خدا جونم دلم میخواد روز تولدم سوپرایزم کنی
طوری که هی نگاه کنم باورم نشه
مرسی بوس.
روح الله رحیمیان4_5884368240792047261.mp3
زمان:
حجم:
4.5M
از شیرخوارهای به تمام شیرخوارگان
آغوشِ گرم مادرتان نوشِ جانتان ..
حرمله گفت: پدر را بزنم یا پسر، یا بن ذوالجوشن؟
شمر گفت: پسر را بزن، پدر خودش میافتد..
آرزو دارم که حسین بن علی ع، پسری به من عطا کند و نامش را علـی بگذارم.
و زان پس، هرکجا که روضهی شش ماههی رباب را شنیدم، آنچنان گریه کنم که انگار علیِ خودم تیر خورده و فدای حسین ع شده.
و نیم نگاهی سویش بیندازم، شاید کمی درک کنم که بانو رباب در مصیبت کربلا چه کشید ..
ببخشید اگه دلتون با این متن لرزید بچه ها، ولی؛
میگن رفت و آمد سیدالشهداء یک دلیل بیشتر نداشته.
وقتی گلو بریده میشه، آدم هی دست و پا میزنه، هی بیهوش میشه. ذره ذره جان میده.
دلیل رفت و برگشت سیدالشهداء به سمت خیمه ها از سر شرمندگی نبوده. حضرت فکر میکردن، علی اصغرشون ع دیگه تموم کرده، ولی هی دست و پا میزد و هی بیهوش میشد 💔
توی دعای عرفه
یه جایی هست امام حسین از خدا تشکر میکنه
میگه خدایا ممنونم نذاشتی پسر ابراهیم جلوی چشماش ذبح بشه
آخ علیاصغرم :)
آخ علی اکبرم:)
ای داد از دل پارهی حسینم..
داشتم کمد رو جمع میکردم،
تسبیح توی دستم پاره شده و هر دانهاش یک سمت رفت.
هیچی ! فقط خواستم بگم،
ریز ریزی ولی عزیز تو، چه کنم از عبا نریزی تو؟
باغ خرمالو؛
داشتم کمد رو جمع میکردم، تسبیح توی دستم پاره شده و هر دانهاش یک سمت رفت. هیچی ! فقط خواستم بگم، ریز
حضرت علی اکبر ع خیلی مظلوم بود.
شنیدم که در مقتل نوشته اند :
اول تیری به گلو اثابت کرد، خواستند سوار بر اسب شوند و سمت پدر روانه شوند، خونِ گلو در چشم اسب وارد شد و اسب راه را گم کرد. سمت سپاه دشمن تاخت و آن حرامی ها کوچه باز کردند. که مبادا ضربه زدن به علی اکبر ع، در توان یکی نباشد.
اما آن وسط، پیری گفت:
آرام باشید جوانها، کمی فاصله بگیرید تا نوبت به همه برسد..
انگار که حلوای دستشان بودی، آنهم شمایی که شیرینی حسین ع و لیلا بودی :)