عمرم را با امروز و فردا کردن نابود کردم ...
مناجات سحرگاهی
وَانْقُلْنِى إِلىٰ دَرَجَةِ التَّوْبَةِ إِلَيْكَ، وَأَعِنِّى بِالْبُكاءِ عَلَىٰ نَفْسِى فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسْوِيفِ وَالْآمالِ عُمْرِى، وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِى ، فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَأَ حالاً مِنِّى إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَىٰ مِثْلِ حالِى إِلىٰ قَبْرِى لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِى، وَلَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِى ؟ وَمَا لِى لَاأَبْكِى وَلَا أَدْرِى إِلىٰ مَا يَكُونُ مَصِيرِى، وَأَرىٰ نَفْسِى تُخادِعُنِى، وَأَيَّامِى تُخاتِلُنِى وَقَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِى أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ ؟ فَما لِى لَاأَبْكِى ؟ أَبْكِى لِخُرُوجِ نَفْسِى، أَبْكِى لِظُلْمَةِ قَبْرِى، أَبْكِى لِضِيقِ لَحْدِى، أَبْكِى لِسُؤالِ مُنْكَرٍ وَنَكِيرٍ إِيَّاىَ ؛ أَبْكِى لِخُرُوجی مِن قَبری عُریاناً ذَلیلاحامِلاً ثِقلی .
بارالها ؛مرا به مقام اهل توبه و بازگشت به درگاهت برسان و بر گریه بر خودم مرا یاری ده، که سخت عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل نابود ساختم .
و اینک به جایی رسیده ام که از خوبی و اصلاح نفس خودم به کلّی ناامید شده ام از خیر و صلاح فرود آمدهام ،
پس بدحالتر از من کیست؟ وای اگر من بر چنین حالی به قبرم وارد شوم ، قبری که آن را برای خوابگاه خود آماده نکرده ام و با عمل صالح فرشی در آن نگستردم ،
و چرا گریه نکنم و حال آنکه نمیدانم بازگشت من تا کجا هست و به کجا می روم ، من نفسم را مینگرم که با من نیرنگ می کند و روزگار با من مکر می ورزد و مرا میفریبد .
در حالی که عقاب مرگ بالای سرم ، پر و بال گشوده ، پس چرا گریه نکنم، گریه میکنم برای جان دادنم ، گریه میکنم برای تاریکی قبرم، گریه میکنم برای تنگی لَحَدم، گریه میکنم برای پُرسش دو فرشته قبر ، نکیر و منکر از من؛ گریه می کنم بر آن حالتی که از قبر برهنه و خوار و ذلیل بیرون آمده و بار سنگین اعمالم را بر پشت گرفته ام .
#مناجات_سحر_20
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی به نقل از امام سجّاد علیه السّلام
@khodaye_man313