eitaa logo
خدایی که به شدت کافیست
3.4هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
ارتباط با ادمین : @Khodaaaa313 لینک پیام ناشناس :👇 https://harfeto.timefriend.net/16933404248256 💚انتشارمتن‌ها باذکر ۱ صلوات برای سلامتی و تعجیل‌درفرج آقا امام‌زمان(عج)وعاقبت‌بخیری آخرت مدیرگروه حلال میباشد.💚
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایی که به شدت کافیست
🌸🌸🌸حضرت علی علیه السلام میفرمایند اگر مردم می‌دانستند در قربانی چه آثار وبرکاتی هست قطعاً قرض مکردن
دوستان عزیز سلام دیروز تاحالا خیلی پیام دریافت کردیم که میشه اعتماد کرد و انجام میشه یانه و از این قبیل سوالات... من همچین پيامهايي داخل کانال نمیذارم چون خودم اول باید اعتماد داشته باشم و مدیون شماها نشم، برای همین ریپ زدم و گفتم گروه یکی از دوستانم هست و مطمئنه‌... و اینم بدونید ۵۰ تومن یا حتی کمتر چیزی از کسی کم نمیکنه اما این کارتون خیلی ثواب براتون ثبت میکنه ان‌شاءالله. پس مطمئن باشید که الحمدالله دروغی در کار نیست و خودشونو مدیون شما نمیکنن... التماس دعا🤲
زیبایی حجاب وقتے اسٺ کہ..      رو در روی خدا می ایستی😍 و              با او نجوا میکنی که...                 ای تمام هستےِ من ! تو، مـرا اینگونه خواسته ای... باحجاب...و زینب وار... 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
اگࢪدࢪگیࢪیہ‌ࢪابطہ‌ گنـــ🔥ــاہ هستے💔 همین‌الان‌تصمیم‌بگیࢪ، همه‌ی اون‌چیزایی‌که‌ زمینه‌ی گـناه‌روبرات فراهم میکنه، باذکر یامهدی(عج) ویازهرا(س) پاک کن و بهم بریز.....🍃🌻 بدونِ‌مڪث‌ اینکارو انجام‌بده، چون‌‌اگه‌مڪث‌کنے‌،شاید وسوسه‌بشےو دݪت‌نیاد پاکشون‌کنے‌... نگاہ‌نگࢪان‌خدا‌ࢪوببین منتظࢪتہ‌ڪہ‌بࢪگࢪدے... 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
💌 خدا در قرآن سوره ی شرح آیه ی 5 و 6 می فرماید: "فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا" 💕انقدر قشنگ گفته که من هر وقت میبینمش کلی ذوق می کنم. ✳️ "بدان که به همراه هر سختی آسانی است." ✳️ 🔅اِنَّ در زبان عرب حرف تاکید است. ✅ وقتی خداوند دو بار اِنَّ رو تکرار کرده یعنی اینکه دو بار دارن تاکید می کنن. حتما حتما. مطمئن مطمئن باش ،شک نکن. مثال 👇 🔰من با خواهرم داریم میریم بیرون. میایم از پله ها بریم پایین میگم "خواهر گاز رو بستی؟" میگه "بله بستم" میریم تو پارکینگ میگم "خواهر گاز رو بستین دیگه؟!" ⁉️ چرا دو بار میگم؟ چون میخوام مطمئن بشم و تاکید بکنم که گاز رو حتما بسته باشه. 👌خداوند اینجا دو بار تاکید کرده. دو بار اِنَّ رو گفته و دو بار هم خود جمله رو گفته. در کل میشه 4 بار! ♻️ خدا میگه مع العسر. مع چیزی است که در درون چیز دیگری باشد. ☀️خدا می فرماید در دل سختی، آسانی است. ایمان بیاریم به حکمت و کلام خدا💚 فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا" 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
