.
✍️نامۀ دکتر شریعتی به پدرش - اردیبهشت ۱۳۵۶ - بخش اول
پدر، استاد و مرادم!
✳️ به روشنی محسوس است كه اسلام دارد تولدی دوباره می یابد.
عوامل این «بعثت اسلامی وجدانها» كه عمق و دامنۀ بسیاری گرفته، متعدد است و اینجا جای طرح و تفسیرش نیست، اما، فكر می كنم مؤثرترین عوامل:
- «به بنبست رسیدن روشنفكران این عصر» است،
- و «شكست علم» و «ناتوانی ایدئولوژیها»
- و به ویژه، آشكار شدن نارسایی ها و كژیهای سوسیالیسم ماركسیستی و «سوسیال دموكراسی غربی» است،
كه امیدهای بزرگی در میان همۀ انسان دوستان و عدالت خواهان و جویندگان راه نجات نهایی مردم برانگیخته بود،
اما در نهایت به استالینیسم و مائوئیسم منجر شده! یا رژیمهایی چون رژیم اشمیت و گی موله و كالاهان!
💣و علم هم كه ادعا می کرد جانشین شایسته تری برای مذهب شود، سر از بمب اتم در آورد!
و غلام سرمایه داری و زور شد!
و در نتیجه، از انسانِ جدید، «بدبختی غنی» و «وحشی ای متمدن» ساخت.
💢و «آزادی و دموكراسی» هم میدان بازی شد برای تركتازی بی مهارِ «پول و شهوت و غارت آزاد مردم» و لجن مال كردن همۀ ارزش های انسانی!
🔹تمامی این تجربه های تلخ، زمینه را برای «طلوع دوبارۀ ایمان» مساعد كرده،
و انسان كه هیچ گاه نمی تواند دغدغۀ حقیقت یابی، حق طلبی و آرزوی فلاح را در وجدان خویش بمیراند،
🔻در كوچه های علم، ایدئولوژی، دموكراسی، آزادی فردی (لیبرالیسم)، اصالت انسان (اومانیسم بی خدا)،
سوسیالیسم دولتی، كمونیسم مادی (ماركسیسم)،
اصالت اقتصاد و «مصرف پرستی و رفاه» - بعنوان هدف اصلی انسان و فلسفۀ زندگی در فرهنگ و نظام بورژوایی [سرمایه داری کلان استثمارگر] -
و بالاخره تكیۀ مطلق و صِرف بر تكنولوژی و پیشرفت، یعنی تمدن و آرمان نظامهای معاصر... به بن بست رسید.
🔘و با آن همه امید و ایمان و شور اشتیاقی كه در انتخاب این «رهگذرهای خوش آغازِ بد انجام» داشت
و هر كدام را به امید حقیقت و كمال و نجات، «با پشت كردن به خدا و از دست نهادن ایمان» پیش گرفت و با عشق و شتاب و فداكاری بسیار پیمود،
🔺سرش به سختی به دیوار مقابل خورد و یا از «برهوت پریشانی و پوچی و ضلالت مطلق» سر در آورد!
و سوسیالیسم، او را به «استبداد چند بُعدی»؛
و دموكراسی، به «حاكمیت سرمایه»؛
و آزادی، به «بردگی پول و شهوت»؛
و حتی علم، او را به خروج از همۀ كرامت های انسانی و ارزش های متعالی وجودی و سلطۀ غول آسای تكنولوژی بی رحم و قَتّال افكند ...
ادامه دارد
📘(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۱ -«با مخاطبهای آشنا»- ص ۴۴)
@Khode_Shariati
.
💌 بخش دوم نامۀ دکتر شریعتی به پدرش - اردیبهشت ۱۳۵۶
✳️... و طبیعی است كه اندیشه های بیدار و روح های آزاد و وجدان های سلیم و طاهر،
كه هنوز مسخ نشده اند و انگیزه های اصیل فطرت آدمی را در عمق وجود نوعی خویش نگاه داشته اند،
و آتش قدسی حق و حقیقت و كمال و فلاح در كانون دلشان خاموش و خاكستر نشده، به خدا بازگردند،
و در تلاش آن باشند كه «چراغ حقیقت» را بر سقف شبستان این عصر بیاویزند و این «مصباح هدایت» را فرا راه این نسل دارند،
⚠️و آینده را از پوچی و تباهی انسان و تمدن و فرهنگ و زندگی و علم و هنر و كار انسان نجات دهند.
یكی دیگر از علل و عوامل این «بازگشت به سوی خدا و جستجوی ایمان» در این نسل سركش و حق طلب و حقیقت پرست،
این است كه دیگر مذهب را از پس پرده های زشت و كهنه و كافر ارتجاع نمی بیند،
🔺پرده هایی كه صدها لكۀ تیره و چركین ریا و تخدیر و جهل و تعصب و خرافه و توجیه و محافظه كاری و مصلحت پرستی و سازشكاری
و ركود و جمود و تنگ اندیشی و تعبّد و تقلید و تحقیر عقل و اراده و تلاش انسان و قرابت نامشروع با قدرت و ثروت حاكم،
كه همیشه ایمان و اخلاص و پرستش و فقه و كلام و قرآن و سنت و ولایت و خدا و پیغمبر و امام و عقل و علم و جهاد و اجتهاد و شهادت و دعا و عبادت و ایمان به معاد و نجات
و همۀ ارزشهای خالق و خلق و گنجینه های عزیز و نفیس مذهب و مردم در كابین این نكاح حرام می شد، بر آن افتاده بود.
