eitaa logo
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
2.1هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
89 فایل
🌺خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. 🌺 خوشبختی وابسته به جهان درون توست. ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
#داستان_دنباله_دار #جزیره_خوشبختی (قسمت چهارم) صالح با اضطراب خود را به ناخدا مختار رساند و با صدای
✍️ 🍃 (قسمت پنجم) هنوز تاریکی شب کاملاً فرا نرسیده بود که آن ها با بارهای فروان از میوه و آب و هیزم سوار کشتی شدند و شادمان راه بازگشت را در پیش گرفتند. اما در این میان مردی، با حسرت شاهد دور شدن کشتی از جزیره بود و فریادهای دلخراش او در همهمه شادمانه همسفرانش به گوش کسی نمی رسید و او کسی نبود جز مراد که مسحور زیبایی طبیعت شده بود و غافل از سرنوشتی که برایش رقم می خورد و دوستانش نیز به واسطه شور و شوق زیاد در زیر چادر کمرنگ شب متوجه غیبت او نشده بودند. مراد می دانست که اگر خود را به کشتی نرساند، هرگز نخواهد توانست از آن جزیره رهایی یابد و برای همیشه تنها خواهد ماند و شاید هم با دندانهای تیز جانوران وحشی تکه پاره شود. با این فکر از ترس به خود لرزید و با تمام نیرو در موازات کشتی شروع به دویدن کرد و در همان حال دوستانش را با فریادهای بلند به کمک می طلبید. ناگهان فکری به خاطرش رسید. از دویدن باز ماند. اطرافش را نگاه کرد و به سوی کنده درختی که در چند قدمی او افتاده بود، خیز برداشت. با تمام قدرت آن را بر روی زمین کشید و به داخل آب انداخت و خود را بر روی آن قرار داد و به کمک دستانش به سمت کشتی که آرام آرام آب های حاشیه جزیره را می شکافت و به سوی آب های نیلگون میانه دریا پیش می رفت، شنا کرد. او خستگی نمی شناخت و همچنان برای رسیدن به کشتی دست و پا می زد. افسوس که تلاشش بی فایده بود و کشتی در سیاهی شب از مقابل دیدگانش دور شد و او چون مرغ سرکنده، بال بال می زد. امّا امیدی به رفتن دوباره نداشت. با سیلی موجی کوچک کنده درخت غلطید و او را به زیر آب فرو برد. با آخرین تلاش دوباره خود را به کناره های جزیره رسانید و در حالی که خیس آب بود، روی شن های ساحل دراز کشید و به فکر فرو رفت. به یاد سلیمه افتاد. به یاد آخرین حرفهایی که از او شنیده بود: - مراد! بیا از خیر این سفر بگذر. حالا می فهمید که آن کابوس وحشتناکی که در خواب دیده بود، حقیقت داشت. تنهای تنها در میان جزیره ای که تا آن روز برای همه ناشناخته مانده بود و بر حسب اتفاق بدان سو کشیده شده بودند. راهی برای خروج از آن جزیره ناشناخته نمی دید، مگر این که حادثه دیگری بر سرنوشت او رقم بخورد، امّا باید آن روز زنده می ماند و زندگی می کرد. آن شب را با خیال های گوناگون به صبح رسانید. نگاهی به دورو برش انداخت و با خود گفت: لااقل در مکانی زندانی شده ام که آباد و سرسبز است و همه چیز در آن پیدا می شود. با این فکر راه افتاد و به سوی اعماق جزیره پیش رفت. صخره های بلند، درختان انبوه و گیاهان بسیار، همراه با میوه های رنگارنگ و چشمه های زلال آب، روحش را تازگی می بخشید و هرچه جلوتر می رفت، آبادتر و سرسبزتر به نظر می آمد تا جایی که چشم قادر به تماشای آن همه سبزی و طراوت نبود. روزها را به جستجو و گردش می گذراند و شب ها چشم به آسمان می دوخت و به یاد گذشته اشک می ریخت هر روز خود را به بلندترین نقطه جزیره می رساند و به بستر آرام و خفته دریا به امید دیدن یک کشتی چشم می گرداند امّا چیزی که نشان از کشتی داشته باشد به چشم نمی خورد، جز آب های بی کرانی که در زیر چتر آفتاب نشسته بود و باد بر پیشانی او چین می انداخت. آن روز هم طبق معمول شروع کرد از تخته سنگی بالا رفتن؛ در بین راه نفسی تازه کرد و دوباره راه افتاد، چند بار سنگ های زیر پایش لغزیدند و به طرف پایین سرازیر شدند، امّا او بی اعتنا با نفس های بلند و بریده، خود را بالا می کشید تا آن که به جایی رسید که تمام جزیره در مقابل چشمانش قرار می گرفت. نخست در میان آب های نیلگون اطراف جزیره به جستجوی کشتی پرداخت. ولی باز اثری از کشتی نبود. از سر تأسف آهی کشید و نا امیدی در چشمانش رنگ گرفت و خستگی، وجودش را ناتوان ساخت. بی اختیار نگاهش به دامنه های سرسبز جزیره افتاد. با تمام دردی که در سینه داشت نمی توانست لب به تحسین آن همه زیبایی نگشاید. امّا... ! 🍃ادامه دارد ان شاء اللَّه🍃 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌷امید داشته باشیم به طلوع یک صبح زیبا😇 فردا از آن توست☺️ آرامش یعنی دل سپردی به خدا❤️☺️ امشبت پر از آرامش خدایی 😇 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
سلام مولای مهربانم✋🌸 آبها نام تو را زمزمه مي كنند! درختها به احترام توسبزميشوند نسيم دعاي عهدرادرگوش سروها ميخواند شكفتن گل رويت بهترين هديه براي منتظران است 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحها مےڪنم ازعشق نگاهے بہ حسین مےڪنم باز از این فاصلہ راهے بہ حسین ڪردم امروز سلامے ز سر دلتنگـے مُردم از حسرٺ شش‌گوشه الهےبہ حسین سلام ارباب خوبم✋🌸 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
وقتی ازدواج کردید و متاهل شدید؛ با جمله «حق با منه» برای همیشه خداحافظی کنید. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
‍ ‍ 🙎‍♂ به این مردان وابسته نشوید👌 🔹تحقیر مردم حتی اعضای خانواده و دوستان شما 🔹نادیده گرفتن دیگران 🔹دستور درباره پوشش و رفتار 🔹دمدمی مزاج بودن شدید 🔹همیشه عصبانی بودن 🔹گم شدن‌های چند روزه 🔹سابقه آسیب به خواهر و برادر یا دیگر اعضای فامیل 🔹حق به جانب همیشگی بودن 🔹وفادار نبودن 🔹خواسته‌های نابرابر 🔹فشار به دلیل خواسته‌های نا‌معقول همیشگی 🔹دروغ 🔹محدود و منزوی کردن شما 🔹سوء استفاده مالی 🔹تهدید به خودکشی 🔹برخورد فیزیکی 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
💞وجود مرد و رفتارهای مردانه اش به خودی خود می تواند در وجود زن کشش جنسی ایجاد کند! 💓ولی برای این که عطش جنسی مرد نسبت به همسرش شعله‌ ور شود و برای رابطه آماده شود زن باید زیبایی های جنسیش را ماهرانه به نمایش بگذارد. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
👒💓👠 سیاست های زنانه 👌اگر با شوهرتان مشکلی دارید آنرا مطرح کنید تا زودتر حل شود.. 💔یک زن افسرده حال و غمگین باعث می شود تا آن زن دیرتر به منزل برود.. ❤️ در عوض یک زن شاد و خوشرو و خوش برخورد باعث می شود تا شوهرش برای رفتن به منزل کند… 💏کلا در خانه محیطی جذب کننده برای همسر خود فراهم آورید تا مردان هیچ کجا به جز منزل و در کنار شما احساس نکنند 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
