انقدر بیپول شدم که هر لحظه ممکنه شماره کارت بدم به دوستام بابت حق اشتراک دوستی مرامی برام پول بزنن
باغ خرمالو؛
انقدر بیپول شدم که هر لحظه ممکنه شماره کارت بدم به دوستام بابت حق اشتراک دوستی مرامی برام پول بزنن
والا بخدا
سرتو بالا بگیر زن ، تو دوست منی
حالا چون دوستمی یه پولی چیزی؟
باغ خرمالو؛
[ علیچشماتواکن ] دیدمت رفتی و داغت جگرم را سوزاند ؛ فکر بی هم سفری با تو سرم را سوزاند . [ مطابق
اولین کلمهای که گفت با با بود
و ما هنوز داغت رو به دل داریم : )
میخوام به زندگی خوشبینانهتر نگاه کنم
بشم همون آدمی که اگه مداوم با نشدنها رو به رو میشه یه لبخند میزنه و میگه "حتما صلاحی بوده"
اما حقیقتا تهِ ته قلبم منتظرم همه اتفاقات به طور معجزه آسایی بشه
و من با یه لبخند بهشون نگاه کنم
باغ خرمالو؛
میخوام به زندگی خوشبینانهتر نگاه کنم بشم همون آدمی که اگه مداوم با نشدنها رو به رو میشه یه لبخند
و در آخر ته همهی نشدنها یه بیت توی سرم نجوا میشه
«در اگر بر تو ببندد مَرو و صَبر کن آنجا
ز پس صَبر، تو را او به سر صدر نشاٰند»