تعفن مطبوع! دو تا ماسک زدم و وارد کارخانه بازیافت زباله‌ها شدم. با وجود این ماسکها، باز هم بوی تعفن زباله‌ها آزارم می‌داد! با کمال تعجب دیدم هیچ‌کدام از کارگران، ماسک نزده‌اند و به راحتی مشغول کار هستند. وقتی علت را جویا شدم، یکی از آنها گفت:«بینی ما به این بوها کاملا عادت کرده و اصلا مشکلی نداریم!» انسانها گاهی به قدری گناه، برایشان عادت می‌شود که هر چه گناه می‌کنند، وجدانشان بیدار نمی‌شود؛ چون اصولاً وجدانی نمانده و سرکوب شده است! کار، زمانی تاسف‌بارتر می‌گردد که وضعیت به‌گونه‌ای شود که انسان، انجام نیکی‌ها برایش سخت یا محال شود! مانند کسی که به قدری در تعفن، غرق شده که دیگر تحمل بوی عطر را ندارد... به خدا پناه ببریم!.... 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥ویدیوی تامل برانگیز و عجیب که ۲۰ سال پیش در مورد همجنس بازی ضبط شده... 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
شاید اخبار کودکان غرق در خون مردم زیر آوار کشته شدن ۱۰۰ نفر در روز خراب شدن خانه ها برات عادی شده باشه و دیگه ارزش خبری نداره برات اما بدون هيچ وقت برای یه فلسطینی که هر شب با ترس خراب شدن سقف رو سرش یا از دست دادن خانواده اش یا گرفتن خونه محقرش می‌خوابه این چیزا هیچ وقت عادی نمیشه! فعلا تنها کاری که از دستت بر می یاد همراهی و رسوندن اخبارشون به تمام دنیاست ! 🇵🇸 🇵🇸 🇮🇷 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
⚜ تسبيح جبرئيل عليه السلام: سُبْحانَ الدّائِمِ الْقائِمِ، سُبْحانَ الْقائِمِ الدّائِمِ، سُبْحانَ الْواحِدِ الاَْحَدِ، سُبْحانَ الْفَرْدِ الصَّمَدِ، سُبْحانَ الْحَىِّ الْقَيُّومِ، سُبْحانَ اللّه ِ وَ بِحَمْدِه، سُبْحانَ الْحَىِّ الَّذى لا يَمُوتُ، سُبْحانَ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ، سُبْحانَ رَبِّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، سُبْحانَ الْعَلِىِّ الاَْعْلى، سُبْحانَهُ وَ تَعالى. 👌هر كس اين تسبيح را هر روز تا يك سال بگويد، از دنيا نمى رود تا آنكه جايگاه خويش را در بهشت ببيند. 📚منابع: (بحار الانوار : 84 / 6) مفاتیح الجنان انیس الصادقین التماس دعای فراوان🤲 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
خدایا منم آن‌ کسی که از بندگانت ترسیده‌ام و خود را با تو در اَمان دیده‌ام❤️ 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 دوستان اگه من در مسایلی مانند عملیات روانی تجربه دارم میگم که تمام هجمه ها علیه رسانه ایران اینترنشنال یک طرف و این کلیپ یک طرف 🔹 تا میتونید و هرجایی که دسترسی دارید این کلیپ رو پخش کنید . اگه دستتون نمیرسه همراه رزمندگان برای نجات جان ساکنین غزه جهاد کنید حداقل با نشر چنین مطالبی به امام زمانتون ثابت کنید همه جوره پای این نبرد هستید یا علی 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
🥀🕊 شهید شدن مے خواهد دلے کـه‌ آنقــدر قوے باشد و بتوانـدبریده شود از همه ؛ دلے کـه آرام،لـه شود زیر پایـت؛ و "دلدار بے دل" بودنـد... 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
ادای قرض✨ 🌸✨خواندن ۳۶۰ مرتبہ 《سوره قدر》براے دفع فقر و زوال سختےها و احتیاج و رسیدن بہ ثروت و پرداخت قرض ها از مجربات است✨ 📚 مخازن ۴۹۵/۱ 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
هرشب یک صفحه از قرآن کریم🌹 صفحه‌ی ۵۳۳🌸 التماس دعای فراوان🤲 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
