اینو بشنوید و گریه و شب بخیر:)

نه بابا بچه شدی من امامزاده‌ام ، میتونی هروقت حالت بد بود بیای پیش من خوب که شدی بری پیش بقیه.

این روزا بیشتر به نبودن ، محو‌شدن ، غیب شدن دارم فکر میکنم

‏لطفا تردد با پتو در سطح شهر و هر مکان عمومی رو نرمالایز کنین، باتشکر.

من پریشاٰن‌تر از آنم که تو زخمم بزنی؛

شده فکر کنید مستحق زندگی خیلی بهتری هستید؟ دقیقا همونجا

در آنجا که امیدی ندارید، نسبت به آنجا که امید دارید امیدوار تر باشید. حضرت موسی رفت برای خانواده اش آتش بیاورد، خدا با او سخن گفت. ملکه سبا از کشور خود بیرون آمد اما به دست حضرت سلیمان مسلمان شد. و جادوگران فرعون برای افزودن قدرت فرعون آمدند ، اما ایمان آوردند ... امیرالمومنین.

شاید یلدا عاشقی‌‌ست که میخواهد دقیقه‌ای بیشتر در آغوش معشوق خود بماند

بوته‌های خار را در زمین من نکار؛ شاید فردا پابرهنه به دیدنم بیایی...

با تاب و توانی که ندارم دلتنگ توام...

یه‌شبایی تو زندگی آدمیزاد هست که بعد از ساعت‌ها فکر و خیال، به خودش میاد و می‌بینه روحش، از اعماق وجود داره گریه می‌کنه، ولی از چشماش هیچ اشکی نمی‌آد.

روز را می‌گذرانی و طاقت می‌آوری اما شب، شب قصه‌ی خودش را دارد عزیز من.