و کاش یاد بگیریم خوشحالی آدمها گذرا ست، سعی نکنیم اون رو از همدیگه بگیریم. گرفتن شادی از دل کسی، میتونه ظالمانهترین کاری باشه که بتونی انجام بدی. اگه دیدی کسی میخنده که دیشب رو با حال خراب گذرونده، بهش نگو تو تا چند ساعت پیش گریه میکردی حالا چیشد؟ شاید یکی برای رهایی از غم میخنده. لبخند میزنه تا کسی روح بیمارش رو نبینه.. بجای اینکه لبخندش رو بگیری، بغل براش باز کن. تنهای خسته نیاز به آغوش دارن، نه حرفهای بُرندهتر از شمشیر که یادآور زخمهاشونه.
«به شانهام زدهای
که تنهاییام را تکانده باشی
به چه دلخوش کردهای؟
تکاندنِ برف
از شانه های آدم برفی؟»
باغ خرمالو؛
میدونید چی خوشحالم میکنه ؟😭 فردا بعد امتحان خودم رو به آیس موکا دعوت میکنم
این قضیه هم بین خودمون میمونه
چون مامانم بفهمه از هفت جهت به روش سامورایی پارهام میکند
- چه بی رحمانه زیبایی ، چه بی عدلانه ناکامم ؛
با اینکه دو لب داری ، اما هنوز بیمارم.
میدونید که امتحانام شروع شده؟
پس اینجانب به دعای خیر شما جهت خوب دادن امتحانات نیاز داره💕🫂
امروز یکی از روزهای عجیب دانشگاه بود
ازدواج کردن یکی از بچها که اصلا احتمال نمیدادم
و دیدن حراست دانشگاه که خیلی اصرار داشت که کف دست راستم رو ببینه
و وقتی دید گفت تو خیلی آدم منطقی هستی و همچنین قلبت خیلی تحت فشاره
داشتم فکر میکردم من ۱۹ سال با احساساتم کلنجار رفتم و چیا که از دست احساسات و عواطف لعنتیم نکشیدم
و تو بهم میگی که من منطقی هستم؟
بعدش خودم رو به آیس موکای خوشمزه مهمون کردم
و تقریبا نیم ساعت طول کشید تا بیاد و به دستم برسه
چرا؟
چون برادر مسعود برقهارو قطع کرده بود و نمیشد آیس موکا درست کرد
امروز عجیب بود
ولی دوستش داشتم ، بعد چند ماهی دیدن دوستای دانشگاهی واقعا حالم رو خوب کرد
بماند به یادگار از یکم شهریور/ روز اول امتحانات