❤️به وقت عاشقی❤️ 🍃❤️سلام میکنیم به رسم ادب محضر آقا صاحب الزمان❤️🍃 ⚜️اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ⚜️ التماس دعا🤲 🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🌸 🌱اللّهُمَ عَجِل الولیکَ الفَرَج🌱 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 ﷽ 🌷 ☀️ روزمون‌ رو‌ با‌ سلام‌ به‌ ائمه‌ شروع‌ڪنیم🌷 ✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨ 💚السلام‌علیڪ‌یا‌رسول‌الله🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌امیـر‌المؤمنین🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌فاطمه‌الزهـرا🌸 💚السلام‌علیڪ‌یاحسـن‌ِبن‌علے🌸 💚السلام‌علیڪ‌یاحسـین‌ِبن‌علے🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌علےبن‌الحسین🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌محمدبن‌علے🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌جعـفربن‌‌محمـد🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌موسےبن‌جعـفر🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌علےبن‌موسی‌الرضاالمرتضے🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌محمد‌بن‌علےِ‌الجـواد🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌علے‌بن‌محمـدالهادی🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌حسن‌بن‌علیِ‌العسـڪری🌸 💚السلام‌علیڪ‌یابقیه‌الله،یاصـاحب‌الزمان🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌زینب‌ڪبری🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌ابوالفضل‌العبـاس🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌فاطمه‌المعصومه🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌سیدتنارقیه‌بنت‌الحسین🌸 💚السلام‌علیڪ‌یا‌سیدتناسکینه‌بنت‌الحسین🌸 روزتون بی گناه🤲🌹 ✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨ ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
روز بیست‌وچهارم چله سوره یس🌹 دعا کنیم برای : 🤲👇 فرج و سلامتی آقاامام زمان(عج)🤲🏻 حاجات شخصی همه اعضای کانال🤲🏻 رفع گرفتاری همه🤲🏻 شفای همه بیماران🤲🏻 آرامش کشور🤲🏻 عاقبت بخیری دو دنیای همه 🤲🏻 خوشبختی جوانان🤲🏻 سبز شدن دامن چشم انتظاران فرزند🤲🏻 آرامش وعاقبت بخیری آخرت اموات🤲🏻 آمین یارب العالمین🌷🤲 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ان‌شاءالله همگی دست پر از این ختم خارج بشید💚 التماس دعای فراوان🤲 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
❇️ چشم‌هایی که آتش جهنم را نمی بیننــد... 🌹حضرت رسول الله ﷺ ارشاد فرمودنــد : ✨ سه گروه از مسلمانان چشم هایشان روز قیامت آتش جهنم را نمی بینند : ❶ چشمی ڪه از ترس باری تعالی گریه ڪند . ❷ چشمی ڪه در راه باری تعالی نگهبانی دهد و به خاطر الله جل جلاله بیدار باشد . ❸ چشمی ڪه از نگاه ڪردن به محارم باری تعالی (نامحرم) خودداری ڪند . 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
سه دقیقه در قیامت✨ قسمت پنجاه💫 پـس از مـاجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد، فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده نزدیک را هم دیده‌ام. نـمی‌دانستم چطور ممکن است. لذا خدمت یـکی از عـلما رفـتم و ایـن مـوارد را مـطرح کردم. ایـشان هـم اشـاره کـرد کـه در ایـن حالت مـکاشفه کـه شما بودی، بحث زمان و مکان مـطرح نـبوده. لـذا بـعید نـیست که برخی مــوارد مـربوط بـه آیـنده را دیـده بـاشید. بـعد از ایـن صحبت، یقین کردم که ماجرای شـهادت بـرخی هـمکاران من اتفاق خواهدافتاد. یـکی دو هـفته بعد از بهبودی من، پدرم در اثـر یک سانحه مصدوم شد و چند روز بعد، دار فـانی را وداع گفت. خیلی ناراحت بودم، امـا یـاد حرف عموی خدا بیامرزم افتادم که گفت: این باغ برای من و پدرت هست و به زودی بــــه مــــا مــــلحق مــــی‌شود. در یــکی از روزهــای دوران نــقاهت، بــه شهرستان دوران کودکی و نوجوانی سر زدم، بـه سـراغ مسجد قدیمی محل رفتم و یاد و خـاطرات کـودکی و نـوجوانی، بـرایم تداعی شد. یـکی از پیرمردهای قدیمی مسجد را دیدم. سلام و علیک کردیم و برای نماز وارد مسجد شدیم. یـکباره یـاد صحنه‌هایی افتادم که از حساب و کـتاب اعـمال دیده بودم. یاد آن پیرمردی کـه به من تهمت زده بود و به خاطر رضایت مـن، ثـواب حـسینیه‌اش را به من بخشید. ایــن افـکار و صـحنه نـاراحتی آن پـیرمرد، هـمین‌طور در مـقابل چشمانم بود. با خودم گـفتم: بـاید پـیگیری کنم و ببینم این ماجرا تـا چـه حـد صحت دارد. هرچند می‌دانستم کـه مـانند بقیه موارد، این هم واقعی است. امـا دوسـت داشـتم حـسینیه‌ای کـه به من بـــخشیده شـــد را از نـــزدیک بـــبینم. بـه آن پیرمرد گفتم: فلانی را یادتان هست؟ هـمان کـه چـهار سـال پـیش مـرحوم شد. گـفت: بـله، خـدا نـور به قبرش بباره. چقدر این مرد خوب بود. این آدم بی‌سر و صداکارخیر می‌کرد. آدم درستی بود. مثل آن حاجی کم پیدا می‌شود. گـفتم: بـله، امـا خـبر داری ایـن بـنده خدا چـیزی تـو ایـن شـهر وقـف کرده؟ مسجد، حسینیه؟! گـفت: نمی‌دانم. ولی فلانی خیلی با او رفیق بـود. حـتماً خبر دارد. الان هم داخل مسجد نشسته. بـعد از نـماز سـراغ هـمان شـخص رفـتیم. ذکـر خـیر آن مـرحوم شد و سؤالم را دوباره پـرسیدم: ایـن بـنده خدا چیزی وقف کرده؟ ایــن پـیرمرد گـفت: خـدا رحـمتش کـند. دوسـت نداشت کسی خبردار شود، اماچون از دنـــیا رفـــته بـــه شـــما مـــی‌گویم. ایـشان بـه سـمت چـپ مـسجد اشاره کرد و گـفت: ایـن حـسینیه را می‌بینی که اینجا سـاخته شده. همان حاج آقا که ذکر خیرش را کـردی این حسینیه را ساخت و وقف کرد. نـمی‌دانی چـقدر ایـن حسینیه خیر و برکت دارد. الــان هــم داریـم بـنایی مـی‌کنیم و دیـوار حسینیه را برمی‌داریم و ملحقش می‌کنیم به مـسجد، تـا فـضا بـرای نـماز بـیشتر شـود. مـن بدون اینکه چیزی بگویم، جواب سؤالم را گـرفتم. بـعد از نماز سری به حسینیه زدم و بـرگشتم. مـن پـس از اطـمینان از صحت مـطلب، از حقم گذشتم و حسینیه را به بانی اصلی‌اش بخشیدم. شـب با همسرم صحبت می‌کردیم. خیلی از مـواردی که برای من پیش آمده، باورکردنی نبود. بـا لـبخند بـه خـانمم گـفتم: اون لحظه آخر بـه مـن گفتند: به خاطر دعاهای همسرت و دخـتری کـه تـو راه داری شفاعت شدی. به همسرم گفتم: این همی‌ک نشانه است. اگه ایـن بـچه دخـتر بود، معلوم می‌شه که تمام ایـن مـاجراها صـحیح بوده. در پاییز همان سال دخترم به دنیا آمد. امـا جـدای از این موارد، تنها چیزی که پس از بـازگشت، تـرس شـدیدی در مـن ایـجاد مـی‌کرد و تـا چـند سـال مـرا اذیت می‌کرد، ترس از حضور در قبرستان بود! من صداهای وحـشتناکی مـی‌شنیدم که خیلی دلهره‌آور وترسناک بود. امـا ایـن