🔹این پرده ها اكنون فرو افتاده و ایمان، بی نقاب، چهرۀ زیبا و شسته و روشن خویش را بر دیده و دل انسانهای صاحبدل و صاحبنظر نمایانده است،
و خدا، بی واسطۀ سایه ها و آیه هایش ظاهر شده و جانها را پر می كند و قلبها را گرم و افقها را روشن و قبرها را بر می شوراند و كفن های پوسیده را بر می دراند و تابوتهای خشك و تنگ را در هم می شكند و كالبدهای مرده را جان می بخشد،
و «آن نمی دانم چه ای» كه معجزۀ خلقت و حیات و حركت و فضیلت در میان بنی آدم از او سرمی زند، نازل شده است
و فرشتگان و نیز آن روح باریدن گرفته اند، از همه سو!
🌺 شب قدر است و مطلع فجر نزدیك.
پدر بزرگ و بزرگوارم، آیا این تنها مایۀ تسلیت كه «عمرتان را همه با خدا سر كردید» و یا سالهای زندگی را همه در راه او گام برداشتید و در كار اشاعۀ كلمۀ خدا در این زمانه ای كه «غاسق» [تاریکی و ظلمت شدید] بر همه جا سایه افكنده است، آغازگری مخلص و متقی و مؤثر بودید،
تمامی رنجهایتان را التیام نمی دهد و همۀ محرومیتهایتان را جبران نمی كند؟
و برایتان آرام بخش و بشارت آمیز نیست؟
🙏من، به لطف خدای بزرگ كه از این همه محبت های اعجازگرش نسبت به خویش شرمنده ام،
و احساس آن، قلبم را به درد می آورد و روحم را از هیجان به انفجار می كشاند،
بی آنكه شایستگی اش را داشته باشم به راهی افتاده ام كه لحظه ای از عمر را «برای زندگی كردن و خوشبخت شدن!» حرام نمی كنم!
و توفیق های او ضعف هایم را جبران می كند.
و چه لذتی بالاتر از اینكه عمر ناچیزی كه در هر صورتش می گذرد، این چنین بگذرد؟
و شما، اكنون كه این نسل تشنه است و نیازمند و این همه برای دست یافتن به حقیقتی از ایمان و معنایی از قرآن و سخنی از نهج البلاغه در تب و تاب است و چشم به راه شما و چند تنی چون شما،
⚠️دریغ است كه ساعات شب و روزتان جز به «اطعام معنوی» جوانان گرسنه و تشنه و مشتاق بگذرد...
به هر حال، من بعنوان یكی از دست پروردگان علم و تقوی و ایمان شما، می دانم كه زندگی ام را چگونه بگذرانم و هرگز در هدر دادن عمرم، كه با عمر شما قابل قیاس نیست، سخاوت به خرج نمی دهم.
🌷شما می توانید خدایی ترین كلمات خدا و محمد (ص) و علی (ع) را به این نسل كه شب و روز با سكس و پول و مصرف و پوچی و یا ماتریالیسم تغذیه می شود، برسانید،
همۀ دردمندان این نسل چشم به راه و متوقع و منتظر شمایند ...
📗(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۱ -«با مخاطب های آشنا»- ص ۴۸)
@Khode_Shariati
.
🌺 شهید آیت الله دكتر بهشتی، دکتر علی شریعتی را «شهید» و «زنده» می داند:
"به یاد شهدای راه حق و عدل و فضیلت،
به یاد اندیشۀ پرتوانِ زمانمان، «برادر شهیدمان» دكتر شریعتی،
با هم یك سورۀ حمد می خوانیم.
🔹بارالها، رحمت و درود و سلام ات بر همۀ این جان باختگان راهت باد."
"دكتر شریعتی از استعدادها و قریحه های سرشار، پر ارزش و پرخروش زمان ماست،
اجازه دهید نگویم «بود»؛
🌷چون او «زنده» است.
همۀ این فعل ها را، متناسب با «زنده بودن او»، با زمان حال بیان خواهیم كرد ..."
🌷"نقش عجیب و خلّاق و فراگیر مرحوم دكتر شریعتی در این انقلاب،
و در جذب نسل جوان و اندیشۀ جوان به اسلام، كه اصلا از آن یادی نشده!
و تاثیری كه تك تك سخنرانی ها و جزوه های مرحوم دكتر شریعتی، در طول این مدت در آمریكا و اروپا داشته است.
تا قبل از رفتن امام به پاریس، بیشتر نوشته ها و سخنرانی ها و نوارهای دكتر غذا و خوراك آنان بود.
🌹او [شریعتی] مثل «سفره» بود
و بقیه مثل مخلّفات سفره."
(شهید بهشتی، كتاب «دكتر شریعتی، جستجوگری در مسیرِ شدن»، ص ۱۵ و ۸۹)
@Khode_Shariati
✳️ تولد دوبارۀ اسلام (1)
دکتر علی شریعتی، سال ۱۳۵۵
⚠️لحظات بسیار حساسی بر ما میگذرد. ما اکنون سالهای تعیینکنندهای را میگذرانیم...
ارزشهای تازهای خلق شده و سرنوشت آیندۀ ما اکنون دارد نوشته میشود.
خودآگاهی ما و «تکوین ایدئولوژیک اسلام» و بازگشتش از صورت «مجموعهای از علوم قدیم و سنن موروثیِ ناخودآگاهِ عامیانه» به یک دعوت، رسالت و بعثت - آنچنانکه در آغاز بود - به مرحلهای از تکامل رسیده که دشمن را به هراس انداخته،
و سرعتی یافته که بسیاری از جناح های نالایق، نیمهآگاه و یا ضعیف را از تعقیب آن عاجز کرده است.
این است که بسیاری از این چهرهها یا فروماندهاند، یا حتی در برابر، به مقاومت برخاستهاند ...
💠 اینها همه آیات روشن و بیّنات محکمِ این رسالت جدید و بعثت مجددی است که از دمیدن صور در «قبرستان عصر ما» و نزول دوبارۀ آن روح بر کالبد فسردۀ نسل ما برپا شده است.