س🍁ــلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 چهارشنبه تون شاد 🌺صبح بوی زندگی 🌼بوی راستگویی 🌸بوی دوست داشتن 🌺و بوی عشق و مهربانی می‌دهد 🌼دوستان خوبم ; 🌸هر کجا هستید باشید ... 🌺آسمانت آبی 🌼دلت از غصهٔ دنیا خالی 🌸لطف خدا شامل حالتون و 🌺روزتون سراسر خوشحالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 💌 تعریفی از درک دوسویه 🎥 کلیپ بالا درمورد هم فازی احساسی با شما صحبت خواهد کرد حتما مشاهده کنید 👆👆 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
امام صادق _علیه السلام_ هر کس عزبی (مجرد) را زن دهد، خداوند در روز قیامت به او به دیده لطف بنگرد. به نقل از کتاب بحارالانوار 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
حضرت امیر علی _علیه السلام_ از بهترین شفاعت‌ها، شفاعت بین دو نفر در امر ازدواج است تا این که خداوند آنان را مجذوب یکدیگر گرداند. به نقل از کتاب تهذیب 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ همسرانه 🧡شما به عنوان یك مرد ممكن است ترجیح بدهید در كنار همسرتان نشسته و با او صحبت كنید اما او اغلب ترجیح می‌دهد با شما رودررو باشد. تماس چشمی در حین مكالمه باعث افزایش علاقه بین شما به عنوان یك زوج خواهد شد. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
💥 ازدواج با فرد پول دار دارای نقص عضو❗️ کاربر: 💠 سلام : خواستگاری دارم که از من ۹سال بزرگتره وگفته شده که یه نقص جزئی دارن. به نظرتون قرار آشنایی بذاریم یا بخاطر نقص جزئی ردش کنم؟(نمیدونم که مشکل جزئی چیه) در ضمن ایشون تحصیلاتشون سیکله و گفتن در حال ادامه دادن هستن خودم دارم کارشناسی میخونم. اینم بگم که من از اون دخترام که دوس دارم طرفم هم ماشین داشته باشه و هم خونه(ایشونم هم خونه و ماشین رو دارن) خواستگارهایی که واسم میان کار دارن تحصیلات هم دارن اما خب خونه و ماشین ندارن. میخواستم بدونم که قرار آشنایی بذارم یا نقص جزئیش و تحصیلاتش یا اختلاف سنی که بینمون هس میتونه مشکل ساز باشه. ⭕️ پاسخ مشاور: استاد اسماعیلی با عرض سلام خدمت شما از اینکه به ما اعتماد کردید و سوال خودتان را مطرح کردید و توفیق داریم از تخصصمان برای حل مشکل شما کمکی کنیم، بسیار خوشحالیم و خدای مهربان را شاکریم؛ برای مشاوره دقیق تر لازم هست که مشخصات کاملتری از خودتون و خواستگارتون بفرمایید مثل سن ، شرایط فرهنگی و خانوادگی وسایر ملاک هایی که دارید. برای ادامه مشاوره این موارد رو کامل بفرمایید. با توجه به مواردی در این سوال اشاره کردید باید چند نکته را دقت کنید: 1️⃣ مساله تفاوت های بین شما: هم تفاوت سنی و هم تفاوت تحصیلاتی و هم تفاوت در سلامت جسمانی : که این موارد ریسک ازدواج رو بالا می بره ولی مهم اینه میزان تاثیرگزاری منفی این آیتم ها بستگی به شخصیت و سایر ملاک های شما داره . مثلا اگه واقعا براتون تحصیلات و پرستیژ اجتماعی طرف مقابل مهم نیست و بعدا حرف های اطرافیان و مقایسه کردن ها تاثیری در شما نداره اهمیتش کم میشه ولی باید در نظر بگیرید که ممکنه بعد از مدتی این مساله برای شما بولد بشه و با بالاتر رفتن سطح تحصیلی و اجتماعی شما هم سخت تر بشه! 2️⃣ مساله ملاک های شما برای ازدواج : قطعا هر کسی برای ازدواج ملاک هایی داره که برای خودش هم محترم هستند. .