطهر ♥ • انتصار : یاری دهنده
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_
•• . 🌿-نحن کهف لِمن التجا الَینا ما برای هرکس که به ما پناه آورد _امام.حسن
حاجی هروقت گناه ‌کردی و توبه‌ شکستی این‌رو یادت باشه شما‌ از‌گناهان‌خود‌ت خسته‌ میشی اما خدا از‌بخشیدن‌ شما‌ خسته‌ نمی شه☺️ پس‌از‌رحمت‌خدانا امیدنشو :) - آیت‌الله‌ مرتضی تهرانی =سم‌خالص‌ترک‌گناه
📚 🔥به دلیل هفته کتاب خوانی،چالش داریم🔥 چه چالشی؟! 🤨 بهترین کتاب هایی که خوندین و معرفی کنین و یک جمله از اون کتاب قید کنین🗣️ جمله ای که خییلیییییییییی خوشتون اومده ازش کجا ارسال کنیم ؟! ″ناشناس″ که لینکش توی بیوگرافی کانال هست ! به بهترین جمله ها ؟؟ نه خیر :/ به تمام کسانی که شرکت کردند،جوایزی هدیه میشه،حتی اگر دوستانتون هم مایل هستن می تونن شرکت کنن و هدیه از ما بگیرن.🎈🎁 پس برای دوستاتون هم فوروارد کنین👣 ″تا چهارشنبه این هفته هم مهلت هست″
صد‌رکعت‌نمــٰا‌زبخون‌ . . صدتا‌ڪار‌خوب‌انجام‌بده . . ولۍ‌کسۍ‌نتونہ‌باهــات‌حرف‌بزنھ‌ اخلاق‌نداشتہ‌باشۍ‌بہ‌هیچ‌دردۍ‌نمیخوره! مومن‌بــٰاید‌شاد‌باشہ! اخلاق‌ِ‌خوب‌داشته‌باشه!
25.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخر الزمان و نشانه های ظهور‼️ از زبان استاد رائفی پور @khodam_Zahra
🌹 🥀 ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ خونواده ﺷﻬﯿﺪی ﺧﺒﺮ ﺑﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎیید ﺍﺳﺘﺨﻮﻧـﺎﯼ ﺷﻬﯿﺪﺗﻮنو ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ… ﺩﺭ ﺯﺩﯾﻢ ﺩﺧﺘﺮ خانومے ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﻭ واﮐﺮﺩ... ﮔﻔﺘﻢ:ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ شهید بزرگوار نسبتی دارید🤔چطور مگہ؟! ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ...💔 ﮔﻔﺘﻢ: پیکرﺷﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ،میخوان ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻇﻬﺮ ﺑﯿﺎﺭنش... زد زیر گریه و گفت:یه ﺧﻮاهشی ﺩﺍﺭﻡ... ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍیـن ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﻩ...😢 میشه به جای ظهر پنجشنبه،شب جمعه بیاﺭﯾﺪﺵ...؟! شب جمعه... ﺗﺎﺑﻮتو ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮنا،بردﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﺭﺱ... ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ... ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﭼﺮﺍغونی کردن...🎊🎉 ﺭﯾﺴﻪ ﮐﺸﯿﺪن ، کوچه ﺷﻠﻮغه و مردم ﻣﯿﺎﻥ و میرﻥ🚶 ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺟﻠﻮ و پرسیدیمﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼہ ﺧﺒرررﻩ…؟! گفتن: ﻋﺮﻭسی ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾـﻦ ﺧﻮنه است…! ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑرگردیمﺩﯾﺪﯾﻢ... ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭ ﺩﻭﯾﺪ ﺗـﻮ ﮐﻮﭼﻪ و داد میزد: ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ کجا میبرید...😭ﻧﺒﺮﯾـﺪش...💔 یه عمر ﺁﺭﺯﻭم بود که ﺑﺎﺑﺎﻡ ، ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ی ﻋﻘﺪم باشه...💕 ﻣﻦ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺎﺑﺎﻡُ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ...😍 ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺩﯾﻢ، ﭼﻬﺎﺭ تا تیکه اﺳﺘﺨﻮوﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﮐﻨﺎﺭﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﻘﺪ...💕 خدا را شکر که مهمان منی امشب، تو بابا... استخوون دست باباشو برداشت… کشید رو سرش و گفت:"بابا جون…❤ ببین دخترت عروس شده…💕 عاقد: برای بار سوم میپرسم:عروس خانوم وکیلم...؟ با اجازه پدرم...بله...