eitaa logo
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
2هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
86 فایل
🌺خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. 🌺 خوشبختی وابسته به جهان درون توست. ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی وقتا مقصر نیستی ولی برا اینکه آرامش برگرده باید عذرخواهی کنی، اینجاها دوست داشتنت رو به خودت ثابت میکنی. 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
💓 خانم عزیز ♥️می دونی وقتی که شوهرت میبینه شما با یک لیوان شربت به استقبالش میایی، چقدر لذت میبره و آروم میشه؟ 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که سوی شش گوشه ی دلبر نظرم افتاده مادری موی پریشان به حرم آمد و گفت: خنجری کند به جان پسرم افتاده السلام علیک یا اباعبدالله🤲😭 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃☀️سلاااام ؛ صبح زیبای جمعه تون بخیر و سعادت 🍃🍁🌼دفتر نقاشی خدا همیشه زیباست 🌼 پاییز رو برای خودت آرامتر ورق بزن 🌼تمامی رنگها رو به خاطر بسپار 🍁 زندگی لابلای همین رنگهای زیباست 🍂زندگیتون سرشار از مهربانی     🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
﷽ اگر رفتارتان؛ نشان از خشم و نفرت داشته باشد. جز خشم و نفرت، حاصلی نخواهید یافت! و اگر عشق بورزید، عشق را، با زندگی خود در خواهید آمیخت! عشق بهترین هدیه دنیاست از هم دریغش نکنید ...❤️ 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
خودمان را با جمله " تا قسمت چه باشد " گول نزنیم.. " قسمت " اراده من و توست !! 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
تحت هیچ شرایطی از خودتون بدگویی نکنید. معمولا همسرتون اگه چیزی بهتون میگه همون حرف های خودتونه و ایرادهاییه که خودتون از خودتون گرفتید و دوم اینکه به خودتون اهمیت بدید 👈🏻مطالعه کنید 👈🏻همایش های افزایش اعتماد بنفس برید 👈🏻بهترین غذاها رو بخورید 👈🏻به زیبایی تون برسید آرایشگاه برید 👈🏻مهمونی برید 👈🏻مثبت فکر کنید. اینجوری هم خودتون ذهنیتتون عوض میشه و هم در نظر اطرافیان ارج و قربتون بالا میره 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
❣گامی به سوی آرامش مسائل قدیمی را از ذهن خود پاک کنید، اسم تمامی افرادی را که از آنها دلگیر و عصبانی هستید بنویسید و برای هر کدام یک نامه با عنوان بخشش تهیه کنید و پیش خودتان نگه دارید. هربار باز خواستید یادشان بیفتید به این فکر کنید که آن‌ها الان دارند زندگی خودشان را میکنند و عصبانیت شما فقط روح شما را آزرده و کدر میکند. مشغول بودن به اتفاقات گذشته فقط توان و نیرو را هدر می دهد. دیگران را همان طور که هستند بپذیرید و سعی نکنید آنها را تغییر دهید. هر اتفاقی بود تمام شد رفت، ذهنتان را با این‌همه انرژی منفی پُر نکنید. سعی کنید به روزهای خوبِ آینده فکر کنید تا انرژی مثبت شما باعث بروز آن اتفاقات شوند. 👤 لوئیز هی 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 بسیاری از اشیاء در شرایط عادی، ضایعات به حساب می‌آیند و حتّی در سطل زباله انداخته می‌شوند. مثل یک میخ کوچک، سرم، یک چوب کبریت، پیچ و مهره ریز و دهها چیز بی‌ارزش دیگر که کسی تلاش جدّی برای نگهداری آنها نمی‌کند. امّا گاه در شرایط سخت و همین اشیاء بی‌ارزش نقش حیاتی ایفا می‌کنند. سوزن سرم جان یک بیمار و چوب کبریتی جان انسانی را از نجات می‌دهد. 💠 در زندگی مشترک، گاه یک رفتار یا جمله کوچک و به ظاهر ناچیز، آبی بر روی دعوا و تشنّج است و از فتنه‌ای بزرگ جلوگیری می‌کند. هر رفتار و جمله‌ی ساده‌ای که بتواند همسر را از لجبازی، و جدل دور کند گوهری ارزشمند است. 