eitaa logo
خدایی در همین نزدیکی
2.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
7هزار ویدیو
60 فایل
سعی ما بر این است که بشرط توفیق جرعه ای از نور قرآن، جامی از نهج البلاغه و رقعه ای از صحیفه سجادیه را با اهداء به اهلبیت در روح و جان خود تثبیت کنیم به انضمام یادآوری اوقات نماز و کلیپ های مذهبی ارتباط با ادمین @Ya_mahdii40 @khodaye_man313
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر عشق ، قسمت پنجم : انتظاری شیرین : صبح روز پنج شنبه بود و من با خوابی که دیده بودم حالم دگرگون بود ، آنقدر خدا را شاکر بودم که لااقل توفیق خواب حرم مطهر حضرت سیدالشهدا را عطا کرده بود آن هم در کنار همسرم ، چرا که همیشه از خدا خواسته بودم که زیارت ها را نصیب هر دوی ما کند ، گرچه برای همسرم بیشتر دعا می کردم و او را مستحق تر از خودم می دانستم و پاک تر ، ولی گوشه و کنار ، حسرت و آرزوی با هم مشرف شدن را هم داشتم . یکی دو هفته قبل هم خواب می دیدم در حرم دو طفلان مسلم هستم و آنچنان با شور و ولع زیارتنامه می خواندم که وقتی بیدار شدم وقتی بیدار شدم فکر نمی کردم خواب دیده باشم و باورم شده بود که واقعا رفتم و زیارت کردم و این نیز موهبتی الهی بود. تا ظهر پنج شنبه راه رفتم و ذکر گفتم ، کارهای خانه را انجام می دادم و خدا را شکر می کردم و با خودم می گفتم حتما حکمت و بزرگی و لطف خداوند شامل حالم شده ، به هر حال با افکاری از این دست ، خدا را سپاس می گفتم و شاکر بودم . ظهر بود و وقت نماز ، پسرم غذا خورد وبه مدرسه رفت . پسر کوچکم مشغول بازی بود و من هم با حالی منقلب تر از قبل ، مشغول نماز و تعقیبات شدم و باز هم سوره نبآ ، عمّ یتساءلون عن النباء العظیم ... و سوره قدر به نیابت از امام زمان و حضرت زهرا ‌‌‌... دخترم از مدرسه آمد . او هم غذا خورد و من با تمام دلضعفه ای که داشتم منتظر همسرم شدم ، مشغول بقیه کارها بودم و بی صبرانه در انتظار ... ساعت دقیقا یک و نیم ظهر بود که همسرم وارد خانه شد ، سلام کردم و خسته نباشید گفتم مثل همیشه ، ولی این بار دوست داشتم بِدوَم جلوش ، دستی بر پیشانیش بکشم و بگویم زیارت قبول !!! @khodaye_man313