eitaa logo
خدایی در همین نزدیکی
2.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
7هزار ویدیو
60 فایل
سعی ما بر این است که بشرط توفیق جرعه ای از نور قرآن، جامی از نهج البلاغه و رقعه ای از صحیفه سجادیه را با اهداء به اهلبیت در روح و جان خود تثبیت کنیم به انضمام یادآوری اوقات نماز و کلیپ های مذهبی ارتباط با ادمین @Ya_mahdii40 @khodaye_man313
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر عشق ؛ قسمت دهم ؛ اولین ریسک زندگی : آخر شب با حسرت و آرزو ، به سمت کرج حرکت کردیم ، در حالی که برگه مربوط به ثبت نام کربلا ، جلوی ماشین خودنمایی می کرد و من و همسرم و بچه ها در سکوتی عمیق فرو رفته بودیم . تا مسافتی طولانی از تهران تا کرج ، نتوانستیم حرفی بزنیم ومن فقط اشک می ریختم ، حتی شرم داشتم که خودم با زبان خودم دعا کنم و پولی بخواهم ، به هر حال خدا که آگاهتر بود به حال ما ... ما عشق می خواستیم نه مال و مقام ... و این سودا را خودشان در سرمان انداخته بودند و ما را برده بودند در فضای عرشی و عرفانی ! در افکار خودم غوطه ور بودم که همسرم پرسید : عکس داری ؟ اشک هایم را پاک کردم و فقط نگاهش کردم ! گفت فردا بابد مدارک را تحویل دهیم . مو بر پشتم راست شد ! چی ؟ فردا ؟ و این کلماتی بود که فقط بر ذهنم گذشت چرا که زبانم لال شده بود و فقط به همسرم نگاه می کردم !!! گفت یکی از دوستان در مسجد گفت پول سفر را دو سه ماهه قرض میدهد ، حالا می گیریم تا دوسه ماهه دیگر خدا بزرگه . بغضم ترکید و سیل اشک صورتم را پوشاند . در طول زندگی ۱۵ ساله امان ، همسرم هیچ وقت اهل ریسک کردن نبود بویژه در رابطه با قرض گرفتن از دیگران ، به هیچ وجه زیر بار نمی رفت البته من هم همیشه محتاط بودم و این بزرگ منشی و مناعت طبعش را دوست داشتم . و این اولین باری بود که بدون هیچ تردیدی ، مصمم برای این کار بود ، و چون خواب دیده بودم ، هر دو مطمئن بودیم این ها همه نشانه هایی است که خداوند بر سر راه ما گذاشته و هیچیک از این اتفاقات تصادفی نیست ... @khodaye_man313