هدایت شده از نو+جوان
😇 بالهای فرشتگان
🌿 عبارتی که امروز در حسینیه امامخمینی(ره) نقش بسته بود
🌺 قال رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ الْمَلائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ» | الکافی، ج۱، ص۳۲.
🌺 پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «همانا فرشتگان به نشانه رضایت از طالب علم، بالهای خود را برای او پهن میکنند.»
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_Khamenei
هدایت شده از گروه مالی کنز
🖊 #علامه_حسن_زاده_آملی ره:
هر كسى وظيفهاش اين است كه بايد #انسان_قرآنى بشود. انسان قرآنى كسى است كه: لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، حرف میزند پاك، غذا مىخورد پاك، مىبيند پاك، خيالش طاهر، ذكرش، عقلش، قَلَمش، امضايش، شهادتش، كسب و كارش، همه قرآنى است. چون انسان آنچه را مىشنود، آنچه را مىبيند، همه را مسّ مىكند و انسان قرآنى كسى است كه "لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون"َ.
📚 برگرفته از کتاب گفتوگو با علامه حسنزاده آملی، ص ۶۵.
@erfaneeslami
🔅👇🔅👇🔅
https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#امام_حسین_مناجات
#حضرت_اباالفضل
از ازل مهرتو درطینت ما بود حسین
ما ومهر تو ،فقط لطف خدابود حسین
غم جانسوز تو مشروط به ما داده شده
شرط این نعمت پُرسود وفابود حسین
تو خود آقای شهیدانی و سرچشمه نور
جلوه ی عشقِ خدا کرببلا بود حسین
ساقی تشنه لب از آب ، لبِ آب گذشت
زانکه او تشنه لبِ آب بقابود حسین
علقمه شاهد پیکار وفا بود و جفا
شاهدم خون دلِ دستْ جدابود حسین
چیزی از قامت رعنای علمدار نماند
دشت یکپارچه فریاد وصدابود حسین
گریه می کرد ابالفضل به مظلومی تو
سند روضه من قامتِ تا بود حسین
مشک هم اشک به احوال امامش می ریخت
روضه خوان تو درآن لحظه خدابود حسین
#علی_ساعدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اداره کل تبلیغات اسلامی استان یزد
12.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرآن شفاست یعنی...💕
🎙#استاد_قرائتی
💌 @nehzateyazd | رخدادهای تبلیغی
هدایت شده از 📚داستانک🌹
#حکایت کوتاه
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت
گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی
خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن
سائل گفت نه هرگز!!!
خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی
القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه
دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم
مرد گفت همین بس
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن،
گفت غلام توام
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم
خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم
مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان
گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه
گفت ای صاحب و مولای من
از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم
چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟
"قدری بیندیشیم"
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
هدایت شده از 📚داستانک🌹
#حکایت
این روزامون خیلی جالبه...
یه ویروس کوچیک شد معلم مون، خیلی چیزا رو بهمون یادآوری کرد،
یادمون اومد که ...
نظافت چقدر مهمه
تدبیر چقدر لازمه
سلامتی چقدر با ارزشه
اطرافیانمون چقدر برامون عزیزن
در کنار عزیزانمون بودن، چقدر لذت بخشه
تک تک ثانیه های عمرمون چقدر ارزش دارن
انسان چقدر ناتوانه
مرگ چقدر میتونه نزدیک باشه
این ویروس یادمون انداخت که سلامتی، امنیت و آرامش چه نعمت های بزرگی بودن و حواسمون بهشون نبود
و مهمترین چیزی که یادمون انداخت، آره مهمترینش
این که خدا چقدر بزرگه، چه قدرت بزرگیه...
ویروسی که حتی با چشم دیده نمیشه، خیلی چیزا رو به یک دنیا یاد آوری کرد ...
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
هدایت شده از اداره کل تبلیغات اسلامی استان یزد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احکام_ساده
خیارهای خوشمزه معامله😁
🫂مجلس 📈غبن 🛠عیب ⌚تأخیر
احکام #فسخ_معامله را بهتر بدانیم!
@ahkam_tv3
💌 @nehzateyazd | رخدادهای تبلیغی
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#امام_زمان_مناجات
جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد
دیده پر خون شد جدا و دل جدا مهدی نیامد
هر چه گفتم یابن طاها یابن یاسین یابن احمد
العجل یابن علی المرتضی مهدی نیامد
هر چه گفتم یا مغیث الشّیعه نشنیدم جوابی
هر چه گفتم یا معزّالاولیا مهدی نیامد
دین ما ایمان ما امّید ما هستی عالم
صاحب ما و ولی عصر ما مهدی نیامد
ذکر ما امن یجیب است و به مضطرّ حقیقی
من دعا کردم ولی روح دعا مهدی نیامد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#امام_زمان_مناجات
قرار بود زمستان شود بهار چه شد
قرار بود به سر آید انتظار چه شد
مدینه منتظر فارس الحجاز بُوَد
قرار بود رسد از ره آن سوار چه شد
قرار بود که یک صبح جمعه بوسه زند
به مقدمش حجر و رکن و مستجار چه شد
قرار بود تنِ قاتلان زهرا را
کند ز خاک برون و کشد به دار چه شد
به دربِ سوخته چشمی هنوز دوخته است
نشسته آمدنت را به انتظار.. چه شد
اگر چنین گله از ما کنی، روا باشد:
که ادعا بگذارید، اضطرار چه شد؟
بیا تو روضه بخوان و بگو در آن «روزی
که شد به نیزه سرِ آن بزرگوار» چه شد
به چشمِ زینب کبری، غبار، پرده فکند
بیا بگو که چو بنشست آن غبار چه شد
بیا «هَوَيْتَ إِلَى الْأَرْض» را تو معنا کن
تنی که بود در آن، تیرِ بیشمار چه شد؟
کسی به خیمه نیاورد نعش عبدالله
میان معرکه در اوج گیر و دار چه شد
همه شنیده، تو دیدی ـ فدای چشم ترت ـ
که ده سوار چه کردند و شهسوار چه شد
جماعتی که بُوَد فرششان پرِ جبریل
چو پابرهنه دویدند روی خار چه شد
طنین العطش از قتلگاه میآمد
به خیمهگاه رسید آب خوشگوار.. چه شد
برای جایزه چون شد جدا سر شهدا
در آن میانه تو دانی که شیرخوار چه شد
چو کرد قافله آهنگ کوفه - واویلا -
چو خواست عصمت صغری شود سوار چه شد
به سمت راست، جسد را نهند در دل قبر
بگو تنی که نمیماند برقرار چه شد
شنیدهام دخلت زینبٌ علی ابن زیاد
به طعنه گفت که آن عزت و وقار چه شد
چو دید شه ز روی نی: ز بی کسی با شمر
کند تکلم ناموس کردگار چه شد
کنار تربت شه چون رسید خواهر زار
چو خواست آب بریزد بر آن مزار چه شد
سؤال آخر خود با اشاره می پرسم
میان قتلگه احکامِ احتضار چه شد
#رحیق
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از گروه مالی کنز
🖊 #علامه_حسن_زاده_آملی ره:
عجب است از این مردم، راجع ب باغداری، غرس نهال، درخت پروراندن، سوال می کنند، درس می خوانند، می پرسند، راجع ب نهال پروری، باغداری، درختکاری، چقدر سؤال می کنند، چقدر می پرسند، چه وقت درختها را آب بدهیم؟ چه وقت آب مضر است ب حال او، چگونه درخت را بپرورانیم، خدمتش کنیم، غذایش بدهیم؟
درباره فرزند خود بی اعتناست، راجع به تربیت اولاد خود سؤالی نمی کند، حرفی نمی زند،
نمی گوید این نهال را چگونه باید بار آورد؟
@erfaneeslami
🔅👇🔅👇🔅
https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d