♦️یک روایت و سپس مرثیهای تأسفبار برای متولیان شهر مشهد و استان، در سالگرد شهادت محمود کاوه !
دیروز به یکباره تقویم رونگاه کردم و جا خوردم؛ سالگرد شهادت محمود کاوه که ۱۴م نبود! دیروز بوده!
بنا داشتم برای سالگرد شهادتش، چند روایت از ایمان استوار او بنویسم که بیشک جزو پنج فرمانده شاخص دفاع مقدس است.
فرمانده لشکری که یگانش در بحرانیترین و چالشیترین مرز «سیاسی- مذهبی- قومی» مأموریت داشت. جبههای که در آن هیچ مرزی وجود نداشت، برادر مقابل برادر، پدر مقابل دختر، عمو مقابل برادر زاده ایستاده بودند! کُرد مقابل کرد، ترک مقابل ترک، فارس مقابل فارس! ایرانی و عراقی مقابل هم! یک طرف ایرانیهای خائن کومهله و دمکرات و منافق در کنار صدام و طرف مقابل تمام ایران!
کاوه در چنین جبههای فرمانده بود؛ بعد بروجردی و کاظمی!
فرماندهای ۲۵ ساله که وحشیانهترین عملیات روانیها در ترور و کشتار برای ترس را در جبهه مأموریتش میدید! از مثله کردن تا بریدن سر بسیجی با تکه سنگ تا قربانی کردن پاسدار جلوی عروس کومهله تا شکافتن شکم مادر باردار و شرط بندی بر سر جنین درون شکمش!
کاوه علاوه بر فرمانده نظامی، فرمانده جنگ عملیات روانی با اتحادی بدتر از داعش هم بود!
شنیدن جبهه غرب، برای خیلیها کابوس بود! جایی که عملیات روانی، نرم افزار تاکتیک جنگی بود! چیزی که در جبهه میانی و جنوب وجود نداشت!
در چنین جبههای، شجاعت و اقتدار و ایمان، مهمترین ابزار لازم فرمانده آن بود که بزرگترین و خاصترین عنصر بارزه کاوه هم بود! نه در مقام شعار و توصیف ادبی!
کاوه کسی بود که میگفت برای ترس از تیر، پشت جانپناه ( سنگر یا خاکریز) مخفی نشو! باور داشته باش تیری که قسمت تو است، تا لحظه موعود سراغت نمیآید!
کاوه بازیچه سیاسیها هم نبود! بازیچه رسانههای منافقی که داخل در نقش مکمل کومهله و منافقین و صدام کار میکردن نمیشد!
در باور کاوه، آن جماعت خائنی که ضد انقلاب را در خودپناه دهند، مستحق رحم نیستند، یا تحویل دهند، یا خارج شوند و یا قهر انقلابی آنها را به جهنم ببرد! اما همان کاوه، به خاطر یک کمتوان ذهنی در همان روستا، برای اینکه بیگناه آسیب نبیند، جان خود را هم به خطر میانداخت!
در شیوه کاوه، نظم و شجاعت و اقتدار ملاک و خط قرمز بود! کسی که به لشگر ویژه شهدا میرفت، میپذیرفت که آنجا سازمان رزم کاوه است!
کاوه مقتدر بود اما در اوج رأفت و کاریزما!
کاوه ستون و علمدار مطمئن امام در جبهه غرب بود!
جبهه غرب و شمال غرب ( از مهاباد تا مریوان و نوسود و نقده و بوکان و باختران و ...) یک جنگ تمام عیار بود! جنگی که لهجه عربی و حدود جغرافیایی با فاصله چند کیلومتری و رنگ پرچم و لباس، تعیین حدود خودی و غیر خودی نمیکرد!
کاوه پس از شهادت در کلام رهبری « تا دیروز شاگرد ما بود و حالا استاد ما شده است»
و این کاوه، عدهای میگویند چون خراسانی است، عدهای میگویند چون لشکر ویژهای است، امروز غریب است!
میگویند اگر تهرانی یا اصفهانی بود، سایه بر تصویرسازیهای همت و متوسلیان و ... میانداخت!
میگویند چون با سیاسیون امروز ( نظامیون دیروز) هم مسلک نبوده، غریب است!
اما من میگویم کاوه هنوز هم فرمانده است و مثل برونسی، نمیخواهد سوژه یادوارههای سالنی و بیلبوردهای خیابانی شود.
و من میگویم، تمام اینها دلیل نمیشود که یازده شهریور، #محمود_کاوه در این شهر غریب باشد.
هیچ بیلبوردی، نامی، چیزی از او در این شهر نباشد!
دهه صفرو شهادت امام رضا جای خود!
اینها بهانهی خوبی نبود که فرستادگان رضا را فراموش کنیم!
آن هم در زمانی که دشمنان و معاندین همان جبههی مأموریت کاوه، امروز در مجازی و فتنه ززآ، دوباره سفیدشویی شدند و با کت و شلوار، علیه ما برچسب تهمت خشونت و سرکوب و جنایت نصب میکنند.
⁉️آقای استاندار،پاسدارعزیز،شما که از همرزمان این یگان بودید، چرا غفلت به این بزرگی!!!!!
⁉️آقای فرماندار ،شما که از سربازان گمنام نظامید،چرا غفلت؟!؟
#قرارگاهمطالباترهبریومردم
#جمعیترزماخراسانرضوی