مـسئله اصـلاً در کـنار مـزار شـهدا اتــفاق نـمی‌افتاد. در آنـجا آرامـش بـود و روح مـعنویت کـه در وجود انسان‌ها پخش می‌شد. لـذا بـرای مـدتی بـه قـبرستان نرفتم و بعد از آن، فــقط صـبح‌های جـمعه راهـی مـزار دوســـــتان و آشـــــنایان مـــــی‌شدم. امـا نـکته مـهم دیگری را که باید اشاره کنم ایـن اسـت کـه: مـن در کـتاب اعـمالم و در لـحظات آخـر حـضور در آن دنیا، میزان عمرخـودم را که اضافه شده بود مشاهده کردم. بـه مـن چند سال مهلت دادند که آن هم به پایان رسیده! من اکنون در وقت‌های اضافه هستم! امـا بـه مـن گـفتند: مـدت زمـانی کـه شما بـرای صـله رحم و دیدار والدین و نزدیکانت مـی‌گذاری جزو عمر شما محسوب نمی‌شود.هـمچنین زمانی که مشغول بندگی خالصانه خـداوند یـا زیـارت اهـل بـیت عـلیه‌السلام هـستید، جـزو ایـن مقدار عمر شما حساب نمی‌شود. ادامه دارد...‼️ 📚کتاب سه دقیقه در قیامت 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
سه دقیقه در قیامت✨ قسمت پنجاه‌ویک💫 دیـگر یـقین داشـتم کـه مـاجرای شـهادت هـمکاران مـن واقـعی است. در روزگاری که خـبری از شهادت نبود، چطور باید این حرف را ثابت می‌کردم؟ برای همین چیزی نگفتم. امـا هـر روز کـه بـرخی همکارانم را در اداره مـی‌دیدم، یـقین داشـتمی‌ک شهید را که تا مـدتی بـعد، بـه محبوب خود خواهد رسید مـلاقات مـی‌کنم. هیجان عجیبی در ملاقات بـا این دوستان داشتم. می‌خواستم بیشتر از قــــبل بـــا آن‌هـــا حـــرف بـــزنم و ... مـن یـک شـهید را کـه بـه زودی به ملاقات الهی می‌رفت می‌دیدم. امـا چـطور ایـن اتـفاق مـی‌افتد؟ آیا جنگی در راه اسـت!؟ چـهار ماه بعد از عمل جراحی و اوایـل مـهرماه ۱۳۹۴ بود که در اداره اعلام شـد: کـسانی کـه علاقمند به حضور در صف مـدافعان حـرم هـستند، می‌توانند ثبت نام کنند. جـنب و جـوشی در مـیان هـمکاران افـتاد. آن‌ها که فکرش را می‌کردم، همگی ثبت نام کردند. من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا همراه آن‌ها، پس از دوره آموزش تکمیلی، راهی سوریه شوم. آخـرین شـهر مـهم در شـمال سـوریه، یعنی شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن باید آزاد مـی‌شد، نیروهای ما در منطقه مستقر شدند و کـار آغـاز شـد. چـند مرحله عملیات انجام شـد و ارتباط تروریست‌ها با ترکیه قطع شد. مـــحاصره شـــهر حـــلب کـــامل شــد. مــرتب از خـدا مـی‌خواستم کـه هـمراه بـا مــدافعان حــرم بـه کـاروان شـهدا مـلحق شـوم. دیـگر هیچ علاقه‌ای به حضور در دنیا نداشتم. مـگر ایـنکه بـخواهم بـرای رضای خدا کاری انـجام دهـم. من دیده بودم که شهدا در آن سـوی هـستی چـه جایگاهی دارند. لذا آرزو داشــــتم هـــمراه بـــا آن‌هـــا بـــاشم. کـــارهایم را انــجام دادم. وصــیت‌نامه و مـسائلی کـه فـکر مـی‌کردم باید جبران کنم انـــجام شـــد. آمـــاده رفـــتن شـــدم. بـه یـاد دارم کـه قبل از اعزام، خیلی مشکل داشتم. با رفتن من موافقت نمی‌شد و... اما بــا یــاری خــدا تــمام کـارها حـل شـد. نـاگفته نـماند کـه بـعد از ماجراهایی که در اتـاق عـمل بـرای من پیش آمد، کل رفتار و اخـلاق مـن تـغییر کرد. یعنی خیلی مراقبت از اعـمالم انجام می‌دادم، تا خدای نکرده دل کـسی را نرنجانم، حق الناس بر گردنم نماند. دیـگر از آن شـوخی‌ها و سـر کار گذاشتن‌ها و... خبری نبود. یــکی دو شــب قــبل از عـملیات، رفـقای صمیمی بنده که سال‌ها با هم همکار بودیم، دور هـم جـمع شـدیم. یـکی از آن‌ها گفت: شـنیدم کـه شـما در اتاق عمل، حالتی شبیه مرگ پیدا کردید و... خـلاصه خـیلی اصـرار کـردند کـه بـرایشان تـعریف کـنم. اما قبول نکردم. من برای یکی دو نـفر، خـیلی سـر بـسته حرف زده بودم و آن‌ها باور نکردند. لذا تصمیم داشتم که دیگر برای کسی حرفی نزنم. جـوادمحمدی، سـید یـحیی بـراتی، سـجاد مـرادی، بـرادر کـاظمی، برادر مرتضی زارع و شـاه‌سنایی و... در کـنار هم بودیم. آن‌ها مرا به یکی از اتاق‌های مقر بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی. مـن هـم کـمی از مـاجرا را گفتم، رفقای من خـیلی مـنقلب شـدند. خـصوصاً در مـسئله حـق‌الناس و مـقام شهادت. چند روز بعد در یـکی از عـملیات‌ها حـضور داشتم. در حین عـملیات مجروح شدم و افتادم. جراحت من سـطحی بـود امـا درست در تیررس دشمن افتاده بودم. هــیچ حـرکتی نـمی‌توانستم انـجام دهـم. کـسی هم نمی‌توانست به من نزدیک شود. شـهادتین را گـفتم. در ایـن لـحظات منتظر بـودم بـا یـک گـلوله از سـوی تـک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم. در ایـن شـرایط بحرانی، عبدالمهدی کاظمی و جــواد مــحمدی خــودشان را بـه خـطر انـداختند و جـلو آمـدند. آن‌ها خیلی سریع مـرا بـه سنگر منتقل کردند. خیلی از این کار نـاراحت شدم. گفتم: چرا این کار رو کردید؟ مـمکن بـود همه ما رو بزنند. جواد محمدی گفت: تو باید بمانی و بگویی که در آن سوی هستی چه دیده‌ای. چـند روز بـعد، بـاز ایـن افـراد در جـلسه‌ای خـصوصی از مـن خـواستند کـه برایشان از بـرزخ بـگویم. نگاهی به چهره تک‌تک آن‌ها کـردم. گـفتم چـند نـفری از شما فردا شهید می‌شوید. ادامه دارد...‼️ 📚کتاب سه دقیقه در قیامت 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
سه دقیقه در قیامت ✨ قسمت پنجاه‌ودوم💫 سـکوتی عـجیب در آن جـلسه حـاکم شـد. بـا نـگاه‌های خـود التماس می‌کردند که من سکوت نکنم. حـال آن رفـقا در آن جـلسه قـابل تـوصیف نـبود. مـن تمام آنچه دیده بودم را گفتم. از طـرفی بـرای خـودم نـگران بودم. نکند من در جـمع ایـن‌ها نباشم. اما نه. ان‌شاءالله که هستم. جـواد بـا اصـرار از مـن سؤال می‌کرد و من جواب می‌دادم. در آخـر گـفت: چـه چـیزی بیش از همه در آن‌طرف به درد می‌خورد؟ گـفتم بـعد از اهـمیت بـه نماز، با نیت الهی و خـالصانه، هـر چـه مـی‌توانید برای خدا و بـندگان خـدا کار کنید. روز بعد یادم هست کـه یـکی از مـسئولین جمهوری اسلامی، در مـورد مـسائل نظامی اظهار نظری کرده بود کـه بـرای غربی‌ها خوراک خوبی ایجاد شد. خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند. جـواد مـحمدی مـطلب همان مسئول را به مـن نـشان داد و گـفت: می‌بینی، پس‌فردا هـمین مـسئولی کـه ایـنطور خون بچه‌ها را پـایمال مـی‌کند، از دنـیا می‌رود و می‌گویند شهید شد! خـیلی آرام گـفتم: آقـا جـواد، من مرگ این آقـا را دیـدم. او در هـمین سال‌ها طوری از دنیا می‌رود که هیچ کاری نمی‌توانند برایش انـجام دهند! حتی مرگش هم نشان خواهد داد کـه از راه و رسـم امـام و شـهدا فـاصله داشته. چـند روز بـعد، آمـاده عـملیات شدیم. جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم. خودم را حـسابی بـرای شهادت آماده کردم. من آر پی جی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بـودم شـهید مـی‌شوند قرار گرفتم. گفتم اگر پیش این‌ها باشم بهتره. احتمالاً با تمام این افــراد هــمگی بــا هـم شـهید مـی‌شویم. نـیمه‌های شـب، هنوز ستون نیروها حرکت نکرده بود که جواد محمدی خودش را به من رساند. او کـارها را پـیگیری مـی‌کرد. سـریع پـیش مـن آمـد و گـفت: الان داریم می‌رویم برای عـملیات، خـیلی حساسیت منطقه بالاست. او مـی‌خواست مـن را از هـمراهی با نیروها منصرف کند. مـن هـم بـه او گفتم: چند نفر از این بچه‌ها بـه زودی شـهید مـی‌شوند. از جـمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم. من هم می‌خواهم بـا آن‌هـا بـاشم، بلکه به‌ خاطر آن‌ها، ما هم توفیق داشته باشیم. دسـتور حـرکت صـادر شـد. من از ساعت‌ها قـبل آمـاده بودم. سر ستون ایستاده بودم و بـا آمادگی کامل می‌خواستم اولین نفر باشم که پرواز می‌کند. هـنوز چـند قـدمی نـرفته بـودیم کـه جـواد مـحمدی بـا مـوتور جلو آمد و مرا صدا کرد. خیلی جدی گفت: سوارشو، باید از یک طرف دیـــگر، خـــط شـــکن مـــحور بــاشی. بـاید حـرفش را قـبول مـی‌کردم. مـن هـم خــوشحال، ســوار مـوتور جـواد شـدم. ده دقیقه‌ای رفتیم تا به یک تپه رسیدیم. به من گفت: پیاده شو. زود باش. بـــعد جـــواد داد زد: ســـیدیحیی بـــیا. سـید یـحیی سریع خودش را رساند و سوار موتور شد. مـن بـه جـواد گـفتم: ایـنجا کجاست، خط کـجاست؟ نـیروها کجایند؟ جواد هم گفت: این آر پی جی را بگیر، برو بالای تپه. بچه‌ها تو را توجیه می‌کنند. رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت! این مـنطقه خیلی آرام بود. تعجب کردم! از چند نفری که در سنگر حضور داشتم پرسیدم: چه کـــار کـــنیم. خــط دشــمن کــجاست؟ یـکی از آن‌هـا گفت: بگیر بشین. اینجا خط پـدافندی اسـت. بـاید فـقط مراقب حرکات دشمن باشیم. تـازه فـهمیدم کـه جـواد محمدی چه کرده! روز بـعد کـه عـملیات تمام شد، وقتی جواد محمدی را دیدم، باعصبانیت گفتم: خدا بگم چـیکارت بـکنه، بـرا چی من رو بردی پشت خط؟! او هـم لـبخندی زد و گـفت: تـو فـعلاً نباید شـهید شـوی. باید برای مردم بگویی که آن طـرف چه خبر است. مردم معاد رو فراموش کـرده‌اند. بـرای همین جایی تو را بردم که از خط دور باشی. امـا رفـقای ما آن شب به خط دشمن زدند. سـجاد مـرادی و سـید یـحیی براتی که سر سـتون قـرار گـرفتند، اولـین شـهدا بـودند، مـدتی بـعد مـرتضی زارع، بـعد شاه‌سنایی و عــبدالمهدی کــاظمی و... در طـی مـدت کـوتاهی تـمام رفـقای مـا که با هم بودیم ، همگی پرکشیدند و رفتند. درست همان‌طور که قبلاً دیده بودم. جـواد مـحمدی هـم بـعدها به آن‌ها ملحق شـد. بـچه‌های اصـفهان را بـه ایران منتقل کـردند. مـن هـم بـا دسـت خـالی از مـیان مـدافعان حـرم به ایران برگشتم. با حسرتی کــه هــنوز اعـماق وجـودم را آزار مـی‌داد. ادامه دارد...‼️ 📚کتاب سه دقیقه در قیامت 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
سه دقیقه در قیامت✨ قسمت پنجاه‌وسوم💫 مـدتی از ماجرای بیمارستان گذشت. پس از شـهادت دوستان مدافع حرم، حال و روز من خیلی خراب بود. مـن تـا نـزدیکی شـهادت رفـتم، امـا خودم مـی‌دانستم که چرا شهادت را از دست دادم! بـه من گفته بودند که هر نگاه حرام، حداقل شـش مـاه شـهادت آنـان که عاشق شهادت هستند را عقب می‌اندازد. روزی کـه عـازم سـوریه بـودیم، پـرواز مـا با پـرواز آنـتالیا همزمان بود! چند دختر جوان بـا لباس‌هایی بسیار زننده در مقابل من قرار گـرفتند و نـاخواسته نگاه من به آن‌ها افتاد. بلند شدم و جای خودم را تغییر دادم. هرچه مـی‌خواستم حـواس خودم را پرت کنم انگار نمی‌شد. اما دیگر دوستان من، در جایی قرار گـرفتند که هیچ نامحرمی درکنارشان نباشد. ایـن دخـتران دوبـاره در مقابلم قرار گرفتند. نـمی‌دانم، شـاید فـکر کـرده بـودند من هم مسافر آنتالیا هستم. هرچه بود، گویی ایمان مـن آزمـایش شـد. گویی شیطان و یارانش آمـده بودند تا به من ثابت کنند هنوز آماده نـیستی. بـا اینکه در مقابل عشوه‌های آنان هــیچ حـرف و هـیچ عـکس‌العملی انـجام ندادم، اما متأسفانه نمره قبولی از این آزمون نگرفتم. در مــیان دوسـتانی کـه بـا هـم در سـوریه بـودیم، چـند نـفر را مـی‌شناختم که آن‌ها را جزو شهدا دیدم. می‌دانستم آن‌ها نیز شهید خواهند شد. یـکی از آن‌ها علی خادم بود. علی پسر ساده و دوسـت‌داشتنی سـپاه بـود. آرام بـود و با اخـلاص. در فرودگاه جایی نشست که هیچ کـسی در مقابلش نباشد. تا یک وقت آلوده به نگاه حرام نشود. در جــریان شـهادت رفـقای مـا، عـلی هـم مـجروح شـد، امـا هـمراه بـا مـا بـه ایـران بـرگشت. مـن با خودم فکر می‌کردم که علی بـه‌ زودی شـهید خـواهد شـد، اما چگونه و کجا؟! یکی دیگر از رفقای ما که او را در جمع شهدا دیـده بودم، اسماعیل کرمی بود. او در ایران بـود و حـتی در جـمع مـدافعان حرم حضور نـداشت. امـا مـن او را در جمع شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت می‌شدند مشاهده کردم! مـن و اسماعیل، خیلی با هم دوست بودیم. یـکی از روزهـای سـال ۱۳۹۷ به دیدنم آمد. سـاعتی با هم صحبت کردیم. او خداحافظی کـرد و گـفت: قـرار اسـت برای مأموریت به مناطق مرزی اعزام شود. رفـقای ما عازم سیستان و بلوچستان شدند. مسائل امنیتی در آن منطقه به گونه‌ای است کـه دوسـتان پاسدار، برای مأموریت به آنجا اعـزام مـی‌شدند. فـردای آن روز سـراغ علی خادم را گرفتم. گفتند سیستان است. یکباره بـا خـودم گـفتم: نـکند باب شهادت از آنجا برای او باز شود!؟ سـریع بـا فرماندهی مکاتبه کردم و با اصرار، تـقاضای حضور در مرزهای شرقی را داشتم. امـــا مـــجوز حـــضورم صـــادر نــشد. مـدتی گـذشت. بـا رفقا در ارتباط بودم، اما نـتوانستم آن‌هـا را همراهی کنم. در یکی از روزهـای بـهمن ۹۷ خـبری پـخش شد. خبر خـیلی کـوتاه بـود. اما شوک بزرگی به من و تمام رفقا وارد کرد. یــک انــتحاری وهــابی، خــودش را بــه اتــوبوس سـپاه مـی‌زند و ده‌هـا رزمـنده را کـه مـأموریتشان بـه پـایان رسـیده بود به شـهادت مـی‌رساند. سراغ رفقا را گرفتم. روز بـعد لـیست شـهدا ارسال شد. علی خادم و اسـماعیل کرمی هر دو در میان شهدا بودند. ادامه دارد...‼️ 📚کتاب سه دقیقه در قیامت 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹 https://eitaa.com/joinchat/192348291C40e6b3c549
اینم ۴ قسمت از سه در قیامت که تقدیم شما شد☝️ ان‌شاءالله جبران کم کاری این چند وقتم شده باشه🤲