eitaa logo
خدایی در همین نزدیکی
1.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
46 فایل
سعی ما بر این است که بشرط توفیق جرعه ای از نور قرآن، جامی از نهج البلاغه و رقعه ای از صحیفه سجادیه را با اهداء به اهلبیت در روح و جان خود تثبیت کنیم به انضمام یادآوری اوقات نماز و کلیپ های مذهبی ارتباط با ادمین @Ya_mahdii40 @khodaye_man313
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر عشق ؛ قسمت نوزدهم ؛ آبانماه ۱۳۸۱ : بعد از تفتیش و بازرسی در مرز عراق ، سوار اتوبوس های عراقی شدیم ، و بعد از مسافت کوتاهی در یک رستوران ویژه زوّار ، صبحانه خوردیم . رئیس کاروان خیلی تاکید بر رعایت بهداشت فردی داشت که باید مراقب باشید تا بیمار نشوید . رستوران بسیار محقّر بود ، در بدوِ ورود میزهایی در فضای باز چیده شده بود که مَجمَعه های قدیمی و قُراضه ای روی آنها به چشم می خورد که پر بودند از زیتون سبز و سیاه و سبدهای حصیری که پر از خرما بود . روی هر میز یک فلاسک رنگ و رو رفته پر از چای و یک شیشه بسته بندی شده آب و کَره و قطعه هایی کیک نیز قرار داشت . بعد از صرف صبحانه ، سوار اتوبوس شدیم ، یک ربع گذشته و هیچکدام از اتوبوس های حامل کاروان های ایرانی حرکت نکرده است ، گویا مدیران کاروانها برای تعویض پول عراقی و ایرانی به بانک ویژه ای رفته اند . بر در و دیوار عکس های صدام دیده می شود . بزرگ و رنگی ، که در حالت نشسته ، دست به دعا برداشته بود . همه زیر لب ، لعن و نفرین نثارش می کردند که در مدت جنگ این همه داغ بر دل خانواده های ایرانی گذاشته بود . در بیرون رستوران ، بوفه کوچکی بود که خوراکی و لوازم مورد نیاز زوّار را دارا بود . همسرم از اتوبوس پیاده شد تا سری به بوفه بزند خیلی زود برگشت ، و غافلگیرم کرد ، فکر نمی کردم تا به حال از دیدن یک دفترچه چهل برگ اینقدر ذوق زده شده باشم !!! @khodaye_man313