به نام خدا
آنچه از امام آموخته ایم (۳۴۰)
« #قلم/ #کاغذ / #پیام »
#گفتم: آخه شاید من قبل از تو #شهید بشم. به یه نفر دیگه هم #خوابت* رو بگو.
نگاهی به من کرد و خیلی مطمئن و محکم #گفت: نگران نباش، تو شهید نمیشی!
#گفتم: آخه تو از کجا میدونی؟
#گفت: تو باید #بمونی و #پیام من را برسونی.
⭕️🚩⭕️🚩⭕️
صدای غرش هواپیما های عراقی با صدای اذان ظهر به هم گره خورده بود. به نظرم اولین نفری بودم که خودمو به داخل سنگرهای کوچک کنار چادر رسوندم. به پشت، داخل سنگر دراز کشیدم تا میگ های عراقی و یا احیاناً راکت های پرتاب شده ی توسط آن ها را ببینم. صدای انفجار بمب های خوشه ای که محوطه ی گردان حمزه سیدالشهدا را شخم می زد، به گوش می رسید. داشتم آیه الکرسی می خوندم که کسی پرید داخل سنگر. هن هن نفسش حاکی از دویدن او بود. وقتی که دقت کردم دیدم محمد است. #محمد_غلامی از برو بچه های #گنبد. تو دسته، جانشین من بود. گفتم: «چته محمد؟« نفس نفس زدنش نگذاشت جوابم را بده. به خیالم ترسیده بود، بهش گفتم: «قل هوالله بخون». شروع کرد به خوندن «قل هوالله» سوره توحید تو نفس هایش گم می شد. پیش خودم گفتم: وای! این میخواد با این وضعیت تو عملیات، کمک من باشه!
اون روز گذشت. محمد برای مشکلی که براش پیش اومد، به مرخصی رفت.
درست یکی دو ماه بعد. تو عملیات کربلای 5 وقتی #مرتضی_داداش_پور شهید شد. #شهید_یدالله_کلانتری (فرمانده گروهان) که از دوستی من و مرتضی و بچه محل بودن مان، با خبر بود، غروب به من و #نادر_بذری دستور داد، بریم عقب و #محمد_غلامی رو فرستاد، جای ما.
وقتی با محمد خداحافظی کردیم با لبخندی ما رو بدرقه کرد و برامون دست تکون داد. فردا موقع نماز صبح از پشت بی سیم صدای "کلانتری" را شنیدم که بهم می گفت: «خودمو سریع به بچه ها برسونم». من اول نادر رو فرستادم و خودم بعد نماز به سمت بچه ها حرکت کردم. وقتی به نیروهای دسته رسیدم و خواستم برم داخل سنگر، #شهیدی رو دیدم که #بی_سر بود. ترسیدم؛ طوری که دیگران نیز متوجه شده بودند. #علی_اصغر_شالیکار گفت: «شهید غلامی هست، خمپاره 60 به سرش خورده». علی اصغر در ادامه گفت: #محمود_تورانداز جلوش نشسته بود، ترکشی نخورد، فقط شوکه شد.
من هاج و واج داشتم به سرنوشتم فکر می کردم. به یاد بمباران هفت تپه افتادم و قضاوتی که در قبال محمد کرده بودم. پیش خودم چند بار این موضوع را تکرار کردم: «درست همون جایی #نشسته_است که #تو تا #دیروز_غروب_می_نشستی.»
وقتی به پیکر مطهرش خوب دقت کردم ،خودکاری رو دیدم که هنوز نوکش روی کاغذ دفترچه قرار داشت. خون و مغزی که روی کاغذ پاشیده شده بود را با نوک انگشتانم پاک کردم تا جمله ای که داشت می نوشت را بخونم.
می دونید چی نوشته بود؟؟
باورتون نمی شه، نوشته شده بود:«خدایا مرگ مرا #شهادت_در_راه_خودت قرار بده». وقتی خمپاره به سر مبارکش اصابت کرده بود داشت این جمله را پر رنگ می کرد. وقتی این جمله رو خوندم به یاد این جمله ی #شهید_مرتضی افتادم: «نگران نباش! تو شهید نمی شی!!».
*حتما خواب این شهید را
برای مطالعه، در مرورگری جستجو کنید.
---------------------
#کربلای_پنج
#شهید_مرتضی_داداشپور_سراجی / قائمشهر
#شهید_یدالله_کلانتری / بابلسر، بهنمیر
#شهید_محمد_غلامی / گنبد
#شاهدین:
#نادر_بذری/ بابل
#علی_اصغر_شالیکار / فریدونکنار
#محمود_تورانداز / فریدونکنار
#راوی: مفید اسماعیلی سراجی
@khomeinism 🍃🇮🇷
به نام خدا
آنچه از امام آموخته ایم(۳۵۹)
آیا در #جمهوری_اسلامی «حق» با #مظلوم است؟
دیشب.. به مناسبت سالروز #ورود_آزادگان، از بنده و تعدادی از دوستانم مصاحبه گرفتند. پرسشگر از من پرسید: آیا شرایطی مثل زمان اسارت برای تان ایجاد شود، آیا دوباره #اسیر می شوی؟ بداهه، گفتم: من این روزها به غیر از #شهادت به چیز دیگه ای فکر نمی کنم.
وقتی مصاحبه ام تمام شد. دوستی زنگ زد و #گفت: ماجرای حکم تخریب آغل گوسفندان فلانی را در جریانی؟
#گفتم: آره شنیدم! ولی گمان نکنم دادگاه چنین حکم نادرستی رو بده.
#گفت: از کجا می گی حکم نادرست؟
#گفتم: خب، شما سن تان آنقدر نیست که تاریخ حوادث و رویداد منطقه به یادتان باشه. ولی بنده پنجاه و یک سالمه، شاید #دوران_اصلاحات_اراضی نبودم ولی در جریان جنایت برخی از ارباب ها و خان ها و ظلم هایی که بر سر کشاورزان در آن مقطع زمانی آوردند، حداقل در منطقهٔ خودمان، هستم. ظلمی که پدر و مادرم و عموهام بارها از آن برای من گفته اند. در مورد این قضیه هم، شک ندارم به قاضی صادر کننده حکم، اطلاعات غلط داده اند.
#گفت: حالا باید چیکار کرد؟
در همین لحظه به یاد جمله ای در مصاحبه امشبم افتادم: من به جز شهادت به چیز دیگه ای فکر نمی کنم.
#گفتم: اگه واقعا شنیده ها، واقعیت داشته باشه؛ #نباید_تسلیم_حکم_غلط_شد. این خودش یک نوع «اسارته». #دفاع_از_مظلوم هم خودش، اجر #شهادت رو داره.
#گفت: «دادگاه» جمهوری اسلامیه!
#گفتم: «معصوم» حکم نداده! قاضی ممکن الخطاست. این ما هستیم که نباید بگذاریم، قاضی با این حکم خطا، به جهنم بیفته. البته سکوت ما ظلمی هست بر قاضی! و بر عکس این ما هستیم که با سکوت مان هم در حق قاضی ظلم می کنیم و هم در حق کسی که حکم ناعادلانه برایش صادر شد. سکوت ما گناهش کمتر از شهادت نادرست، نیست.
در ادامه با طعنه پرسیدم #: گفتی دادگاه مال جمهوری اسلامیه؟
#گفت: بله!
#گفتم: منم تربیت شده #مکتب_خمینی_ام. امام گفت: اگر مسئولین خطا کردند شما جلوی شان بایستید.
#گفت: «حق» با شماست.
#گفتم: «حق» با «مظلوم» است.
#حق_با_مظلوم_است
@khomeinism 🍃🇮🇷