🌙 #قدس قلب محور #مقاومت 🌙
⚘️ راهپیمایی روز قدس
🕘 جمعه ۹ اردیبهشت ماه ساعت ۱۱ونیم
🔰 شروع از میدان امام (ره) (باغ ملی)
🌷 در حمایت از مردمان عزتمند و مظلوم فلسطین ، در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان 🌷
✊️✊️ القدس لنا ✊️✊️
#نشر_حداکثری
🌙 #قدس قلب محور #مقاومت 🌙
⚘️ اجتماع فرزندان دهه ۸۰ و ۹۰ انقلاب در روز قدس
🕘 جمعه ۹ اردیبهشت ماه ساعت ۱۰
🔰 شروع از میدان امام (ره) (باغ ملی)
🌷 در حمایت از مردمان عزتمند و مظلوم فلسطین ، در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان 🌷
✊️✊️ القدس لنا ✊️✊️
#نشر_حداکثری
✊️ #سلام_فرمانده ✊️
🔰اجتماع بزرگ دهه نودی ها
📌همرمان با سالروز آزاد سازی خرمشهر
با حضور و اجرای سرود سلام فرمانده
ابوذر روحی
زمان
یکشنبه 1 خرداد ماه ساعت 8 صبح
مکان
نجف آباد، گلزار شهدا
#نشر_حداکثری
🍃___________🍃
@khodamnjf_313
❤️شهیدی که خبر شهادتش را از آیتالله بهجت گرفت:
❤️عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی میخواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیتالله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیتالله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیتالله بهجت رسیدم، نوید شهادتم را از ایشان گرفتم.»
عبدالمهدی کاظمی / حوزه فعالیت: مستشار نظامی / محل شهادت: دمشق
❤️«مرضیه بدیهی»، همسر شهید مدافع حرم «عبدالمهدی کاظمی»، دبیرستانی بود که با شهید علمدار آشنا و به این شهید و زندگیاش علاقهمند میشود؛ آنقدر که حتی از خداوند، تقاضای همسری میکند که در تقوا و انقلابیگری همچون او باشد. «خواب دیدم شهید علمدار با جوانی دیگر وارد کوچهی ما شدند. وقتی به من رسیدند دست روی شانهی آن جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از ما درخواست کردید و متوسل به امام زمان (عج) شدید.»
#سلام_فرمانده
❤️یک سرباز سادهام
روزی که عبدالمهدی به خواستگاریاش میآید، مرضیه همان کسی را میبیند که در آن خواب شهیدعلمدار به او نشان داده بود. البته این ارادت تنها منحصر به او نبود. در همان جلسهی اول صحبت با شهید کاظمی متوجه میشود که عبدالمهدی نیز همین چندروز پیش خانهی شهید علمدار بوده و با بچههای بسیجشان به دیدار مادر شهید رفته است.
گفتههایش به آنجا میرسد که عبدالمهدی روز خواستگاری به او میگوید: «من یک سرباز سادهام. دوست دارم همسرم هم ساده باشد و ساده زندگی کند و انتظار و توقع بیجایی از من نداشته باشد.» مرضیه هم در جوابش میگوید: «من ایمان تو و تقوایت را میخواهم. همینها کافی هستند. مال دنیا برای من هیچ است! خیالتان راحت باشد.»
نوید شهادت
❤️یک روز بعد از عقدمان رفته بودیم گلستان شهدا که آنجا به من گفت: «حرف مهمی با شما دارم که در مراسم خواستگاری عنوان نکردم، چون میترسیدم اگر بگویم حتما جوابتان منفی میشود.» گفتم: «چه حرفی؟» گفت: «شما در جوانی مرا از دست میدهید و من شهید میشوم.» نگاهی به عبدالمهدی کردم و گفتم: «با چه سندی این حرف را میزنید؟ مگر کسی از آینده خودش خبر دارد؟» عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی میخواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیتالله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیتالله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیتالله بهجت رسیدم، نوید شهادتم را از ایشان گرفتم.»
❤️خوابی که هیچوقت تعریف نشد
تغییر نام شهید کاظمی دیگر خواستهی آیتالله بهجت در این دیدار بود که مرضیه بدیهی به آن اشاره میکند؛ «اسم کوچک شهید کاظمی ابتدا فرهاد بود. آیتالله بهجت از او میخواهند که نامشان را به عبدالمهدی یا عبدالصالح تغییر دهند که همسرم، نام عبدالمهدی را انتخاب میکند.» سالها از ازدواجشان میگذرد و عبدالمهدی که دیگر صاحب دو فرزند به نامهای فاطمه و ریحانه شده، کمکم هوای سوریه به سرش میزند؛ هوای دفاع از حرم همسر شهید میگوید: «سه روز قبل از آمدنش از سوریه خواب دیدم رفتهام به حرم حضرت زینب (س). عکس همهی شهدا به دیوارهای حرم بود. همانطور که نگاه میکردم، دیدم عکس عبدالمهدی هم بین آنهاست. از شوکی که به من وارد شد، داد زدم «وای، عبدالمهدی شهید شد.» از خواب پریدم. دستانم خیلی میلرزید. اتفاقا دو، سه ساعت بعدش، زنگ زد. خواستم خوابم را تعریف کنم، ولی گفتم نگرانش نکنم. فقط گفتم: «عبدالمهدی، خوابت را دیدم.» گفت: «چه خوابی؟» گفتم: «وقتی آمدی، تعریف میکنم.»
و حالا مرضیه مانده است و جای خالی عبدالمهدی و خوابی که هیچگاه نتوانست برای او تعریف کند...
❤️اینجا آرامشی دیگر دارد
تفریح ما گلستان شهدا بود، چه قبل از اینکه بچهدار شویم و چه بعدازآن. همیشه وقتی میخواست بچهها را جایی ببرد، گلستان شهدا را انتخاب میکرد. به او میگفتم، یکبار هم این بچهها را به پارک ببر، میگفت: «آرامشی که گلزار شهدا به آدم میدهد، پارک نمیدهد. اینجا پر از یاد خداست.»
❤️منتظرت هستم
یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترکمان را در آن مینوشتیم. بهمحض بازکردن دفتر، دیدم برایم یک نامه نوشته با این مضمون که «همسر عزیزم! من به شما افتخار میکنم که مرا سربلند و عاقبت بهخیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست شهدای کربلا نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم....
#سلام_فرمانده
#نشر_حداکثری
#مجموعه_فرهنگی_خادم_الشهدا_نجف_آباد
@khodamnjf_313
1_8764594676.mp3
2.45M
#ما_در_قِبال_شُهدا_مَسولیم
صوت:سردار شهید حاج احمد کاظمی۲
🥀نشر به مناسبت هجدهمین سالگرد شهادت سردار گمنام حاج احمد کاظمی...
👈#نشر_حداکثری
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
🥀اینجا قدمگاه شهیدان است👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@khodamnjf_313
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
📲کدهای پیشواز و آوای انتظار شهید کاظمی
🥀نشر به مناسبت هجدهمین سالگرد شهادت سردار گمنام حاج احمد کاظمی...
#نشر_حداکثری
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
🥀اینجا قدمگاه شهیدان است👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@khodamnjf_313
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
1_8978119806.mp3
496.3K
#بایَد_تَلاش_کرد_بِه_کَمال_بِرسیم
🔊صوت:سردار شهید حاج احمد کاظمی۳
🥀نشر به مناسبت هجدهمین سالگرد شهادت سردار گمنام حاج احمد کاظمی...
👈#نشر_حداکثری
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
🥀اینجا قدمگاه شهیدان است👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@khodamnjf_313
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
#مراسم_گرا_میداشت_هجدهمین_سالگر_شهادت_سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی
🌹 سخنران:سردار جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور
🌹 مدیحه سرائی: حاج رضا نبوی
🔶زمان:پنج شنبه ٢١ دی ماه ١۴٠٢،از نماز مغرب و عشاء
🔸مکان:نجف آباد،کمربندی شمالی حسینیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#نشر_حداکثری
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
🥀اینجا قدمگاه شهیدان است👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@khodamnjf_313
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
1_8978121347.mp3
2.41M
#امروز_مشق_مارو_امام_حسین...
🔊صوت:سردار شهید حاج احمد کاظمی۴
🥀نشر به مناسبت هجدهمین سالگرد شهادت سردار گمنام حاج احمد کاظمی...
👈#نشر_حداکثری
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
🥀اینجا قدمگاه شهیدان است👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@khodamnjf_313
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜با ذکر صلوات یادی کنیم از شهدا عزیز سردارگمنام شهید#حاج_احمد_کاظمی...
🌺هوا از عطر تو غوغاست می دانم که اینجایی.....
🌺عزیزم سایه ات پیداست میدانم که اینجائی....
🥀نشر به مناسبت هجدهمین سالگرد شهادت سردار گمنام حاج احمد کاظمی...
👈#نشر_حداکثری
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
🥀اینجا قدمگاه شهیدان است👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@khodamnjf_313
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
1_8978121448.mp3
164.8K
#در_خدا_ثابت_قدم_باشید
🔊صوت:سردار شهید حاج احمد کاظمی۵
🥀نشر به مناسبت هجدهمین سالگرد شهادت سردار گمنام حاج احمد کاظمی...
👈#نشر_حداکثری
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
🥀اینجا قدمگاه شهیدان است👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@khodamnjf_313
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
1_8764592438.mp3
2.4M
#ما_امروز_دریائی_از_تجربه_هستیم
🔊صوت:سردار شهید حاج احمد کاظمی۶
🥀نشر به مناسبت هجدهمین سالگرد شهادت سردار گمنام حاج احمد کاظمی...
👈#نشر_حداکثری
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
🥀اینجا قدمگاه شهیدان است👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@khodamnjf_313
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
1_8978119155.mp3
189.1K
#از_خدا_میخوام_به_حق_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
🔊صوت:سردار شهید حاج احمد کاظمی۷
🥀نشر به مناسبت هجدهمین سالگرد شهادت سردار گمنام حاج احمد کاظمی...
👈#نشر_حداکثری
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
🥀اینجا قدمگاه شهیدان است👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@khodamnjf_313
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
❤️شهیدی که خبر شهادتش را از آیتالله بهجت گرفت:
❤️عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی میخواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیتالله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیتالله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیتالله بهجت رسیدم، نوید شهادتم را از ایشان گرفتم.»
عبدالمهدی کاظمی / حوزه فعالیت: مستشار نظامی / محل شهادت: دمشق
❤️«مرضیه بدیهی»، همسر شهید مدافع حرم «عبدالمهدی کاظمی»، دبیرستانی بود که با شهید علمدار آشنا و به این شهید و زندگیاش علاقهمند میشود؛ آنقدر که حتی از خداوند، تقاضای همسری میکند که در تقوا و انقلابیگری همچون او باشد. «خواب دیدم شهید علمدار با جوانی دیگر وارد کوچهی ما شدند. وقتی به من رسیدند دست روی شانهی آن جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از ما درخواست کردید و متوسل به امام زمان (عج) شدید.»
#سلام_فرمانده
❤️یک سرباز سادهام
روزی که عبدالمهدی به خواستگاریاش میآید، مرضیه همان کسی را میبیند که در آن خواب شهیدعلمدار به او نشان داده بود. البته این ارادت تنها منحصر به او نبود. در همان جلسهی اول صحبت با شهید کاظمی متوجه میشود که عبدالمهدی نیز همین چندروز پیش خانهی شهید علمدار بوده و با بچههای بسیجشان به دیدار مادر شهید رفته است.
گفتههایش به آنجا میرسد که عبدالمهدی روز خواستگاری به او میگوید: «من یک سرباز سادهام. دوست دارم همسرم هم ساده باشد و ساده زندگی کند و انتظار و توقع بیجایی از من نداشته باشد.» مرضیه هم در جوابش میگوید: «من ایمان تو و تقوایت را میخواهم. همینها کافی هستند. مال دنیا برای من هیچ است! خیالتان راحت باشد.»
نوید شهادت
❤️یک روز بعد از عقدمان رفته بودیم گلستان شهدا که آنجا به من گفت: «حرف مهمی با شما دارم که در مراسم خواستگاری عنوان نکردم، چون میترسیدم اگر بگویم حتما جوابتان منفی میشود.» گفتم: «چه حرفی؟» گفت: «شما در جوانی مرا از دست میدهید و من شهید میشوم.» نگاهی به عبدالمهدی کردم و گفتم: «با چه سندی این حرف را میزنید؟ مگر کسی از آینده خودش خبر دارد؟» عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی میخواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیتالله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیتالله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیتالله بهجت رسیدم، نوید شهادتم را از ایشان گرفتم.»
❤️خوابی که هیچوقت تعریف نشد
تغییر نام شهید کاظمی دیگر خواستهی آیتالله بهجت در این دیدار بود که مرضیه بدیهی به آن اشاره میکند؛ «اسم کوچک شهید کاظمی ابتدا فرهاد بود. آیتالله بهجت از او میخواهند که نامشان را به عبدالمهدی یا عبدالصالح تغییر دهند که همسرم، نام عبدالمهدی را انتخاب میکند.» سالها از ازدواجشان میگذرد و عبدالمهدی که دیگر صاحب دو فرزند به نامهای فاطمه و ریحانه شده، کمکم هوای سوریه به سرش میزند؛ هوای دفاع از حرم همسر شهید میگوید: «سه روز قبل از آمدنش از سوریه خواب دیدم رفتهام به حرم حضرت زینب (س). عکس همهی شهدا به دیوارهای حرم بود. همانطور که نگاه میکردم، دیدم عکس عبدالمهدی هم بین آنهاست. از شوکی که به من وارد شد، داد زدم «وای، عبدالمهدی شهید شد.» از خواب پریدم. دستانم خیلی میلرزید. اتفاقا دو، سه ساعت بعدش، زنگ زد. خواستم خوابم را تعریف کنم، ولی گفتم نگرانش نکنم. فقط گفتم: «عبدالمهدی، خوابت را دیدم.» گفت: «چه خوابی؟» گفتم: «وقتی آمدی، تعریف میکنم.»
و حالا مرضیه مانده است و جای خالی عبدالمهدی و خوابی که هیچگاه نتوانست برای او تعریف کند...
❤️اینجا آرامشی دیگر دارد
تفریح ما گلستان شهدا بود، چه قبل از اینکه بچهدار شویم و چه بعدازآن. همیشه وقتی میخواست بچهها را جایی ببرد، گلستان شهدا را انتخاب میکرد. به او میگفتم، یکبار هم این بچهها را به پارک ببر، میگفت: «آرامشی که گلزار شهدا به آدم میدهد، پارک نمیدهد. اینجا پر از یاد خداست.»
❤️منتظرت هستم
یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترکمان را در آن مینوشتیم. بهمحض بازکردن دفتر، دیدم برایم یک نامه نوشته با این مضمون که «همسر عزیزم! من به شما افتخار میکنم که مرا سربلند و عاقبت بهخیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست شهدای کربلا نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم....
#سلام_فرمانده
#نشر_حداکثری
#مجموعه_فرهنگی_خادم_الشهدا_نجف_آباد
@khodamnjf_313