eitaa logo
خوشتیپ آسمانی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
52 فایل
✅ تـنها کانـال رسـمـی شـهید بـابک نوری هریس 🌹 با حضور و نظارت خـانـواده مـحـترم شـهـیـد خادم کانال: @Khoshtipasemani_1@Rina_noory_86
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشتیپ آسمانی
•|♥️🎉|• ••| #پسرارشدارباب🌸°•. چون‌چشم‌تود‌ل‌میبࢪد از گوشہ نشینان..؛❥ شدگوشہ ےشش گوشہ بࢪاے تــــو
خبࢪ ࢪسیدھ ڪہ آقایمان پدࢪ شدھ است😍 پسࢪ ࢪسیده؛پدࢪصاحبِ‌سپࢪشدھ است♥️ جوانِ خوش قد و بالاۍ خانۂ لیلا🌸 بࢪاے سید و سالاࢪماݩ ثمࢪ شدھ است💚 خَصایِصَش شُدھ تَلفیقی از نبے و علے♥️ چهاࢪقل بہ لبِ هࢪ ڪہ با خبࢪ شدھ است😍 (؏)✨🌸 ✨🌼
✌️🏻 همیشه عادت کن☝️🏻 به هیچکس🙌🏻 جز ♥خدا♥ عادت نکنی🙂 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌱 کوهیم⛰ ما تا ایستادیم روی پاهامون😌 🌙 ماهیم تا.. خورشیدی🌤 باشه‍ ره‍بره‍ ماا ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشتیپ آسمانی
#185 حنانه با شیطنت گفت: حالا شما بله رو بده عروس خانوم هرجور خواستی شوهرتو صدا کن به ما چه؟ و بعد چ
تک به تک از ون جمع و جور و سفید رنگی که ما رو از نجف تا عمود 110 همراهی کرده بود پیاده شدیم همزمان با مکالمه کوتاهی که رضا با راننده داشت چشم میچرخوندم تا این بیابان پررمز و راز رو که دو طرف جاده اش موکبهایی از سینه خاک جوانه زده و مشغول خدمت بودند، درست ببینم صدای ژانت از ادامه دیدبانی منصرفم کرد: چقدر جالبه اینجا جایی که هیچ منطقه مسکونی نزدیک نیست چطور چادر زدن و کار میکنن تمام این مسیر رو پوشش دادن درسته؟! _بله فراوانیش متغیره از یکم جلوتر حجم حضور بیشتره تازه مسیر دوبانده میشه و هر دو جاده موکب داره، اینجا هنوز اول جاده ست و خلوت تره ضمنا در کل پنج تا مسیر به همین شکل وجود داره متعجب گفت: واقعا؟ تایید کردم و ژانت باز چشم چرخوند به میز نزدیکترین موکب که پر از لیوانهای کوتاه قامت کاغذی بود اشاره کرد: من دلم چای میخواد! کتایون و رضوان هم که نزدیکتر بودند سربرگردوندند سمت اون میز گفتم: خب برو بردار راحت باش‌ با تردید پرسید: همینجوری؟ _آره دیگه _من روم نمیشه میشه تو برام برداری؟ نگاهی به جمعی که معطل ما بود کردم و گفتم: رضا جان میشه آقایون جدا حرکت کنن خانوما جدا اینجوری دائم معطل میشیم هر ۱۵ عمود هم رو ببینیم خوبه سبحان سری تکون داد: من و خانومم که با هم میریم شما خانوما با هم باشید به هیچ وجه از هم جدا نشید آقایونم با هم هر ۱۵ عمود هم رو ببینیم یاعلی زیارت همگی قبول سبحان و حنانه که جدا شدن رضا گفت: اگه بار سنگین دارید بذارید رو این چرخ ما میبریم گفتم: نه داداش کوله های ما سبکه فقط... نگاهی به چمدان کتایون کردم که فوری گفت: نه این چرخ داره من خودم میارمش احسان که مشغول بستن کوله های بزرگ خودشون به چرخ بود سر بلند کرد و نگاهی به چمدون انداخت‌رضا جان اون چمدون چرخاش ضعیغه مناسب جاده اینجا نیست زود میشکنه حیفه بدید ببندم به این چرخه، خودمون میبریمش کتایون مخاطب قرارش داد: نه آخه این چمدون خیلی سنگینه خودم میتونم بیارمش ولی شما با اینهمه بار احسان از جا بلند شد و همونطور سر به زیر گفت: بار زیادی نیست بعدم چرخ میبره نه ما بی زحمت بدید ببندمش قبل از اینکه باز کتایون تعارف کنه دسته ی چمدون رو از دستش بیرون کشیدم و مقابل پای احسان گذاشتم: ممنون پسرعمو خیلی زحمت میکشی پس ما دیگه بریم رضا عمود 125 میبینمتون رضا آهسته اشاره کرد: بیا... جلوتر که رفتم گفت: آفتاب کم کم تند میشه چفیه هاتونو خیس کنید بندازید رو سرتون پوستتون نسوزه لبم رو به دندون گرفتم: بچه ها چفیه ندارن! رو به احسان صدا زد: داداش کوله منو کجا بستی؟! _رضا اذیت نکن کوله ی تو ته باره عمرا من اینو بازش کنم گفتم هر چی میخوای بردار دیگه حالا چی میخوای؟ قبل از اینکه منصرفش کنم جلو رفت و در گوشش چیزی گفت بعد از چند ثانیه چفیه خودش و احسان رو روی هم گذاشت و جلو اومد چفیه احسان رو به رضوان و چفیه خودش رو به من داد: بچه ها اینا رو شما بردارید چفیه خودتونو بدید به دوستاتون فوری گفتم: خودتون چی میسوزید آخه! _دو ساعت دیگه واسه ناهار وایمیسیم از کوله برمیدارم مواظب باشید عمود 125 وایسید حتما فعلا یا علی قبل از اینکه فرصت اعتراض پیدا کنم رفتن چفیه هامون رو به بچه ها دادیم و ناچار برای رفع حس کنجکاویشون ماجرا رو توضیح دادیم ژانت با خجالت گفت: آخه اینجوری که بد شد از همین اولش باعث زحمت شدیم رضوان آروم زد به شونه ش: این حرفا چیه زائر امام حسین همه کارش رحمته لبخندی زدم: گفتم که اینجا مسابقه خدمت به زائراست‌‌! حالا بیا چاییتو بخور راه بیفتیم که دیر نرسیم و غرغر نشنویم جلو رفتیم و با دیدنمون پسر نوجوان کتری بدست با لهجه غلیظ عربی پرسید: شای عراقی او ایرانی؟! گفتم: ایرانی... فوری کتری توی دستش رو عوض کرد و چهار تا چای ریخت لیوانها رو برداشتیم و با بسم الله و ذکر یا حسین راه افتادیم نشاط عجیبی زیر پوستم دویده بود که اولین اثرش لبخند روی لب بود پیش از اونکه شروع به گفتن ذکر کنم کتایون پرسید: ازت پرسید چای ایرانی میخوای یا عراقی؟ گفتم: آره چطور؟ _یعنی عراقیا واسه ایرانیا جدا چای دم میکنن؟ _چون عربا غلظت چای شون بالاست ولی ایرانیا با غلظت کمتر میخورن، معروفه که اینجا دو مدل چای داریم، چای عراقی و چای ایرانی سری تکون داد: جالبه... سکوتی نسبتا طولانی فراهم شد که فرصت خوبی برای دقت در اطراف بود پشت موکبها تا چشم کار میکرد بیابون بود و بینشون یه جاده با آدمهای سیاه پوشی از همه سن و همه رقم، که فارغ از هم هر یک با حال خوش خودش مشغول گذر بود تا به سرچشمه برسه صدای ژانت نگاهم رو به تیغ آفتاب داد: ببینید آفتاب داره تو چشم میزنه الان باید این پارچه ها رو خیس کنیم رضوان گفت:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️|دل ڪہ هوایـــے شــود،پــرواز اســتــ ……ڪہ آســمــانــیــت مــےڪنــد.…… واگــر بــال خــونــیـــن داشــتــہ بــاشــے دیــگــر آســمــــان،طــعــم ڪربــلــا مــےگــیــرد. دلــــ‌هارا راهےڪربــلــاے جــبــــ‌هہ‌ها مــےڪنــیــم و دســت بــر ســیــنــہ، بــہ زیــارت "شــــ‌هــــــداء" مــےنــشــیــنــیــمــ...|♥️ 🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊 🌸اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ 🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌼اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَفاطِمَةَ سَیِّدَةِ 🌹نِسآءِ العالَمینَ 🌸اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ 🕊الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، 🕊بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ 🌼الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنےکُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... 🌸 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🦋•°🦋•° 🌙دل هواي روي ماه يار دارد جمعه ها 💫دل هواي ديدن دل دار دارد جمعه ها ✨صبح جمعه چشم در راهيم ما اي عاشقان 💌يار با ما وعده ي ديدار دارد جمعه ها ✨اللهم عجل لوليک الفرج✨ 🌱🍂🌿🍁🍃 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
⸤ گر‌‌مرا‌هیچ‌نباشد نه‌به‌دنیا، نه‌به‌عقبیٰ چون‌تو‌دارم‌ همه‌دارم دگرم‌هیچ‌نباید🤍🌱 ⸣ 🦋 🌙 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
💢 بر همه قضاوتها خط کشید.. ✔شهیدی که تیپ و چهره‌اش برتر از هنرمندان بود و این موضوع سبب شد تا به وی لقب را بدهند.😇 ✔شهیدی که علاوه بر ظاهر بسیار زیبایی☺️ که داشت سیرت و باطنش هم زیبا بود❤️ و نماز شب را ترک نکرد🍃، بابک روی قضاوت خیلی‌ها خط ‌کشید، قضاوتی که معیار و اندازه‌اش چشم آدمها بود.✨ ✔ در حماسه سوریه و دفاع از حرم😇 بی‌نظیر عمل کردند و شهید زیباروی مدافع حرم نیز درس و دانشگاه📚 و سفر به آلمان✈️ و پول 💵و امکانات رفاهی که در اختیار داشت را رها کرد تا به عشقش💚 که دفاع از حرم حضرت زینب(س) و بود دست پیدا کند.🕊🌹 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🖇♥️••🍃 شہدا‌ ‌"دعا" داشتند "ادعا" نداشتند🚫 "نیایش" داشتند، "نمایش" نداشتند🚫 "حیا" داشتند، "ریا" نداشتند🚫 "رسم" داشتند، "اسم" نداشتند🚫 ᷝᷡᷝ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا