کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
#داستان_دنباله_دار #جزیره_خوشبختی (قسمت چهارم) صالح با اضطراب خود را به ناخدا مختار رساند و با صدای
✍️ #داستان_دنباله_دار
🍃#جزیره_خوشبختی (قسمت پنجم)
هنوز تاریکی شب کاملاً فرا نرسیده بود که آن ها با بارهای فروان از میوه و آب و هیزم سوار کشتی شدند و شادمان راه بازگشت را در پیش گرفتند.
اما در این میان مردی، با حسرت شاهد دور شدن کشتی از جزیره بود و فریادهای دلخراش او در همهمه شادمانه همسفرانش به گوش کسی نمی رسید و او کسی نبود جز مراد که مسحور زیبایی طبیعت شده بود و غافل از سرنوشتی که برایش رقم می خورد و دوستانش نیز به واسطه شور و شوق زیاد در زیر چادر کمرنگ شب متوجه غیبت او نشده بودند.
مراد می دانست که اگر خود را به کشتی نرساند، هرگز نخواهد توانست از آن جزیره رهایی یابد و برای همیشه تنها خواهد ماند و شاید هم با دندانهای تیز جانوران وحشی تکه پاره شود. با این فکر از ترس به خود لرزید و با تمام نیرو در موازات کشتی شروع به دویدن کرد و در همان حال دوستانش را با فریادهای بلند به کمک می طلبید.
ناگهان فکری به خاطرش رسید. از دویدن باز ماند. اطرافش را نگاه کرد و به سوی کنده درختی که در چند قدمی او افتاده بود، خیز برداشت. با تمام قدرت آن را بر روی زمین کشید و به داخل آب انداخت و خود را بر روی آن قرار داد و به کمک دستانش به سمت کشتی که آرام آرام آب های حاشیه جزیره را می شکافت و به سوی آب های نیلگون میانه دریا پیش می رفت، شنا کرد. او خستگی نمی شناخت و همچنان برای رسیدن به کشتی دست و پا می زد. افسوس که تلاشش بی فایده بود و کشتی در سیاهی شب از مقابل دیدگانش دور شد و او چون مرغ سرکنده، بال بال می زد. امّا امیدی به رفتن دوباره نداشت. با سیلی موجی کوچک کنده درخت غلطید و او را به زیر آب فرو برد. با آخرین تلاش دوباره خود را به کناره های جزیره رسانید و در حالی که خیس آب بود، روی شن های ساحل دراز کشید و به فکر فرو رفت. به یاد سلیمه افتاد. به یاد آخرین حرفهایی که از او شنیده بود:
- مراد! بیا از خیر این سفر بگذر.
حالا می فهمید که آن کابوس وحشتناکی که در خواب دیده بود، حقیقت داشت. تنهای تنها در میان جزیره ای که تا آن روز برای همه ناشناخته مانده بود و بر حسب اتفاق بدان سو کشیده شده بودند.
راهی برای خروج از آن جزیره ناشناخته نمی دید، مگر این که حادثه دیگری بر سرنوشت او رقم بخورد، امّا باید آن روز زنده می ماند و زندگی می کرد.
آن شب را با خیال های گوناگون به صبح رسانید. نگاهی به دورو برش انداخت و با خود گفت: لااقل در مکانی زندانی شده ام که آباد و سرسبز است و همه چیز در آن پیدا می شود. با این فکر راه افتاد و به سوی اعماق جزیره پیش رفت. صخره های بلند، درختان انبوه و گیاهان بسیار، همراه با میوه های رنگارنگ و چشمه های زلال آب، روحش را تازگی می بخشید و هرچه جلوتر می رفت، آبادتر و سرسبزتر به نظر می آمد تا جایی که چشم قادر به تماشای آن همه سبزی و طراوت نبود.
روزها را به جستجو و گردش می گذراند و شب ها چشم به آسمان می دوخت و به یاد گذشته اشک می ریخت هر روز خود را به بلندترین نقطه جزیره می رساند و به بستر آرام و خفته دریا به امید دیدن یک کشتی چشم می گرداند امّا چیزی که نشان از کشتی داشته باشد به چشم نمی خورد، جز آب های بی کرانی که در زیر چتر آفتاب نشسته بود و باد بر پیشانی او چین می انداخت.
آن روز هم طبق معمول شروع کرد از تخته سنگی بالا رفتن؛ در بین راه نفسی تازه کرد و دوباره راه افتاد، چند بار سنگ های زیر پایش لغزیدند و به طرف پایین سرازیر شدند، امّا او بی اعتنا با نفس های بلند و بریده، خود را بالا می کشید تا آن که به جایی رسید که تمام جزیره در مقابل چشمانش قرار می گرفت. نخست در میان آب های نیلگون اطراف جزیره به جستجوی کشتی پرداخت. ولی باز اثری از کشتی نبود. از سر تأسف آهی کشید و نا امیدی در چشمانش رنگ گرفت و خستگی، وجودش را ناتوان ساخت. بی اختیار نگاهش به دامنه های سرسبز جزیره افتاد. با تمام دردی که در سینه داشت نمی توانست لب به تحسین آن همه زیبایی نگشاید. امّا... !
🍃ادامه دارد ان شاء اللَّه🍃
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هدایت شده از کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
🌷امید داشته باشیم به
طلوع یک صبح زیبا😇
فردا از آن توست☺️
آرامش یعنی دل سپردی به خدا❤️☺️
امشبت پر از آرامش خدایی 😇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
سلام مولای مهربانم✋🌸
آبها نام تو را زمزمه مي كنند!
درختها به احترام توسبزميشوند
نسيم دعاي عهدرادرگوش سروها
ميخواند
شكفتن گل رويت بهترين هديه براي
منتظران است
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
صبحها مےڪنم
ازعشق نگاهے بہ حسین
مےڪنم باز از این
فاصلہ راهے بہ حسین
ڪردم امروز
سلامے ز سر دلتنگـے
مُردم از حسرٺ
ششگوشه الهےبہ حسین
سلام ارباب خوبم✋🌸
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
#همسرانه
وقتی ازدواج کردید و متاهل شدید؛
با جمله «حق با منه» برای همیشه خداحافظی کنید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🙎♂ به این مردان وابسته نشوید👌
🔹تحقیر مردم حتی اعضای خانواده و دوستان شما
🔹نادیده گرفتن دیگران
🔹دستور درباره پوشش و رفتار
🔹دمدمی مزاج بودن شدید
🔹همیشه عصبانی بودن
🔹گم شدنهای چند روزه
🔹سابقه آسیب به خواهر و برادر یا دیگر اعضای فامیل
🔹حق به جانب همیشگی بودن
🔹وفادار نبودن
🔹خواستههای نابرابر
🔹فشار به دلیل خواستههای نامعقول همیشگی
🔹دروغ
🔹محدود و منزوی کردن شما
🔹سوء استفاده مالی
🔹تهدید به خودکشی
🔹برخورد فیزیکی
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💞وجود مرد و رفتارهای مردانه اش به خودی خود می تواند در وجود زن کشش جنسی ایجاد کند!
💓ولی برای این که عطش جنسی مرد نسبت به همسرش شعله ور شود و برای رابطه آماده شود زن باید زیبایی های جنسیش را ماهرانه به نمایش بگذارد.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
👒💓👠
سیاست های زنانه
👌اگر با شوهرتان مشکلی دارید آنرا مطرح کنید تا زودتر حل شود..
💔یک زن افسرده حال و غمگین باعث می شود تا #شوهر آن زن دیرتر به منزل برود..
❤️ در عوض یک زن شاد و خوشرو و خوش برخورد باعث می شود تا شوهرش برای رفتن به منزل #لحظه_شماری کند…
💏کلا در خانه محیطی جذب کننده برای همسر خود فراهم آورید تا مردان هیچ کجا به جز منزل و در کنار شما احساس #آرامش نکنند
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt