باغ خرمالو؛
ولی این پیام خیلی بغضیم کرد: ) اونم نصفۀ شب..
خواستم کپشن بلند بالایی بنویسم
اما هی پاک شد
اشک و همین :)
دخترها بابایی نیستند،
باباها دختریاند..
این را وقتی حسین«علیه السلام»
با سر به دیدن رقیه آمد فهمیدم..
عاشورا را در تهران نظارهگر باش..
آه ایحسین بیسر، میهمان داری آغوش باز کن. پیکرهای پاره پاره به ملاقات تو میآیند. دعای قنوت مردان خدا اجابت گشت. آه عمهجانم، معجر زنها نسوخت ولی همهی وجودشان نیست شد. زنجیری بر بازویشان ننشست اما دل همسرها به تنگ آمد. ایرباب، مادر غم.. گلوی نوزادی شکافته نشد، قلب مادرهای ایران ز درد فرزند شکافت. لالایی بخوان بر سر جگر گوشهها. به آغوش بکشان آنها را که زین پس تو پناهی. آه رقیه جان، در خرابهها گریه مکن، آه مکش. میهمان داری، امشب بابا با همبازیها میآید. کودکی سیلی نخورد اما سیل اشک بر چشمان مادری جاری ست. ایجوان حسین، علیاکبر.. پدری تن اربا اربای پسری به بغل نگرفت، دستی اشکی را تمسخر نداشت ولی قد پدرها در غم جوانی خم شد. اذان بخوان، هنگام تشییع جوان است.
امروز عرش میبارد، هم بر پیکر سهساله و هم به جانهای خسته. ایخدا، پناه دلهای محزون باش.. و مرگمان را دور از خفت قرار بده.
امشب میون اشکاتون برای من،
برای دل ماریا، برای دل امامزمان،
برای تموم کسایی که دلشون پیش ِ
حسین حسین گفتناست دعا کنید🤍..
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؛
امشب دختری بهر قمر حرفها دارد..
در خرابهها، اشکی روانه است،
آه یتیمی دل شام را میلرزاند.
پدری با تنی بیسر به دیدن دختری میرود./