ما اینک آن دوره را که جامعهای دوقطبی داشتیم، گذراندهایم:
🔻... یا مدرنیست فرنگی مآبی بود، مصرفکنندۀ ادا و کالای بورژوازی غرب،
🔻یا روشنفکر مارکسیستی که او نیز مصرفکنندۀ ادا و کالای فکری سوسیالیسم صادراتی باز هم غرب!
و اینک حرکتی آغاز شده که در هیچ یک از این قالبها نمیگنجد و با هیچ کدام از این ضابطهها قابل تفسیر و یا تعریف نیست.
و طبیعی است که مرتجعها آن را «مدرنیسم یا مارکسیسم اسلامی» بنامند
و مارکسیستها و مدرنیستها آن را نوعی «ارتجاع مدرن» یا «مذهب مدرنیزه»!
اما کسانی که هوشیاری آنرا دارند که یک واقعیت را بر اساس خصلتهای ذاتی آن و با شیوهای منطقی، تحقیقی، بیطرفانه و علمی بشناسند،
نمیتوانند انکار کنند که آنچه اکنون در برابر خویش دارند، یک حرکت و یک ایدئولوژی جدید است.
🔹و آدمهایی با جهانبینی، روح، رفتار و اخلاق جدیدی در جامعه پیدا شدهاند که ضابطهها و فرهنگ و ایمان خود را دارند،
و وزن و حضور خویش را در سطح جهانی به اثبات رساندهاند،
⚠️آنچنانکه قدرتها را نیز با وحشت متوجۀ خویش ساختند.
💢 امروز دیگر قضاوت هائی چون: «مذهب با علم و تمدن مغایر است»؛
- که متجدد های مُقلّدِ «فرهنگ استعماری غربی» - که مدرنیسم را تبلیغ می کردند - به دهان ما گذاشته بودند -
💢 و یا: «مذهب افیون توده است»؛
- که مارکسیست ها در برداشت از نقش ارتجاعی و تخدیریِ «مذهب قرون وسطائی مسیحیت کاتولیک» در اروپا مطرح کرده بودند،
قضاوت هائی بسیار کهنه شده، که روشنفکران غیر مذهبی ما نیز، اکنون - مگر آنها که هنوز در «دایرۀ تقلید و تکرار» می چرخند - بر زبان نمی آورند!
در اینجا نمیخواهیم یک بحث ایدئولژیک را مطرح کنیم و یا از اسلام نخستین و مسیر تحولات تاریخیای که پیموده سخنی به میان آریم.
بلکه موضوع سخن ما موج جدیدی است که اکنون در جامعۀ ما پدید آمده،
و حرکتی که اسلامِ نوین یافته و دعوتی که نسل جوان و آگاه را بشدت به خویش جذب کرده و بسرعت در زمان خود اثر گذاشته است:
🔹اسلامی که با «جهانبینی توحیدی»، «بازگشت به قرآن»، «تشیع علوی» و «پیوند یافتن با انقلاب سربداریه» در زمان حاضر مشخص میشود،
و اسلامی که بعنوان یک ایدئولوژی در متن زمان و در صحنۀ پیکارهای ایدئولوژیک و رویاروی هجوم امپریالیستی و در مسیر دردها و نیازها و آرمانهای انقلابی ملت های ما مطرح است؛
و نه تنها از زمان، علم،تکنولوژی، تغییرات سریع در نظام زندگی و سیستم ارزشها و روابط انسانی و دگرگونیهای انقلابی نمیهراسد و به زوایای معابد نمیخزد،
💠بلکه مدعی رهبری، خلاقیت و مسئولیت عصر خویش است در نجات انسان این عصر و پاسخگویی به دردها و ابهام ها و «اضطراب های وجدان انسان امروز».
⚠️در عین حال نباید سطحی و عامیانه قضاوت کرد،
و این نهضت را یک رویداد شگفتانگیز غیرقابل پیشبینی و معجزهآسا تلقی نمود که بر اثر نبوغ این یا دلاوری آن؛ خدمات این بنیاد یا فداکاریهای آن گروه پدید آمده است، زیرا عمیق تر از آن است ...
(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۲۷ -«بازشناسی هویت ایرانی - اسلامی»- بخش «تولد دوبارۀ اسلام در نگاهی سریع بر فراز یک قرن» (رنسانس Renaissance)، ص ۲۲۸)
@Khode_Shariati
دکتر علی شریعتی و «هوش مصنوعی!»
⚠️آنها از «فکر» تو می ترسند.
... فرنگی ها می خواهند همه مان و همه چیزمان را «میمون» بار بیارند و «میمونوار»!
استادهامان را، شاعرهامان را، بزرگ هامان را، شهرهامان را، خانواده هامان را و حتی بچه هامان را.
👈آنها فقط از این می ترسند که ما دیگر از آنها «تقلید» نکنیم.
❓چطور می شود که از آنها تقلید نکنیم؟
کاری کنیم که بتوانیم خودمان «بفهمیم».
آنها فقط از فهمیدن تو می ترسند.
از«تن» تو- هر چقدر هم قوی بشی - ترسی ندارند،
از گاو که گنده تر نمیشی، می دوشنت!
از خر که قوی تر نمیشی، بارت می کنند!
از اسب که دونده تر نمیشی، سوارت میشند!
آنها از «فکر» تو می ترسند.
🔺اینه که بزرگترهائی که «فکر» دارند، باید فقط به چیزهای بیخودی فکر کنند!
بچه ها را هم باید جوری بار بیارند که هر کاری یاد بگیرند و فقط و فقط بلد نباشند فکر کنند! بچههایی باشند نونوار، تر و تمیز، چاق و چله، شاد و خندان، اما ... ؛ ببخشید!
⁉️از چه راهی؟ از این راه که عقل بچه هامان را از «سرشان» به چشمشان بیارند!
چطوری؟ با روش آموزش و پرورش مدرن آمریکائی: «سمعی، بصری»!