ولی بد نیست که به دور از فضای هیجانی و با ملاک های منطقی و واقعی، مواردی را که در ملاک هاتون برای ازدواج ذکر کردید، دوباره بررسی کنید و امتیاز دهی کنید. مثلا خونه و ماشین داشتن خوبه ولی آیا اینقدر مهم هست که بقیه موارد رو پوشش بده ؟ مثلا اگه خواستگارتون خونه و ماشین داشته باشه ولی با شما تفاهم شخصیتی نداشته باشه بهتره یا اینکه خونه یا ماشین نداشته باشه ولی از نظر شخصیتی و تحصیلی و ... متناسب باشید ؟ یعنی اگه همه مزایا در یک نفر جمع نباشه شما کدوم رو ترجیح می دید؟ ❇️ پیشنهاد می کنم برای این مورد یا هر مورد دیگری، حتما قبل از اقدام نهایی ، مشاوره حضوری پیش از ازدواج داشته باشید.برای مشاوره بیشتر و بررسی ملاک هاتون و بررسی مصداق های خواستگاری می تونید با ما مشاوره داشته باشید. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
✍️ #داستان_دنباله_دار 🍃#جزیره_خوشبختی (قسمت پنجم) هنوز تاریکی شب کاملاً فرا نرسیده بود که آن ها با
✍️ 🍃 (قسمت ششم) در نقطه ای نگاهش خشکید، آنچه را می دید باور نداشت. اشک شوق در چشمانش حلقه بست و رنگ مرده نا امیدی از سیاهی دیدگانش رخت بربست و شوق و اشک چون خورشید در چشمانش می درخشید و این بار سرشک سوزان شور و شعف بر پهنه صورت شادمانش سُرسره بازی می کرد. سر از پا نمی شناخت و دلش به سوی آنچه دیده بود، پر می کشید. با عجله از صخره ها پایین آمد و شروع به دویدن کرد تا به دشتی رسید که مانندش را حتی تصور نمی کرد و بناهایی بلند و مرتفع که در میان آن دشت خودنمایی می کردند. مراد ناباورانه چشمانش را به آنچه که در پیش رویش بود، می گرداند و از حیرت انگشت به دهان مانده بود و با خود می گفت: آه، خدای من، این باور کردنی نیست. بهشت موعود همین جاست. همان بهشتی که خداوند به بندگان پاکش وعده داده است. با احتیاط جلوتر رفت. سعی می کرد در موازات درختان و بوته های بلند مخفی بماند. هرگز منازلی به زیبایی آنچه می دید، ندیده بود منازلی که از دور خالی به نظر می رسیدند. ساعتی را به تماشای آن ها گذراند تا آن که صدای سم اسبانی به گوشش رسید. وحشت زده اطرافش را نگاه کرد. بوته ای انبوه از گل یاس به چشمش آمد. با چند گام بلند خود را به آن رساند و در پشت بوته ها مخفی شد. سواران از راه رسیدند و در مقابل آن منازل باشکوه توقف کردند و با پیاده شدن از اسب به داخل ساختمان ها رفتند. امّا طولی نکشید که هر کدام با وسایلی از انواع فرشهای گرانبها و سفره های رنگارنگ و بشقابهای منقّش برگشتند و با کمک همدیگر آن ها را بر روی سبزه ها گستردند و پس از آن به تهیه غذا مشغول شدند. چون غذا آماده شد، آن ها را بر روی سفره ها چیدند. در این بین سواران دیگری از راه رسیدند که لباسهای آنان به رنگ سفید و سبز بود و از چهره هایشان نور می تابید. از اسب فرود آمدند و دور سفره نشستند و به غذا خوردن مشغول شدند. با ورود دسته دوم سواران، مراد تمام حواسش را در سیمایی جمع کرده بود که چون خورشید می تابید و همه در برابر او سر فرود می آوردند، ناگهان همان مرد نورانی رو به دوستانش نمود و فرمود: حصه ای از این طعام را بردارید برای مردی که غایب است! پس از آن که دست از خوردن غذا کشیدند، دوباره همان مرد نورانی مراد را به نامش صدا کرد. مراد با شنیدن نامش مبهوت ماند و با خود گفت: آن مرد مرا از کجا می شناسد و چگونه متوجه حضورم در پشت بوته های یاس شده است؟ من که تا کنون چنین کسی را در عمرم ندیده ام. امّا چاره ای نداشت خود را از پشت بوته ها بیرون کشید و با شرمندگی در برابر آن ها قرار گرفت. آن جماعت با احترام او را در جمع خود پذیرفتند و بر سر سفره نشاندند. مراد با اشتهای زیادی غذا می خورد. طعم غذاهای بهشتی را می داد. غذاهایی که وصفش بارها و بارها، دهان به دهان نقل شده بود. در هنگام خوردن غذا گوشه چشمی هم به آن جماعت داشت. کمتر چنین مردمان نیکو صورتی را دیده بود. خصوصاً مردی که با قامتی میانه، سبزه گون به نظر می آمد و هاله های نور وجود مبارکش را در برگرفته بود. انگار قرص ماه می تابید. از خوردن آن غذاها سیر نمی شد، امّا ادب او را وادار به عقب نشینی کرد. چند روزی را در آن جمع مهمان بود، تا این که آن کسی که به ماه شبیه تر بود به او فرمود: اگر می خواهی با ما در این جزیره بمانی، بمان و اگر خواستی نزد اهل خود برگردی، کسی را با تو می فرستم که تو را به بلادت برساند. مراد، به یاد سلیمه افتاد. به یاد نگاه های نگرانش، به یاد جابر و جعفر که تکیه گاهی جز او نداشتند. از سویی نمی خواست از بهشتی که برایش مهیا بود، دل بکند و از محبّت مردی که در برابرش چون خورشید می درخشید، دور باشد. لحظه سختی بود و جدال بزرگی در درونش در گرفت. امّا پیروز میدان، دلتنگی هایی شد که از دوری خانواده اش به دل داشت. با شرمساری در پاسخ آن بزرگوار گفت: هر چند جدایی از شما دشوار است و دلم می خواهد تا آخر عمر زیر چتر محبت های شما باشم. امّا باید وظیفه ای را که در مقابل خانواده ام دارم به انجام برسانم. و در حالی که اشک در چشمانش حلقه بسته بود گفت: اگر اجازه بدهید به دیارم بر می گردم. هنگام شب به دستور آن مرد نیکو جمال، مرکبی حاضر ساختند و مراد همراه یکی از آن مردمان به سوی دیار خود راه افتاد. چون ساعتی راه رفتند صدای پارس سگ ها به گوش آن ها رسید. آن همراه رو به مراد کرد و گفت: این صدای سگ های شماست که به گوش می رسد. 🍃ادامه دارد ان شاء اللَّه🍃 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
‍ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🥀 "شـما يـک بانـوی لطيفـی نه يـک جنگجـو...!" 💖 باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، نه از این بابت که او قوی تر است بلکه به خاطر حراست از شأن و منزلت خود...! ❌ هیچ چیز به اندازه‌ی زن شوریده‌حال و دیوانه، بی‌جاذبه و ناخوشایند نیست، زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده می‌کند شهره‌ی آفاق است. ❌ جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند می‌کند. 💖 به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق. 💖 مردان خصوصیات زنانه را به دلیل نرمی و لطافت زن قبول می‌کنند و نه به دلیل قدرت او... 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
­✨ زن‌های عاشق نمی‌میرند تنها چشمان‌شان را می‌بندند، نفس نمی‌کشند! قلب‌شان را نگه می‌دارند، تا چشمانِ تو باز بماند و "قلبت بزند" زن‌ها عاشق سرگردان می‌شوند حولِ و حوشِ جهانِ یک مرد.. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
♥️❣♥️❣♥️❣ ❣♥️❣ نمی‌دانم چرا آدمها با یکدیگر حرف نمی‌زنند؟ چرا هنگام ناراحتی سکوت یا قهر می‌کنند؟! 👈 باور کنید تمام سوتفاهم‌ها، از همین حرف نزدن‌ها شروع می‌شود...! 👈 به یکدیگر اجازه‌ی حرف زدن بدهیم. بگذاریم مشکلمان را کلمه‌ها حل کنند...! 👈 باور کنید هیچ چیز به اندازه‌ی حرف زدن روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد...! 👈 کلمه‌ها قدرتی دارند که می‌توانند کوه‌های درون فکر ما را جا به جا کنند و دیوارهای بین ما را از بین ببرند...! ✅ به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید؛ در این روزگار، افسردگی و سکوت فقط ما را از یکدیگر دور می‌کند! 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
چه فرقی می‌کند که مقصر تو باشی یا همسرت⁉️ نگذارید این دنبال مقصر بودن‌ها فاصله‌ای بینتان بیندازد.‌ مبادا در این میان غریبه‌ای فاصله را پُر کند! نگذارید «ما» بودنتان تبدیل به «من» شود، نگذارید قهرهایتان عادی شود. باور کنید یک «جانم گفتن»، می‌گشاید تمام اَخم‌های مردانه را، یک «آغوش محکم»، تمام می‌کند لجاجت‌های زنانه را. باور کنید کِیف دارد در کنار عشق بودن... ❣💍 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌙شب بخیر یعنی سپردن خود به خدا و آرامش در نگاه خدا❤️ یعنی سیراب شدن در دستان و آغوش خدا ! 🌙شب بخیر یعنی شکوفایی روزت سرشار از عشـق به خـدا !💕 🌙💫 شبتان بی غم 💫🌙 ‌ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
هدایت شده از نمونه ها
💓✨پنجشنبه تون عالی و بینظیر 🍁✨و پراز افکار مثبت 💓✨امروزتون شاد 🍁✨لحظه هاتون قشنگ 💓✨زندگیتون پربرکت 🍁✨عاقبتتون تابناک 💓✨دستاتون سرشاراز نعمت 🍁✨و روزگارتون پراز موفقیت باشه 💓✨روزتون زیبا و در پناه خدا 🌸🍃
💞همسرداری و خانواده 💓شنیدن عبارت دوستت دارم: برای یک مرد او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش میکند و آماده میشود.. توان میگیرد... برای آنکه بیشتر بکوشد... مرد احساس میکند حتی قدش بلند تر شده است... چون به مرد بودنش افتخار میکند... 💓شنیدن عبارت دوستت دارم: برای زن آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد میکند که آمادگی این را می یابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیاندازد … و همه جای زندگی را با عشق… از نو بیاراید... 💓شنیدن عبارت دوستت دارم: برای فرزندت خصوصا وقتی روی دو زانو مینشینی و خودت را هم قد فرزندت میکنی و چشم در چشمش میگویی یعنی من هستم... خیالت راحت … و یادت باشد پس از شنیدن این جمله از والدینش، آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر میخوابد … ♥️فرقی نمیکند معشوق باشی یا عاشق، روز عشق باشد یا نه... ♥️پدر یا مادر ♥️فرزند یا همسر ♥️عبارت دوستت دارم را جدی بگیریم ♥️که این عبارت غوغایی به پا می کند. ♥️ نگذاريم محبت و عشق در دنیای درونمان حبس شود 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا