فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ارباب •°💛
#محرم
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
" بابی انت و امی "
نـه به ولله کم است
همه ی ایل و تبارم به فدایت
"آقـــا"🍃
#حسینجانم♥️
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
مظفر:
آقای رییسی بر اساس اصل ۱۳۳ قانون اساسی از اخیاراتشان استفاده کرده و کابینه ی مدنظرشان را بسته اند.
قرار است ایشان با این افراد کار کنند نه ما!
نظرات مشورتی داشتیم که به شیوه های مختلف ارائه شد.
اکنون به جهت اعتمادمان به ایشان از کابینه شان(فارغ از نقدها) حمایت میکنیم
"م.طالب.دارستانی"
#رئیسی
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
• انتصار •
🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️ 💗نگاه خدا💗 قسمت19 عاطی: چی شده باز - هیچی بابا... آها به خاطر هیچی منو کش
دٌڵدٌڶ:
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
💗نگاه خدا💗
رفتم توی اتاقم شماره مادر جونو گرفتم
- الو مادر جون خوبین؟
مادرجون: واییی سارا مادر،ما که از دلشوره مردیم - ببخشید مادرجون گوشیم شارژش تمام شده بود یادم رفته بود بزنم به شارژ
مادر جون: دخترم چرا یه سر نمیزنی خونه ما ،از من دلخوری
- الهی فداتون بشم این چه حرفیه ،دانشگاه دارم بعد اینقدر خستم که جایی نمیرم اصلا
مادر جون: سارا جان فردا میتونی بیای خونمون - چیزی شده؟
مادر جون : نه مادر کارت دارم
- چشم شنبه بعد دانشگاه میام
مادر جون : قربونت برم پس منتظرتم - باشه ،به اقا جون سلام برسونین ،خداحافظ
وااییی میدونستم چیکارم داره ،باز میخوان همون حرفای قبلو بزنن فردا جمعه بود و دلم نمیخواست جایی برم ،تصمیم گرفتم یه کم اتاقمو تمیز کنم و دستی به خونه بکشم
بابای بیچارم هم هیچی نمیگفت بابت خونه
اینقدر تمیز کردن خونه سخت بود که بدون شام رفتم اتاقم خوابیدم
صبح به زور از خواب بیدار شدم که برم دانشگاه ،بلند شدم لباسامو پوشیدم مقنعه امو سر کردم رفتم پایین
یه لقمه واسه خودم درست کردم که تو راه بخورم به دانشگاه رسیدم ماشین و پارک کردم پیاده شدم وارد محوطه دانشگاه شدم احساس میکنم همه دارن منو زیر چشمی نگاه میکنن نمیدونستم چرا
یه دفعه دیدم یه دختری اومد جلوی من : سلام اسم من مرجانه - سلام درخدمتم ( مرجان ،همکلاسیم بود ولی اسمشو هنوز نمیدونستم ،من زیاد ازش خوشم نمیاومد،همیشه دورو بره یاسریه ،ظاهرش هم که ،یک کیلو مواد مالیده بود به صورتش ،مانتوش اینقدر تنگ بود و کوتاه بود نگاه همه رو به خودش جلب میکرد ،همیشه هم از حراست بهش گیر میدادن)
مرجان: چرا پویا دوروبرت میچرخه ؟
- هااا، پویا دیگه کیه؟
مرجان:خودتی دختر...
همونی که چند روز پیش داخل کافه اومد پیشت - آها یاسری و میگی،من اصلا نمیخوام سر به تنش باشه
مرجان : عکسایی رو که فرستادم دیدی
- تو فرستاده بودی؟
مرجان: اره ،قشنگ بودن نه؟
- به چه منظور این عکسارو برای من فرستادی؟
مرجان: هیچی همینجوری خواستم بدونی طرفت کیه - اول اینکه من خودم میدونم طرفم کیه ،دومم الان چرا تو اینقدر ناراحتی...
اصلا خودت تو عکس نبودی چرا؟
( همین لحظه یاسری وارد محوطه شد از کنارمون داشت رد میشد)
مرجان : سلام پویا جان خوبی
( یاسری هم بدون هیچ حرفی رفت)
🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️
ادامه دارد...
#صلوات
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
• انتصار •
دٌڵدٌڶ: 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 💗نگاه خدا💗 رفتم توی اتاقم شماره مادر جونو گرفتم - الو مادر جون خوبین؟ مادرجو
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
💗نگاه خدا💗
قسمت22
صورت مرجان مثل باروت بود
اونم به سمتم با عصبانیت
مرجان: ببین دختره ناز نازی، به تو هیچ ربطی نداره که من کجا بودم و چیکار میکنم، دفعه اخرت باشه رفتی سمت پویا ،وگرنه ....
- ( زدم به شونه اش ) برو بابا ،فک کردین همه مثل خودتون اشغال و یه بار مصرفن؟
از کنارش رد شدم و رفتم داخل کافه
رفتم یه جای خلوت پیدا کردم نشستم
بعد ده دقیقه یه دختره دیگه ای اومد سمتم
نشست کنارم...
( این دیگه چه خط و نشونی داره واسم)
سلام ،اسمم منیژه است ،میخواستم بگم مرجان دختر خطرناکیه ،عکس تو رو پویا رو بین دانشجو ها پخش کرده گفته اون شب تو هم همراهش بودی مواظب خودت باش ،من برم بیاد ببینه اومدم پیش تو پدرمو درمیاره
یا خدااا اینا دیگه از چه قماشن
دیدم روی یه میزی چند تا دختر نشستن دارن به گوشی شون نگاه میکنن یع چیزایی میگن
رفتم کنار میزشون گوشی رو از دستش گرفتم هوووی دیونه چه غلطی میکنی
( واااییی باورم نمیشد چی میبینم ،عکس من با یاسری در کنار مهمونیاشون)
داشتم سکته میکردم ،اگه بابا این عکسو ببینه اصلا نمیدونم باورش میشه یا نه
نمیدونم با چه سرعتی رسیدم کلاس
یاسری یه گوشه با چند تا رفیقاش نشسته بود مرجانم مثل همیشه داشت خود شیرینی میکرد جلوش رفتم رو به روی مرجان ،اشک از چشمام میاومد مرجان از جاش بلند شد ،زدم زیر گوشش یاسری هاج و واج نگاه میکرد - دختره بیشعور ،فک کردی منم مثل خودت کثیف و تن فروشم ،من آبرومو از تو جوب نیاوردم که با کارای احمقانه تو بخوام به تاراج بزارمش
رومو کردم سمت یاسری : ببین پسره کثافت واسه آخرین بار کنار این دختره بهت میگم که فک نکنه ازت خوشمم میاد ،دفعه اخرت باشه اومدی سمتم از کلاس زدم بیرون ،صدای داد و بیداد مرجان و یاسری و میشنیدم
مستقیم رفتم سمت دفتر مدیر دانشگاه ،همه چیزو گفتم تو این مدت گذشت،اونا هم گفتن حتمن برخورد میکنن
اون روز کلاسو بیخیال شدم ورفتم سوار ماشین شدم ،توی راه یادم اومد که باید برم خونه مادر جون ...وااایی دیگه تحمل حرفای مادرجونو نداشتم ،ولی مجبور بودم که برم
رسیدم خونه مادر جون زنگ درو زدم
در که باز شد با دیدن حیاط خونه یاد و خاطره مامانم زنده شد ،خاله زهرا هم بود
خاله زهرا: سلام سارا جان خوش اومدی
مادر جون اومد تو حیاط بغلم کرد: سلام مادر خوبی ؟
- سلام مرسی شما خوبین
مادر جون: بیا عزیزم اینجا بشین - چشم
مادرجون: سارا جان درس و دانشگاهت خوبه؟
( بغضمو قورت دادم) بله خوبع...
هوا سرد بود ولی من هنوز درونم آتیش بود
مادر جون : سارا جان چند شب پیش خواب مامان فاطمه رو دیدم...
🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️
ادامه دارد..
#صلوات
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
Reza Narimani Refigh Shshe Bachegimi.mp3
5.45M
مواظب دلم نبودم...🙃
که این بلا سرش اومد....💔
بارَمو سفت نچشبیدم ....🥀
تاااااا .....
غریبه آخرش اومد (: ....
قول داده بودم...☝🏽
کسیرو غیر تو راه ندم...
تو ی دلم...
بازم زدم زیر قولم( :
#عفوا_یا_حسین
#حُبُّڪْنِعْمَتۍْقَبْرڪْقِبْلَتی
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#لارفیقمنلارفیقله..
#محرم
[[[[با نوای آقای رضا نریمانی 🎙️]]]]]
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
• انتصار •
مواظب دلم نبودم...🙃 که این بلا سرش اومد....💔 بارَمو سفت نچشبیدم ....🥀 تاااااا ..... غریبه آخر
روضه میام آروم میگیرم...(:
میگیره تا دلم #حسین💔
شب پنجمه هااااا
نزار ناکام برم🕯️🖤....
امام زمانم شما یه کاری کن(:
عَفواً....
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
• انتصار •
مواظب دلم نبودم...🙃 که این بلا سرش اومد....💔 بارَمو سفت نچشبیدم ....🥀 تاااااا ..... غریبه آخر
آخ یادش بخیر دلدل:))☝🏻🖤
پارسال همین موقه همین مداحی رو برام فرستادی:)
حال دلمم خوب نبود 🙂💔
هعی:)
چه زود گذشت...
#قدربدونیم
آرام باش…
هیچ حال بدۍموندگار نیست
تُو خـدا رو دارۍ🌿☁️
#دلی
https://eitaa.com/khodam_Zahra
🥀🖤
میگفت:
"حُسین"برای ماهمون دوربرگردونیہ↻
ڪہوقتی از همهعالم و آدممیبریم.!
برمونمیگردونہبہزندگی. :)
#حسین
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
آقـاسیدمیگفٺ
هࢪکۍٺوبسـآطامامحسیـن
گمبشہ پیـدآمیشھ(:🌿!
#امام_حسین
#الحمدللہالذیخلقاݪحسین
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
هدایت شده از • انتصار •
#تلنگر
شما یه دفه بیا تو غذا به جای نمک شکر بریز 😐🖐🏽
مزه میده؟
اصلا می تونی بخوری ؟
خب خواهرم ،چادر که با ساپورت و موهای پریشون جور در نمیاد. که 🙂
می خوای اصلا نپوش
حرمت داره به والله 👀🤝🏽
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
همش میگیم امام حسین ما رو راه نمیده حرم
نمیبره....
کمک نمی کنه این مریضی تموم شه بره...
ببینین چی کار کردیم با دل آقا☝🏽🕯️
آخه حاجی....
خودت یه نگاهی بکن !
من به شخصه خجالت می کشم...وقتی میرم بیرون برای مراسم عزاداری
آخه آقا پسر محترم
خانوم محترم
شبای محرم جای این کارآست!!!!!
شما پدرتون شهید بشه...
برادتون شهید بشه...
عموتون....
بازم این مراسم ها رو با عروسی اشتباه میگیری (:
بعد بگین چرا انقدر دنیا جای بدی شده...
وقتی به بهانه عزاداری،چه کار ها که می کنین...
ازین بد تر هم میشه (:
تو جامعه ای که امر به معروف و نهی از منکر غریبه باشه
تو جامعه ای شب های عزاداری تبدیل به.....بشه
تو جامعه ای که ...
حاجیااااا،مشتیآااااا
حسین تشنه آب نبود ! تشنه لبیک بود(:
#محرم
#رئیسی
#عفوا_یا_حسین
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
• انتصار •
همش میگیم امام حسین ما رو راه نمیده حرم نمیبره.... کمک نمی کنه این مریضی تموم شه بره... ببینین چی
شما بیا به حرمت این ده روز یه گناه و ترک کن ! ☝🏽
قول میدم دیگه بعد دهه خجالت بکشی از انجام اون گناه....🙃🍃
نگین نگفتین!
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
حال دل که چه عرض کنم ...
حال و هوای نوکرت به جا نیست ...📿
#محرم
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra
#شما_گفتین
به قول استاد پناهیان...
ما میریم التماس آقا....
ما همیشه ملتمس می مونیم 🙂🖤
اصلا گیرم حسین ما رو نخواست من که می خوامش (:
قد تموم کسایی که دوسش ندارن...
#محرم
#دلدل
ʝøɨռ↷
https://eitaa.com/khodam_Zahra