یعنی باید چشمات فقط کار کند، یعنی باید گوشات فقط کار کند، چرا؟
🔺برای اینکه آن چیزهایی را که پنهان می کنند و پنهانی می کنند، نبینی!
برای اینکه آن کارهایی را که یواشکی و بی سر و صدا می کنند، نشنوی!
و آنها هر چه می کنند، هرچه میآرند و می برند، هم «پنهانی» است، هم «بیصدا»!
💠اما بچه های ما، «گربۀ سیاه دزد» را، که در شب بی تابش ماه، پر از زوزۀ روباه، از دیوار بالا میاد، از پنجره تو می پره، حتی از راه آب های پوشیده، سوراخهای گرفته، دزدکی، یواشکی، تو میاد،
هم تو شب سیاه، رنگ سیاهش را می بینند، هم از میان زوزه ها، صدای پای نرم بی صداش را می شنوند.
🔻عقل فرنگی به چشمش است، به گوشش است، به پوستش است، تو مخاط دماغش است، تو بزاق دهانش است،
چی می گم! علمش توی شکمش است، هنرش زیر شکمش است،
عشقش فقط «پرستش لذت» است، آزادیش فقط «آزادی غارت» است،
فقط زر را می شناسد، فقط زور را می فهمد ...
گرگ است، روباه است، ماها را می خواد میش کنه:
شیر مون رو بدوشه، پشممون رو بچینه، پوستمون رو بِکنه،
دینمون رو بگیره، دنیامون رو بچاپه،
پیرامون رو خواب کنه، جوونامون رو خراب کنه،
💢زنامون رو بی شرم، مردامون رو بی شرف،
دخترامون رو عروسک، پسرامون رو مترسک،
بچههامون رو؛ بچه های خوشبختمون: نونوار، شیک و پیک، تر و تمیز، چاق و چله، شوخ و شنگ، با تربیت، با ادب،
اما چی؟ «سمعی بصری»!
🔺حیوان ها سمعی بصری بار میان، فقط میتوانند ببینند، بشنوند،
اما نه! بچه های ما «میفهمند»، برق هوش را در چشمهای تند بچه هامان نمی بینید؟
آری، بچه های ما، همه چیز را می فهمند.
حتی جهان را، همه چیز جهان را، انسان را، همه چیز انسان را،
حرکت همه چیز را، پوچی را، معنی را، دنیا را، آخرت را،
برای خود را، برای خلق را، برای خدا را،
🌹حتی شهادت را ...
📘(دکتر شریعتی، سال ۱۳۴۶ - مجموعه آثار ۳۵ -«آثار گونه گون»- جلد دوم، ص ۵۵۶)
@Khode_Shariati
https://up.20script.ir/file/f18d-خطرات-هوش-مصنوعی.jpg
.
⚠️مذهب زردشت در «اوج پیروزی خود» شکست خورد!
و بر مسند «جلال و جبروت خویش» جان داد.
و اسلام، او را، در حالی که از همه وقت مسلّح تر و نیرومندتر بود
🔸و بزرگترین قدرت نظامی جهان [روم] را به زیر فرمان خویش آورده بود؛ به خاک نشاند.
‼️و شگفت تر این که، اسلام، برعکس، در این هنگام از همه وقت ضعیف تر
و در شمار و سلاح و ثروت و قدرت، از همۀ ادوار عمر خویش کمتر بود!
این است فرق «ایمان متحرک» movement و «ایمان متحجّر» Institution
🔸اگر اسلام هم در قرن هفتم بر مذهب زرتشت نتاخته بود،
🔸اگر انوشیروان و جانشینانش هم این توفیق محال را بدست آورده بودند که با کشتارهای دسته جمعی مزدکیان - که یک روز بیست هزار تن را قتل عام کردند - ریشۀ این ایمان جوشان در میان توده را بخشکانند،
🔸و اگر هجوم مذهب بودایی را از جانب شمال شرقی،
(که تا اعماق خراسان و افعانستان پیش آمده بود و بسرعت دامن میگسترد و حتی بلخ - یکی از کانونهای قدیمی فرهنگ و مذهب زرتشتی را - پایگاه خود ساخته بود و معبد نوبهار بلخ - که شهرۀ شعر و ادب ما شده است - بتخانۀ بوداییان بوده!)
و موبدان و خسروان و دهگانان (فئودالها) - که همدست و همداستان بودهاند و مذهب زردشت تکیهگاه مشترکشان؛
اگر توانسته بودند متوقف کنند
🔸و اگر نفوذ عمیق مانَویان را، که یک گروه علمی و حوزۀ فرهنگی بسیار غنی داشتند، که دامنهاش تا چین رفته بود
و حتی پس از اسلام نیز تا چند قرن از توسعه باز نایستاده بود
سازمان پوکِ روحانیت زورمندِ زردشتی، موفق شده بود ریشهکن کند...،
🔺ولی مسیحیت، چنان بسرعت؛ همچون آتشی که در جنگل پاییز زدۀ خشک افتد،
ایران را - بخصوص نواحی غربی و شمال غربی - فرا میگرفت
👈که اگر اسلام [مسیحیت را] متوقفش نکرده بود،
مذهب زردشت را - که دستش را از دل ها برداشته بود و بر سرها گذاشته بود -
[مسیحیت، دین زرتشت را] از جامعه برداشته و به درون آتشدان هایش افکنده بود و خاکستر کرده بود.
برای نشان دادن قدرت مسیحیت در این عصر، کافی است بدانیم که
با این که مدائن پایتخت رسمی رژیم مذهبی ساسانی بود
و با اینکه امپراطوری ایران، با امپراطوری روم - که مسیحی متعصبی شده بود -
خصومت سیاسی- نظامیشان را وجهۀ مذهبی هم داده بودند
🔸و مسیحیت در داخل ایران پایگاه ستون پنجم دشمن تلقی میشد،
در عین حال، مدائن [پایتخت ساسانیان]، مثل قسطنطنیۀ قرون وسطی و رم فعلی، «مرکز جهانی مسیحیت» شده بود.
🔸هجوم و پیشرفت مانوی و مزدکی از درون،
🔸بودایی از شرق،
🔸مسیحیت از غرب
🔸و - سپس اسلام - که جلوتر از سپاهیان در ایران میدوید
همه - در اوج قدرت زردشتی - او را مجروح و معدوم کردند!
(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۹ -«تشیّع علوی و تشیّع صفوی»- ص ۳۴)
@Khode_Shariati
https://up.20script.ir/file/09b8-فروپاشی-ساسانیان.jpg
🔺«جامعه شناسی»، یك نوع فریب بزرگ زمان است
سوال: به نظر شما كدام یك از مكاتب جامعه شناسی معاصر به روح اسلام نزدیكترند؟
جواب ـ مكاتب جامعهشناسی اصلاً روح ندارند!
🔹جامعه شناسی «یك ظاهر خیلی پر جلال و پر جبروت و پر پرستیژی» دارد
🔸و یك باطن پوچ بی معنا و بسیار ابتدایی.
جامعهشناسی، بخاطر «ظاهر خیلی فریبنده اش» مد شده!
🔺بخصوص؛ شیفتگیِ كسانی به جامعهشناسی بیشترست كه جامعهشناسی را نمی شناسند!
یعنی به صورتی درآمده كه:
آنهایی كه جامعه شناسی را خوب نمی شناسند، خیلی به آن ایمان دارند،
و آنهایی كه آن را خوب می شناسد، اساساً به آن اعتقادی ندارند!
الان در ایران می بینم كه خیلی از همین رفقای خود من [دانشجویان]، به خاطر اینكه من جامعه شناسی خواندهام
و یا بخاطر همین پرستیژی كه جامعهشناسی پیدا كرده، دنبال جامعهشناسی رفته اند.
⚠️نمی خواهم بگویم جامعهشناسی اصولاً یك رشتۀ بی معنی است, نه، یك رشته بسیار باارزشی است،
اما مرحله ای كه الان جامعه شناسی «در مسیر علم شدنش» رسیده، چقدر قابل اتكاست؟
...جامعهشناسی تا علم بشود، هنوز راه خیلی درازی دارد.
🔺مگر كسی برای خودش بخواهد از جامعه شناسی -كه بیش و كم بلد است - یك «دكان» درست كند!
یعنی بنده چون در ایران جامعه شناسم، جامعه شناسی را چنان بزرگ، و فرامینش را قاطع، و قضاوت هایش را صد درصد علمی جلوه بدهم؛
تا اینكه خودم بشوم مفتی، [فتوا دهنده، نظر قاطع دهنده]
🔹ولی اگر یك مقدار اخلاص داشته باشم، باید حقیقت را به مردم بگویم كه:
جامعهشناسی علم نیست. و آن نظریاتی كه گوناگون و متفرق و متضاد و همه مبهم، مطرح است،
فقط برای «عدهای متخصص كه برای تكامل دادن این علم در آن راه كار میكنند»، ارزش دارد.
برای مردم هیچ ارزشی ندارد؛
مگر به صورت جامعهشناسی آمریكایی كه البته خیلی به درد می خورد!😉
🔺جامعه شناسی امریكایی جامعه را بصورت «مجموعه ای از آحاد اشیاء» نگاه می كند، و بنابراین بررسی و عقلش، «آمار و اعداد» است.
و این بزرگترین فریب است، «جامعه شناسی عددی» گاهی خیانت های بزرگ می كند.
🔺... تازه این، آمار راستش است؛ «دروغ» در آمارگیری بحث جداگانهای است كه دیگر معلوم است:
به صورتی در میآید كه پیشرفته ترین بهداشت كودكان، یعنی كمترین مرگ كودكان، در جهان، نه در آمریكا، نه در نروژ و نه در فنلاند،
بلكه در عربستان سعودی است كه در آنجا هنوز آبله هزار هزار می كشد!😉
اسم اینها جامعه شناسی است. و یك عده حقه باز از این طریق خوب نان میخورند،
برای اینكه «وسیلۀ توجیه كثیفترین نقشهها و برنامه ها» می شود.
🔺اینها «كاسبكار» هم هستند:
مثلا فلان شركت می خواهد طرحی را در مملكتی پیاده بكند و از این طرح میلیون ها تومان هم بدزدد،
خوب، برای توجیه؛ یك بررسی جامعهشناسی هم باید داشته باشد؛
به چند جامعه شناس پول می دهد، اینها هم درستش می كنند!
این جامعه شناسان در آخر به همان آماری میرسند كه آنها قبلاً سفارشش را دادهاند!😉
گورویچ [1894-1965-جامعه شناس و صاحبنظر در جامعه شناسی دانش، جامعه شناسی حقوق و جامعه شناسی دین]؛
در مورد «فرمولهایی كه اسمشان جامعهشناسی» است، می گفت:
درسال 1860جامعه شناسی، ۱۹۸ قانون جامعه شناسی را كشف كرده بود،
🔺در صورتی كه امروز حتی یك قانون به نام «قانونی كه یك جامعه شناس رویش تكیه كند و بگوید این دیگر مسلّم است»، وجود ندارد!
🔹جامعهشناسی، هنگامی که برای متخصصین این فن كه كار می كنند تا رشد و تكاملش بدهند، البته ارزش دارد،
اما به این عنوان كه دانشجویان خیال می كنند جامعه شناسی علمی است كه جامعه را می سازد و مشكلات جامعه را حل می كند
و یا علمی است كه مردم را لااقل به «جنس و محتوا و نظام و روابط جامعۀ خودشان» آشنایی علمی می دهد، 🔺اینها همه توهّم است.
👈... «جامعه شناسی»، غیر از «جامعه» است.
مقصودمان از جامعهشناسی آن علمی است كه به آن «علم شناخت جامعه» می گوییم. این، هنوز اعتبار ندارد.
🔹اما در این كه «جامعه قوانین علمی دارد»، شكی نیست.
🔸ولی من در اینكه «آقای جامعهشناس آن قوانین را چقدر می شناسد؟»، شك دارم.
در این كه بگویم، همان اندازه كه فیزیكدان فیزیك را میشناسد، منجّم جهان را میشناسد و طبیب بدن را میشناسد،
همان اندازه هم بنده جامعه شناس، جامعه را میشناسم، این ادعای من غلط است.
یعنی همانطور كه یك فیزیكدان اتمسفر میتواند بگوید سه روز دیگر ساعت دوازده شب برف می آید،
من هم چون جامعه شناسم، بگویم كه تا سی یا چهل سال دیگر و یا در سال 2000 انقلاب فلان میشود، این پیش بینی من چرند است.
🔺یك عالم اگر جامعه شناس باشد، چنین حرفی نمیزند. اما مردم از جامعه شناس چنین توقعی دارند! ...
(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۲۳ -«جهانبینی و ایدئولوژی»- ضمیمه ها، بخش «پرسش و پاسخ»، ص ۳۰۱)
@Khode_Shariati
https://up.20script.ir/file/d7e0-کشاکش-آراء-در-جامعه-شناسی.jpg
.
💠دکتر شریعتی از نگاه آیت الله سید علی خامنه ای
⚠️به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور میکنند یک چهرۀ همچنان مظلوم است
و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست؛
از شگفتیهای زمان و شاید از شگفتیهای شریعتی این است که هم طرفدارانش و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کردهاند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند!
و این ظلم به اوست.
🔸مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسّک میکنند، و این موجب میشود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند.
بیگمان شریعتی اشتباهاتی داشت، اما در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی میتوانیم نام بگذاریم،
چهرۀ شریعتی از برجستگیها و زیباییهایی هم برخوردار بود.
پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگیهای او را نبینیم.
🔹در اوج مبارزات - که مراحل پایانی قال و قیلهای مربوط به شریعتی محسوب میشد -
امام [خمینی] در ضمن صحبتی، بدون این که نام از کسی ببرند، اشارهای کردند به وضع شریعتی و مخالفتهایی که در اطراف او هست،
نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات مؤثر بود.
در آنجا امام بدون این که اسم شریعتی را بیاورند این جور بیان کرده بودند:
کسی را که خدماتی کرده، به خاطر چهار تا اشتباه در کتابهایش بکوبیم این صحیح نیست.
🔹در او محسنات فراوانی هم وجود داشت، که البته مجال نیست که الان من این محسنات را بگویم.
🔸اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود؛ طرفداران او به جای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح و آنها را تبیین کنند،
در مقابل مخالفان صفآراییها کردند و سعی کردند شریعتی را یک موجود مطلق جلوه بدهند و حتی کوچکترین اشتباهی را از او نپذیرند!
سعی کردند هرگونه اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند.
در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلاً متفکران اندیشه بنیانی و فلسفۀ اسلام ...
🔹بنابراین من معتقدم چهرۀ شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهرۀ مظلومی است و اگر من بتوانم در اینباره یک رفع ظلمی بکنم به مقتضای دوستی و برادری دیرینی که با او داشتم، حتما ابایی ندارم.
⚠️کسانی که امروز در جنبههای سیاسی در مقابل یک قشری یا جریانی قرار گرفتهاند و خودشان را به شریعتی منتسب میکنند، اینها در حقیقت از نام و عنوان و آبروی شریعتی دارند سوءاستفاده میکنند برای مقاصد سیاسی.
و اینگونه طرفداری و جانبداری یقیناً ضربهاش به شخصیت شریعتی کمتر از ضربۀ مخالفان شریعتی نیست.
🔹شریعتی یک چهره دردمندِ پرسوزِ پیگیر برای «حاکمیت اسلام» بود،
او از «طرح اسلام بصورت یک ذهنیت و غفلت» رنج میبرد
و کوشش میکرد تا اسلام را بعنوان یک تفکر سازندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند.
این بُعد از شخصیت شریعتی آنچنان که باید و شاید شناخته نشده است و روی این بخش از وجود او تکیه نمیشود.
🔹شریعتی «آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ نسل جدید» بود
قبل از او بسیاری بودند که اندیشۀ مترقی اسلام را آنچنان که او فهمیده بود، فهمیده بودند.
اما هیچ کدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را فهمیده بودند در قالب واژهها و تعبیراتی که برای نسل امروز ما گیرایی داشته باشد مطرح کنند.
شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسائل کشف شده اسلام مترقی بود،
به صورتی که برای آن نسل پاسخ دهنده به سؤالها و روشن کنندۀ نقاط ابهام و تاریک بود.
🔹من همیشه شریعتی را یک عنصر خستگی ناپذیر در خط «گسترش فکر اسلامی» میدیدم و احساس میکردم.
از سال ۱۳۳۶ که من شریعتی را از نزدیک شناختم و با هم دوست شدیم (قبل از اینکه به فرانسه برود) در جلسات کوچکی در حاشیه کار پدرش آقای محمد تقی شریعتی که در کانون نشر فرهنگ اسلامی داشت، او را فردی میدیدم که یک انگیزه تمام نشدنی در او وجود دارد برای آن چیزی که او از اسلام درک میکند.
او یک انسان تلاشگر، و در راه عقیده و فکر اسلامی خستگی ناپذیر و ارعاب ناپذیر بود ...
او حقیقتا یک جریان برای گسترش تفکر اسلامی بود.
◽️مصاحبۀ سید علی خامنه ای با مجلۀ سروش شمارۀ ۱۰۲ ، خرداد ۱۳۶۰ - خلاصه شده
@Khode_Shariati
⚠️هشدار شریعتی در نیم قرن پیش
(در مورد خطرات فضاهایی همچون فضاهای مجازی کنونی)
🔺با ایجاد بدبینی ها، شایعه سازی ها، دروغ پردازی ها،
که به نام «دین» یا «علم» یا «روشنفکری» یا «تمدن»، تبلیغ می کنند،
تکه تکه مان می کنند؛ میانمان فاصله می اندازند؛
همدردها و همراه ها و هم سرنوشت ها را از هم جدا می کنند؛
و کسانی که باید در کنار هم باشند را رو در روی هم قرار می دهند؛
🔺تا ما را به شکل مجموعه ای پراکنده، مضمحل، رو به متلاشی شدن و «در حال درگیری دائمی داخلی» در بیاورند.
تا این که فرصت از دست برود،
تا اینکه کسانی که باید رو در روی دشمن بایستند، رو در روی همدیگر بایستند،
و می بینیم که متأسفانه دارند موفق هم می شوند ...
📕(دکتر علی شریعتی، مجموعه آثار ۲۶ -«علی»- ص ۳۷۹ - سال ۱۳۵۱)
@Khode_Shariati
💢صحبت از جامعه ای است كه نیمی از آن خوابیده اند و افسون شده اند،
💢و نیمی دیگر كه بیدار شده اند، در حال [مهاجرت و] فرارند.
ما می خواهیم این «خوابیده های افسون شده» را بیدار كنیم و واداریم كه «بایستند»؛
و هم آن فراری ها را برگردانیم و واداریم كه «بمانند»،
و این كار ساده ای نیست.
⚠️بخصوص وقتی كه این را در نظر بگیریم كه ما خیلی نیستیم؛
و همان عدۀ كمی هم كه هستیم خیلی بینا و آگاه و تجربه دار و باهوش و لایق نیستیم؛
و همان عدۀ كمتری هم كه هستیم، بی غرض شخصی نیستیم؛
و همان عدۀ كمتری كه می مانیم، باز همه مان با شهامت و قاطعیت و بی محافظه كاری و مصلحت بازی نیستیم؛
و همین چند نفری هم كه هم آگاهند و هم دانا و هم باهوش و هم لایق و هم تجربه دار و هم بی باك و هم پاك و هم عاشق راه و خودباختۀ هدف؛
و چند بُعدی، خوش نگر، دانشمند، دلیر، مبارز، نترس، زرنگ، بی اعتنا به این و آن و مصلحت و آبرو و موقعیت؛
پارسا و «تحقیركنندۀ پول و پُست و پارتی»؛
نویسنده، سخنور، سیاستمدار، جامعه شناس، زمان شناس؛
اسلام فهم، مردم فهم، متواضع، صمیمی، محبوب، آشنا با تمدن و فرهنگ جدید و قدیم؛
و آشنا با ماجراهای استعمار و استثمار و استحمار كهنه و نو و سیر تاریخ و قوانین حركت جامعه ...
🔸این جور كسانی كه می توانند كاری «علی وار» هم بكنند،
در این محیط «معاویه وار»، بی شك اگر باشند، چند تایی بیشتر نیستند،
و همین ها كه هم باید خفته ها را بیدار كنند و هم رفته ها را برگردانند؛
و این مسئولیتی سخت سنگین است و تعداد آنها هم كه این مسئولیت را می توانند انجام دهند، این اندازه كم،
در عین حال، صد زنجیر بر پا دارند و صد دستبند بر دست و صد ریسمان بر گردن و صد شمشیر بر سر؛
و صد مانع پیش پا و صد توطئه پشت سر و هر لحظه خطری و حادثه ای در انتظار ...
اینها اگر می خواهند كاری كنند باید عاشقانه كار كنند، نه عاقلانه! ...
📙(دکتر شریعتی، سال ۱۳۵۱ ، مجموعه آثار ۱ -«با مخاطبهای آشنا»- ص ۶۸)
@Khode_Shariati
@Khode_Shariati مورایاما.mp3
8.3M
💠 مصاحبۀ فارسی خانم دکتر «کُنُومی مورایاما» (Konomi Murayama) محقق ژاپنی،
از اعضاء محترم کانال «خودِ دکتر شریعتی» (در تلگرام)
فارغالتحصیل دانشکدۀ علوم سیاسیِ دانشگاه تحقیقاتی «چوئو» در توکیو.
🔹دکتری علوم انسانی در زمینۀ دین شناسی و ادبیات فارسی.
پژوهشگر ویژۀ فوق دکتری در «گروه مطالعات اسلامی» دانشگاه توکیو.
⚠️رسانه های ژاپنی [به دروغ] ایران را خطرناک نشان داده اند!
اما ایرانی هایی که من دیدم، نه تنها خطرناک نبودند بلکه بسیار مهربانند.
و همین باعث شد که من در مورد ایران بیشتر تحقیق و مطالعه کنم.
🔹دانستم که انقلاب اسلامی، یکی از فصل های مهم تاریخ ایران است.
و سپس با دکتر علی شریعتی آشنا شدم،
دکتر شریعتی بعنوان «معلم و ایدئولوگ انقلاب ایران».
سپس با اندیشۀ عرفانی دکتر شریعتی در «کویریات» [کتابهای «هبوط» و «کویر» ...] آشنا شدم.
که حاصلش شد تالیف کتاب «تنهایی و عرفان در آثار شریعتی».
🔸متاسفانه افراد کمی در ایران هستند که سعی می کنند کتابهای شریعتی را بخوانند و با اندیشه های او آشنا شوند ...
@Khode_Shariati
.
🔘بعد از این، دانشمندان فیزیک و شیمی و علوم طبیعی، علمای مذهب خواهند بود
... اگر ما انسان را خوب بشناسیم اصلاً بینش ما نسبت به مذهب عوض می شود؛
👈و چون ما انسان را خوب نمی شناسیم، هرچه که از نظر علمی بیشتر رشد می کنیم از مذهب گریزانتر می شویم.
عوامل مختلف نشان داده که به «صلاح و سلامت و تکامل انسان» نیست که از مذهب ببُرد.
مقصودم از مذهب، آن احساس مذهبی است که زائیدۀ سرشت انسان است.
... انسان به میزانی که از «مذهب ها» برمی گردد، به «مذهب» نزدیکتر می شود؛
چنان که به میزانی که از معلومات و علوم قدیمه اش زدوده می شود، به علم امروز نزدیکتر می شود.
در رنسانس، علم وقتی از مذهب برید پیش رفت،
اما بعد از دو سه قرن، باز علم دارد به یک احساس مذهبی و عرفانی برمی گردد،
👈و این همان «مذهب علمی متعالی» است.
رنسانس قرون ۱۷ و ۱۸، بازگشت دنیا و علم از «مذهب کلیسائی قرون وسطی» بود،
این بازگشت، بازگشت از «مذهب» نبود، بازگشت از «مذاهب» بود برای نزدیک شدن به احساس مذهبی فوق علمی.
در دورۀ اخیر، علوم جدیدی که در قله می شکفد، آنچنان «احساس متعالی از مذهب» در آن ها موج می زند که این ادعا را ثابت می کند.
و مسلما علم به آن احساس دو دنیایی واقف خواهد شد و آن را ثابت خواهد کرد،
🔹و علم حتی غیب را کشف خواهد کرد،
و به میزانی که علم را از «علم پرستی» دور کنیم، غیب را بیشتر احساس خواهیم کرد.
چه جور؟
نه تنها در برابر دنیا، یک رویۀ دیگری از هستی وجود دارد، بلکه در برابر هر چیز یک رویۀ منفی پنهان است
(علم جرأت کرده این جور حرف بزند!)
در قرون ۱۸ و ۱۹ ممکن بود یک عارف چنین حرفی بزند، ولی یک فیزیکدان هرگز چنین حرفی نمی زد.
🔹اما حالا لحن تازۀ علم چنین است و علم به تدریج از «علم پرستی» دور می شود.
«رائول مارتین» یک بیولوژیست انگلیسی است و روی سنگها مطالعه می کند.
او در کتاب «عالم سنگ ها» می گوید:
"در سنگ ها بیش از جانوران و موجودات زنده اسرار حیات و معجزات وجود دارد."
این دانشمند بر روی فسیل سنگهایی که در آن ها نقش حیوانی حک شده و از نظر فیزیکی، حیات در آنها نیست مطالعاتی کرده است.
این سنگها را در ۱۲۰۰ درجه حرارت داده و بعد یک قطره از این مایع را در زیر میکروسکوپ های قوی گذاشته و مشاهده کرده که هزاران شیء زنده در این مایع بسرعت در حرکتند.
🔹از آن ها فیلم گرفته و سیر تکاملی آن ها را مشاهده نموده و دیده که رشد این سلولِ بی شکل همانند رشد جنین در شکم جانوران است؛
بعد می گوید: "حیات تازه پدید نمی آید، همواره تمام ذرات عالم ماده روی زمین، تمام ذرات کوه ها و سنگ ها و ...
عبارتند از «مجموعۀ متراکم شدۀ زندگی ها» که یک وقتی حیات داشته و بعد حیاتشان متوقف شده است؛
نه این که تمام شده، بلکه به صورت فسیل در حال رکود باقی مانده و هرگاه در شرایط مساعد قرار بگیرد حیاتش تجدید می شود.
💠بشریت با مرگ پایان نمی پذیرد و بعد از مرگ حیات می گیرد."
فیزیکدانان قبلی این را قبول نداشته اند و اگر فیزیکدانی به مسأله حیات و خلود معتقد بوده، از لحاظ اعتقاد سنتی او بوده نه توجیه علمی.
🔹اما فیزیکدانی که حالا این حرف ها را می گوید و «مترلینگ» که این موضوع را تعریف می کند هر دو ضدمذهبی هستند.
در آخر این کتاب می گوید: "سنگ ها عبارتند از ذخیرۀ حیاط عالم"
در ژنتیک می گویند، فرد می تواند واجد صفاتی بشود که این صفات مثلاً در هشت نسل پیش او بوده.
می گویند این ژنها راکد به سر می برند و بعد تجلی می کنند.
این مسائل، «حیات پس از مرگ» را نه به صورت مادی قرن ۱۹ آنقدر ساده و عادی و پست،
بلکه به صورت یک پدیدۀ بسیار مرموزی از گذشته که ریشه اش در ابهام و در آینده و در نامعلوم است، تلقی می کنند.
حاصل، این که حرف های علم امروز با حرف علمی که در دو سه قرن پیش گفته می شد،
(مثلاً: ما خدا را قبول نداریم مگر این که زیر چاقوی جراحی قرار گیرد!) با هم فرق دارد.
🔹بنابراین گرایش مذهبی و مسیر مذهب، از فلسفه و تفکر ذهنی و حدس و اشراق و الهام،
«به مسیر علم» می افتد.
و بعد از این، علمای مذهب، فقط عبارت نخواهند بود از علمای علم کلام و لغت و فقه و ...
بلکه عبارت خواهند بود از علمای طبیعی، فیزیک، شیمی و غیره.
از «احساس مذهبی فیزیکدان و شیمیست و فیزیولوژیست» سخن خواهند راند،
و روشنفکر به «مذهبی که در مسیر علم است» نزدیک خواهد شد.
📘(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۲۵ -«انسان بی خود»- بخش «اومانیسم در غرب و شرق»، ص ۲۰)
@Khode_Shariati