eitaa logo
خودمانی با خدا
90.1هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
28 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴خودمانی با خدا
مشاهده در ایتا
دانلود
•○•○ 🍃.... یعنے:⁦♥️⁩ خدا با اینکه این ⁦🗯️⁩ همه گناه ڪردیم بازم ❌ مثلہ همیشه،🍂 انقدر آبرومون رو حفظ ڪرد🤍 ڪه همه بهمون میگن↓💔 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
💚 اد راز نگهدارِ دِل زار ؟ ای برق مناجاٺِ شبِ تار کجائی؟ صحرای غمٺ پر شده از قافله ای قافله را قافله سالار کجائی؟ ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
🍁 ✳ خدایا دیر آمدم اما... ✍ دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» .. برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
با خدا شاد باش و لذت ببر نقل است که خداوند خطاب به حضرت داود می گوید: «یَا دَاوُدُ! بِی فَافْرَحْ وَ بِذِكْرِی‏ فَتَلَذَّذ= ای داود! با من شاد باش و از من لذت ببر». کسی این را می‌فهمد که بلوغ انسانی پیدا کرده باشد و می‌تواند از بودن با طرف مقابل، شاد باشد و از او لذت ببرد، یعنی یک سنخیت می‌خواهد. 💚یکی از اسم‌ها خدا «مرتاح، به معنی شاد و آرامبخش» است. نمی‌شود به خدا نزدیک شوی و شاد و آرام نشوی. آدم بالغ که شد و به عشق افتاد، دنیا برایش قشنگ می‌شود و همه چیزش لذت‌بخش، زیبا و دوست‌داشتنی می­‌شود. وقتی میگوییم «لا اله الا الله» یعنی شهادت می‌دهم که هیچ و هیچ جز خدا نیست.اساس دین ما، و است. 💚 ❖┈••✾🌸✿🎀✿🌸•✾••┈❖ •┈•❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
با خدا شاد باش و لذت ببر نقل است که خداوند خطاب به حضرت داود می گوید: «یَا دَاوُدُ! بِی فَافْرَحْ وَ بِذِكْرِی‏ فَتَلَذَّذ= ای داود! با من شاد باش و از من لذت ببر». کسی این را می‌فهمد که بلوغ انسانی پیدا کرده باشد و می‌تواند از بودن با طرف مقابل، شاد باشد و از او لذت ببرد، یعنی یک سنخیت می‌خواهد. ❤️🍃یکی از اسم‌ها خدا «مرتاح= شاد» است. نمی‌شود به خدا نزدیک شوی و شاد نشوی. 😍 آدم بالغ که شد و به عشق افتاد، دنیا برایش قشنگ می­شود و همه چیزش لذت‌بخش، زیبا و دوست‌داشتنی می­‌شود. 🌺🍃اساس دین، و است 🦋خدا دینش را با عشق شروع کرده. «لا اله الا الله» یعنی شهادت می‌دهم که هیچ و هیچ جز خدا نیست ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
💠 با خدا شاد باش و لذت ببر نقل است که خداوند خطاب به حضرت داود می گوید: «یَا دَاوُدُ! بِی فَافْرَحْ وَ بِذِكْرِی‏ فَتَلَذَّذ= ای داود! با من شاد باش و از من لذت ببر». کسی این را می‌فهمد که بلوغ انسانی پیدا کرده باشد و می‌تواند از بودن با طرف مقابل، شاد باشد و از او لذت ببرد، یعنی یک سنخیت می‌خواهد. 💚یکی از اسم‌ها خدا «مرتاح، به معنی شاد و آرامبخش» است. نمی‌شود به خدا نزدیک شوی و شاد و آرام نشوی. آدم بالغ که شد و به عشق افتاد، دنیا برایش قشنگ می‌شود و همه چیزش لذت‌بخش، زیبا و دوست‌داشتنی می­‌شود. وقتی میگوییم «لا اله الا الله» یعنی شهادت می‌دهم که هیچ و هیچ جز خدا نیست.اساس دین ما، و است. 💚 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
🍁 ✳ خدایا دیر آمدم اما... ✍ دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» .. برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
💎 راز قبولی خدمت به اهل بیت علیهم السلام 💡 اهل بیت (ع) دغدغه شیعیان و مؤمنین را دارند و زود از آنها دستگیری می‌کنند؛ با این وجود روی بعضی مسائل حساس هستند و سخت خدمتها را می‌پذیرند؛ اکثرا بجای پذیرش خدمت، آن خدمت را با برگرداندنِ بهتر از آن به شخص خدمت کننده جبران می‌کنند. 🕯 هرگز هیچ خدمتی را بی پاسخ نمی‌گذارند؛ حتی شاید خدمتمان را با دعا برای شهادتمان جبران کنند. اما اگر بخواهیم که بجای ثواب و پاداش دادن در ازای خدمتمان، خود خدمت را از ما بپذیرند و ما را خادم خود محسوب کنند، سالها گریه و توبه از گناهان لازم است. ❤️ اهل بیت علیهم السلام تنها خدمتی را به عنوان یک خادم از ما می‌پذیرند که عاشقانه و همراه عشق به آن بزرگواران انجام دهیم. 🌸 هر خدمتی که برایشان انجام دهیم، حتما مزدش را می‌دهند؛ اما تا عاشقانه نباشد، حتی اگر خالصانه باشد، خود عمل را از ما نمی‌پذیرند بلکه آنرا با بهتر از خودش جبران می‌کنند؛ 💕 اما از عاشق حقیقی، خود عمل را می‌پذیرند؛ این اوج محبت است. 🏷 علیهم السلام ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
💢خدایا دیر آمدم اما... ✍ دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» ... برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب کهکشان نیستی ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