از امروز برات بگم جان دل؟
امروز برای اولین بار حس کردم دقیقا جایی هستم که باید باشم
انگار وقتی مبحث هارو شروع کردم به خوندن تمام روحم آروم شد
تمام خلع های زندگیم پر شد
و روحم یک لبخند به پهنای صورت زد
امروز ، برای اولین بار این حس شیرین رو تجربه کردم
و به این رسیدم که قطعا برای این راه آفریده شدم
و چه حسی خوش تر از این؟
بماند به یادگار ، از اولین روز دانشگاه
به وقت ۲۸ مهر
هرقدر شب سیاهتر، فکرها عجیبتر، یادها عمیقتر و احساسها رقیقتر.
چه دارد این شب در خود؟ که روز، در تلقین آن به آدمیان، عاجز مانده؟
- نرگس صرافیان
و کاش وقتی ابر غم به گلوی کوچکت می رسد،
از یاد نبری شانه ای در کار نیست و بهتر است بپذیری همیشه قرار است در آغوش باد گریه کنی.
زیرا رنج تنهاست و رنجور تنهاتر.
شما نمیدونید
طرف مقابلی که دارید باهاش صحبت میکنید
از چه فروپاشی روانی بیرون اومده ، چقدر تیکه های قلبش رو کنار هم گذاشته ، چقدر تلاش کرده که خونسرد باشه ، چقدر تلاش کرده که یکم از اون حال بدش فاصله بگیره
شما نمیدونید !
علم غیب هم ندارید
و انتظار هم نمیره که بدونید
ولی مهربون باشید
اینو میتونید
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غمِ پنهانی من گوش کنید
گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید
قصه بی سروسامانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز تا کی؟
سوختمُ سوختم این راز نگفتن تا کی..