eitaa logo
خدایی در همین نزدیکی
1.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
46 فایل
سعی ما بر این است که بشرط توفیق جرعه ای از نور قرآن، جامی از نهج البلاغه و رقعه ای از صحیفه سجادیه را با اهداء به اهلبیت در روح و جان خود تثبیت کنیم به انضمام یادآوری اوقات نماز و کلیپ های مذهبی ارتباط با ادمین @Ya_mahdii40 @khodaye_man313
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر عشق ؛ قسمت دوم : سر درد عجیب : صبح پنج شنبه ۱۳۸۱/۷/۴ مصادف بارجب المرجب دیشب مجبور شدم به علت خستگی زیاد زود بخوابم در حالی که نگران و ناراحت بودم که چرا توانایی بیدار ماندن ندارم که دعای کمیل بخوانم ، خودم را دلداری می دادم که سحر زودتر بیدار می شوم به خیال اینکه شب جمعه است ، هم دعا می خوانم هم سحری می خورم ، چون قند خونم پایین بود ، معمولا برایم مقدور نبود بدون خوردن سحری روزه بگیرم . به هر جهت صبح که برای نماز بیدار شدم از وقت اذان گذشته بود و فرصتی برای خوردن سحری نبود ، غصه می خوردم که فرصت های مبارک این ماه عزیز را یکی یکی از دست می دهم 😑 که یک دفعه یادم آمد امروز پنج شنبه است نه جمعه ! با حالی بهتر نماز صبح را خواندم و تعقیب نماز و اندکی از سوره یس ، به نیت مادرم ، به خاطر اینکه حالم خیلی بد بود نتوانستم تمامش کنم و نیز دعای گنج العرش را که چند روزی بود به نیابت از ائمّه و امام زمان ع می خواندم و نیز عرض ادبی داشتم از راه دور به علّامه بهجت که وصفش را خیلی شنیده بودم و مدتی بود صبح ها با ایشان رابطه قلبی برقرار می کردم و از ایشان می خواستم که برای ما هم دعا کنند ، سوره تبارک را هم صبح هایی که حالی داشتم و فرصتی بود می خواندم ... ، ولی آن روز با تمام عشقی که به دعای گنج العرش و بقیه اعمال داشتم نتوانستم تاب بیاورم و به علت سر درد زیاد ، زودتر از سر سجاده بلند شدم و رفتم که بخوابم . به دخترم ، سفارش کردم از سرویس دبیرستان جا نماند و بدون سر و صدا برود تا بتوانم بخوابم. یادم آمد همسرم موقع رفتن گفت ناهار می آید به سختی به آشپزخانه رفتم و کمی قورمه سبزی گذاشتم و رفتم به اتاق پسر کوچکم و کنارش خوابیدم... @khodaye_man313