💠 برای نمونه برخی رفتارها و جملات ساده و را که در حال عصبانیّت همسر کارگشاست ذکر می‌کنیم: 🔅بوسیدن پیشانی همسر 🔅 مالش مهربانانه‌ی شانه‌های همسر 🔅سکوتِ متواضعانه به هنگام عصبانیت شدید وی 🔅آوردن آب قند برای او 🔅لبخند زدن با ژست پذیرش نظر او 🔅 جملات کوتاه مثل "خودتو اذیت نکن"، "حق با توست"، "ارزششو نداره خودتو ناراحت نکن"، "درکت می‌کنم"،"منو اگر‌ ناراحتت کردم"،"طاقت دیدن ناراحتیتو ندارم"،"بیا فراموشش کنیم"،"چشم هر چی تو بگی عزیزم"،"تو جون بخواه عزیزم"،"روی حرفات فکر می‌کنم"،"از دستم باش" و صدها رفتار کوچک و جمله‌ی کوتاه و ساده‌ که در بزنگاهها شما را از خطر سردی روابط نجات می‌‌دهد. 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
هدف زندگی را دریابید.... چیزی را پیدا کنید که به زندگیتان معنا و مفهوم دهد. وقتی چیزی پیدا کردید که برایش زندگی کنید، مطمئناً بهتر زندگی خواهید کرد. اگر روابطتان هدف اصلی زندگیتان نباشد، شغلتان یا هر چیز دیگری می‌تواند باشد. معنای زندگی شما چیزی است که خودتان تعیین می‌کنید. برای خودتان هدف تعیین کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 تکنیک حل تعارض 💠 برای درمان تعارضات زناشویی به دنبال تغییر یکدیگر نباشید، بلکه هر یک از زوجین باید سعی کند در دعوا ها، رفتار خودش را کنترل کند. در این حالت به راحتی تعارض کنترل می شود. 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 دعواهای خانوادگی رو چطور مدیریت کنیم که کار به جاهای باریک نکشه؟ 🔹 پیشنهاد شنیدنی از استاد رفیعی 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
😂هر دو بدانیم 🌸 بدترین کارها پس از دعوای زن و شوهر👇👇 👈 کش دادن مـسئله 👈 رفتار سـرد داشـتن 👈 جدا کردن جای خواب 👈 ناامید شـدن از رابـطـه 👈 مـرور جمله‌های همســـر 🌸 چند اصل مهم، در دعواهای زناشویی👇👇 1️⃣ حق نداریم به خانواده‌های هم توهین كنیم. 2️⃣ سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است. 3️⃣ هیچ‌كسی حق ندارد جای خودش را عوض كند. 4️⃣ هر كسی برای آشتی پیشقدم شود؛ نفر دیگر باید برایش كادو بخرد. 5️⃣ حق نداریم مسائل و مشكلات كهنه را مطرح كنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث می‌كنیم. 6️⃣ شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند. 7️⃣ حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ "مثلا عبارت تو همیشه" ممنوع است چون این كار دعوا را به اوج می‌رساند. 8️⃣ باید به هم فرصت دهیم كه هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت كند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمی‌پریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موكول شود تا سر و ته بحث مشخص شود. 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️اگر از خیانت همسر خود میترسید به دنبال ایجاد رابطه عاطفی محکم تر و عاشقانه تری با همسرتان باشید. نه اینکه خود را لاغرتر کنید و یاسعی در زیباتر کردن چهره خود داشته باشید...! 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
مقام معظم رهبری: اینطور نیست ک بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت کند. بالاخره دوتا شریک و دوتا رفیق هستند یک جا مرد کوتاه بیاید، یک جا زن کوتاه بیاید. 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 لطفا برای خودت زندگی کن❗️ 💠 هرچقدر توی تجملات پیش بریم، بازهم هستند کسانی که جیبشون پر پول تر باشه! 🔹 وقتی ارزش زندگی، بشه سگ دو زدن در جهت مشعوف نمودن بقیه، قطعا تهش میشه بالا بردن آمار طلاق! 🔸 لطفا خودت باش و برای دل خودت زندگی کن، نه بقیه! 🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌 @khoshbghkt
(قسمت اول ) با فریاد کوتاهی از خواب پرید و زل زد به تاریکی اطاق. ضربان قلبش تندتر از همیشه می زد. عرق سردی روی پیشانی اش نشست. ناگهان روشنایی چراغ بادی توی صورتش دوید؛ چه شده مرد؟! چرا اینقدر هراسانی؟! تمام مدّت شب توی خواب با خودت حرف می زدی! نگاهی به صورت زنش انداخت. بی آن که لب باز کند از اطاق بیرون رفت و به سمت حوضی که در وسط حیاط قرار داشت راه افتاد. روی لبه آن نشست و مشتی آب به صورتش پاشید و خیره شد به سوی آسمان. قطره های آب از ریش پر پشتش به گودی گلویش می ریخت. سلیمه خود را به پنجره چوبی اطاق که برای ورود هوای آزاد باز مانده بود، رساند و نگاه نگرانش را در تاریکی شب به شوهرش دوخت. آهی از ته دل کشید و آرام آرام وارد حیاط شد. خیلی دلش می خواست بفهمد شوهرش از چه چیزی رنج می برد؛ طاقت نیاورد: مراد! چه شده که نصف شبی این همه بی تابی می کنی؟ نگاهش را از آسمان برگرداند و خیره شد به ته حوض، عکس ماه و چند تا ستاره افتاده بود توی آب. - مراد، چه خوابی دیده ای که از این رو به آن رو شده ای؟ مثل آدم های برق گرفته نگاهی به صورت نگران سلیمه انداخت. دلش به حالش سوخت. در این چند سال چقدر شکسته شده بود! نصف موهایش به سفیدی می زد. به یاد روزی افتاد که او را از ابو صادق خواستگاری کرده بود. خدا بیامرز با لبخندی گفته بود: مبارک است! سلیمه هم مثل انار از خجالت سرخ شده بود. نگاهش را از صورت سلیمه برگرداند و مشتی دیگر آب به صورتش پاشید. این بار ماه و ستاره ها در ته حوض می رقصیدند. وضو گرفت و رفت روی چهار پایه چوبی کنج ایوان نشست و صورت خیسش را در کف دستانش پنهان ساخت. سکوت آزار دهنده مراد بیشتر نگرانش کرد. در مقابلش نشست و نگاه خواب آلودش را به او دوخت: مراد! تو آخر دق مرگم می کنی! بگو چه اتفاقی افتاده که این همه ماتم گرفته ای؟ سرش را بلند کرد و دوباره چشم به آسمان پر از ستاره دوخت: چیزی نیست؛ تمامش خواب بود، می فهمی؟! از گلدسته های مسجد، صدای اذان به گوش می رسید. سجاده گلداری را که سال قبل از نجف خریده بود، پهن کرد و مشغول خواندن نماز صبح شد. هنوز تا حرکت کشتی چند ساعتی وقت باقی بود. کنج دیوار اطاق دراز کشید و به سقف اتاق خیره شد. چند لحظه بعد به خواب عمیقی فرو رفت. کم کم خورشید، قامت کشیده اش را به صورت خاک پاشید و سکوت کوچه های دراز و باریک جزیره در همهمه مردان و زنانی که به سوی ساحل می رفتند، شکسته شد. از جا برخاست. کش و قوسی به اندامش داد و روی سفره صبحانه نشست و چند لقمه ای نان و خرما در دهانش گذاشت. زیر چشمی نگاهی به جابر و جعفر که هنوز در خواب بودند، انداخت. لبخندی بر گوشه لبانش نقش بست و با خود گفت: آن ها هم برای خودشان مردی شده اند. و از این فکر احساس غرور کرد. به سوی کوله بارش که از قبل بسته شده بود، رفت و روی دوشش انداخت. - مراد، بیا از خیر این سفر بگذر. - معلوم است چه می گویی سلیمه؟ الآن دو روز است که حتی آب خوردن را از همسایه قرض می گیریم؛ علاوه بر آن فقط برای امروز هیمه در خانه است، با این همه آن وقت کنج خانه بنشینم و دست روی دست بگذارم و پیش مردم گردن کج کنم. - دست خودم که نیست! نمی دانم چرا اینقدر دلم شور می زند!؟ - توکل به خدا داشته باش! سال های سال است که این راه را می رویم و برمی گردیم. چه شده که این دفعه دلت شور می زند؟ تازه من که تنها نیستم. - برو، خدا پشت و پناهت! ولی اول صبح این قدر بد خُلقی نکن! - خدا حافظ سلیمه! مواظب بچه ها باش! برای آخرین بار نگاهش را به جعفر و جابر انداخت. از منزل خارج شد و پا به کوچه گذاشت و به سوی بندر به راه افتاد. هنوز به خوابی که دیده بود، می اندیشید. از چند کوچه گذشت و راهی را که مستقیم به بندر ختم می شد، پیمود. جمعیّت زیادی کنار ساحل جمع شده بودند. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt