eitaa logo
خرمافروش
183 دنبال‌کننده
72 عکس
17 ویدیو
2 فایل
دیدیم تاریخ دارد تکرار می‌شود، گفتیم چه اشکالی دارد که نقش خرمافروش کوچه‌های کوفه را ما بازی کنیم؟ میثم تمار؛ خرمافروشی که دشمنان، هیچ‌گاه از تیغ تیز زبان او در امان نبوده‌اند... بلکه بخت یارمان شد و به عاقبت او نیز روسفید شدیم!
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلا، برای همه مقدس و متبرک نیست! این که گفته‌اند: «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا»، سنت لایتغیر و لایتوقف خداوند است در امتحان‌ بندگان! در کربلا، حسین علیه‌السلام و یارانش همانقدر به نور نزدیک شدند که عمرسعد و یارانش به آتش!! این که چه بهره‌ای از عاشورای امروز ببری؛ نور بنوشی یا آتش، بسته به توست در «یاری ولی» و یا «یاری دشمن ولی»... ایران و آمریکا کدام به تعریف تو از حسین علیه‌السلام نزدیک‌تر است و کدام به یزید؟ اگر برای حسین علیه‌السلام شمشیر نزنی، لاجرم در لشکر یزید تعریف شده‌ای؛ چه نیزه در حلقوم فرو ببری، چه معجر از سر ناموس خدا بکشی و چه به تماشا بنشینی!! نقشت را در انتخاب کن تا عاقبتت معلوم شود! @khormaforush | تند و شیرین
وقتی اهل بودی، خدا برخی اوقات، پیش از شیرینی‌های آخرت و بهشت، از این شیرینی‌های دنیایی هم بهتان می‌چشاند: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش‌صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه‌هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم: «دختر خشگلم شالت افتاده پایین‌ها!!!» دختر خیلی سرد گفت: «می‌دونم» - گفتم: «خب نمی‌خوای درستش کنی؟» - فوراً گفت: «نه» - گفتم: «خب موهاتو، گردنتو، نامحرم داره می‌بینه، نگاه کن اون ‏پسرای جوون چشماشونو ازت برنمی‌د‌ارن. دارن از نگاه کردن به تو لذت می‌برن، هم تو هم اونا دارین گناه می‌کنین فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!!» دختر برگشت به من نگاه کرد هر لحظه منتظر بودم شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت: «آخه شما ‏چی می‌دونید از زندگی من؟! صبح تاشب دو شیفت مثل سگ کار می‌کنم نمی‌تونم زندگی کنم پدر و مادرم هر دو مریضن، پدرم نمی‌تونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن من بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمی‌تونم، بریدم، ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم!...» به دختر گفتم: «عزیزم تو سختی‌های زندگی به خدا توکل کن، برو پیش امام رضا علیه‌السلام، بگو به خاطر تو حجابمو درست می‌کنم، تو هم این خواسته‌ی منو برآورده کن» دختر گفت: «به خدا روم نمی‌شه، چند ساله حرم نرفتم» همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجّه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست. دختر گفت: «همون اطراف حرم ‏دو جا فروشندگی می‌کنم ولی آخر ماه کلاً پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمی‌گیره واقعاً خسته شدم» - گفتم: «با امام رضا معامله می‌کنی یانه؟» با چشمای پر از اشک گفت: «آره، همینجا جلوی شما به امام رضا علیه‌السلام قول می‌دم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگیم سامان بده، الانم می‌شه شما شالمو برام ببندین؟» منم مشغول بستن ‏شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت: «اینم هدیه‌ی من به شما به خاطر محجبه شدنت» شالو که بستم، گفت: «می‌شه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟» ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه می‌کرد اون خانم مانتویی گفت: «دختر گلم اسمت چیه؟» دختر گفت: «عاطفه» خانم مانتویی گفت: «عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمی‌خواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت می‌گردم بامن کار می‌کنی؟» دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت: «ولی من‌ که بلد نیستم» - خانم گفت: «اشکال نداره یاد می‌گیری حقوقتم از ۸ تومان شروع می‌شه کار که یاد گرفتی ‏تا ۱۰ تومان هم زیاد می‌شه قبول؟» دختر همونطور که بی اختیار می‌خندید گفت: «قبول» برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت: «خدایا شکرت، امام رضا دمت گرم» همه خانم‌های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال. من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش - گفت: «این چیه؟» - گفتم: «این غذای امام رضاست، ‏من خادمم و این ناهار امروزم بود. هرهفته می‌برم با پسرم و آقامون می‌خوریم این هفته روزی شما بود» دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمی‌دونست چی بگه فقط تشکر می‌کرد رسیدم به مقصد و باید پیاده می‌شدم، به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت: «می‌شه یک سلفی باهم بگیریم؟» سریع عکس گرفتیم و ‏شماره منو گرفت و پیاده شدم... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاطره زیبایِ یکی از خادمان حرم امام رضا علیه‌السلام در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید💔 @khormaforush | تند و شیرین
هر که زجرش بیش، اجرش بیشتر!!! آرمان، داستان زندگی‌اش را به خوبی و خوشی به پایان رسانید و چه پایانی خوش‌تر و زیباتر از این👆؟! آن بلا و این پایان، به تصادف نصیب او نشد که فرمودند: «مؤمن به منزله كفه‌ی ترازو است، هر چه بر ايمانش افزوده گردد، بر بلايش نيز افزوده می‌شود. امام صادق علیه‌السلام» و اگر را تنها در تاروپود سجاده و ورق‌های قرآن و گوشه‌کنار هیئت جستجو می‌کنی، هرگز به آن نخواهی رسید که قالَ رسولُ اللّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله: فمَن تَركَ الجِهادَ ألْبسَهُ اللّه ُ ذُلاًّ في نفسِهِ، و فَقْرا في مَعيشَتِهِ، و مَحْقا في دِينهِ «هر كس را ترک کند، خداوند جامه‌ی خوارى بر جان او پوشاند و زندگيش را دستخوش سازد و دينش را از بين ببرد» «جهاد تبیین» یک فریضه‌ی قطعی و یک فریضه‌ی فوری است. مقام‌معظم‌رهبری ✍️خرمافروش @khormaforush | تند و شیرین
این که کسی خیال کند: «حالا که هجم دشمنان و کار انقلاب به اینجا کشیده، رهبری یاد جهاد تبیین افتاده»، اشتباه محض است آقا از سال‌ها پیش، جملاتی بی‌نظیر درباره حضرت زینب سلام‌الله‌علیها دارند که نگاه ایشان به تأثیر و اهمیت بالای را نشان می‌دهد، جملاتی از این دست: «اینکه گفته می‌شود در حادثه‌ی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد، ؛ والّا خون در کربلا تمام شد.» این نگاه دقیق و این صراحت را شما جای دیگر نمی‌یابی که «عامل پیروزی حادثه کربلا حضرت زینب بود»! یعنی: اگر حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها نبود، حادثه کربلا؛ با وجود هزینه‌های سنگینی چون بی احترامی‌ها، قلب‌های دریده و خون‌های پاک ریخته‌شده‌ی بهترین و مظلوم‌ترین و معصوم‌ترین خلق خداوند، محکوم به شکست می‌شد!!! هزینه‌هایی که ما تابحال در انقلابمان داده‌ایم؛ خون صدها هزار شهید و...، به هیچ وجه قابل مقایسه با یک قطره از خون پاک حسین علیه‌السلام نیز نیست و این مقدار تکرارِ تأکید بر وجوب و لزوم و فوریتِ از طرف ولیّ جامعه، نشانگر شرایط خاصی هست... هدر نرفتنِ خون شهدایی که آرزو داری «ای کاش در کنارشان جهاد کرده و به می‌رسیدی»، ثمردهیِ خونِ جگر پدر و مادر و فرزندانشان و...، بسته به توست که از گوشه‌ی راحتِ خود بیرون بیایی و در میانه‌ی امواج مردمِ جامعه به مشغول شوی!!! بلد نیستی؟ خب یاد بگیر، مجهز شو ... امروز، تو می‌توانی هم‌ردیف با شهدای تکه تکه شده، عامل پیروزی انقلاب اسلامی باشی و با ایشان نیز محشور شوی یاعلی مدد ✍️خرمافروش @khormaforush | تند و شیرین
خون، در کربلا تمام شد! با این حساب، این شعر درست نیست که «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود» اگر سلام‌الله‌علیها نبود، کربلا در کربلا هم نمی‌ماند! و تمام می‌شد!! فرمودند: «عامل پیروزی، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بود» عامل پیروزی!! کأنه تمام تلاش‌ها، مظلومیت‌ها و غربت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام و خون‌های پاک برترین مخلوقات خداوند که به ناحق بر زمین گرم کربلا ریخته شد، همه و همه، مهمّاتِ عقیلةالعرب زینب کبری سلام‌الله‌علیها بود ولاغیر! نائبةالزهرا زینب کبری سلام‌الله‌علیها، خون حسین علیه‌السلام را _به همان تازگی و پاکی و جوش و خروش_ به رگ‌های ما تزریق کرد و آتش خیام اهل‌بیت علیهم‌السلام را به همان گرمی و سوزانی در وجود ما نهاد! عقیلةالعرب، این پیروزی را با به دست آورد...، بدون ذرّه‌ای امید و کمترین تکیۀ بر خواص و مسئولین!! این است جهاد تبیین؛ آگاه‌سازی و زنده کردن امواجِ پهناورِ مردم! اینقدر انرژی و وقتمان را حرامِ سر و کله زدن با خواص و ناخداهای بی‌بصیرت، بی‌عار و بی‌صفتِ قایق‌های ضعیفِ شکسته نکنیم کلید اینجاست: امواجِ بلند مردم که آگاه شده و به خروش بیایند، قایق و کشتی‌ها که هیچ، جزیره‌ها را نیز جابه‌جا می‌کنند ✍️خرمافروش @khormaforush | تند و شیرین