یادمه یه بار یه بنده خدایی واسه نماز ظهر توی حسینیه پادگان دکمه های پیراهنش رو باز کرد،بابک بهش گفت میدونم هوا گرمه ولی احترام حسینیه رو نگهدار قراره نماز بخونیم...
هنوز حسینیه زیاد شلوغ نشده بود
اون بنده خدا هم با حالت بدی بهش گفته بود برو من اعصاب ندارم همینی که هست
بابک اومد کنار من جریان رو گفت.
منم بهش گفتم ولش کن به ما چه حوصله داریا یه نگاه بهش بنداز اون عادتشه بیخیال...
بابک داشت امر به معروف میکرد اما من و اون بنده خدا فکر پنکه و خلاص شدن از این حالت بودیم
#شهید_بابک_نوری_هریس
قرار بود تو این عکس اخم کنه ولی خندید،
گفت خیلی قشنگ شده همین درست کن...
خیلیها از من میپرسن که بابک فعالیت مدلینگ داشته یا نه...
شهید بابک مدل نبودن فقط عکسارو برای دل خودشون میگرفتن...
#شهید_بابک_نوری_هریس
شب ورود به بوکمال بود.
تمام گردان داشت وارد شهر می شد.
برخی از مردم هنوز تو شهر بودند.
ما گروه موشکی بودیم باید جاهای
خاصی مستقر می شدیم.
چند دقیقه ای رفتیم بالای یه خونه و مراقب اطراف بودیم.یه پیرمرد به همراه 3 تا بچه که از 3-4 ساله تا 10-11 ساله با لباس های پاره پوره و قیافه های حموم نرفته جلوی ساختمون نشسته بودند که ما بدونیم اونجا خانواده زندگی می کنه.
ما ایرانی هاهم که عاشق بچه کوچولو
خواستیم یکم بچه ها رو نوازش کنیم. فکرش رو بکن بچه ای که تمام عمرش داعشی دیده حالا با دیدن ما که لباس نظامی پوشیدیم قطعا می ترسه...
لباس منم طرحش مثل لباس داعشی ها
بود. موقعی که رفتیم نزدیکشون اون بچه کوچیکه ترسید و چند قدمی عقب رفت.
ما هم دیگه کاریش نداشتیم موقع بیرون اومدن از خونه نتونستم جلو خودم رو بگیرم و بچه ها رو بغل کردم و بوسیدمشون
شهید عارف رفت از تو ماشین باقلوا آورد و به بچه ها تعارف کرد باقی بچه های تیم هم اومدند و اون بچه ها رو کمی نوازش کردند و باهاشون دست دادند
شهید بابک راننده ما بود.
سوئیچ رو بهش دادم گفتم بشین بریم.
گفت حوصله ندارم خودت بشین.
نشستیم تو ماشین و همین که
حرکت کردیم بابک زد زیر گریه
اون لحظه بود که از اعماق قلبم
حسرت اون لحظشو خوردم
#شهید_بابک_نوری_هریس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق خوب مثل بابک 🧡
#شهید_بابک_نوری_هریس
معمولا در دورهمیهایی که مینشستیم درمورد حجاب و دخترای این دوره و زمونه صحبت می کردیم.
گاهی بابک می گفت:
خود دخترها که خواهرای ما باشند خودشون باید هوای خودشونو داشته باشند و باعث نشن دیگران بهشون تعرض کنند.
بابک اعتقادش نسبت به پیامبر و ائمه اطهار خیلی بالا بود.
تو جامعه همیشه یک شخصی و خانومی رو میدید مثل خواهر خودش میدونست،حتی یه جورایی مراقبشون بود،و دوست نداشت اتفاقی براشون بیفته؛
کلا بابک خیلی شخصیت مهربونی بود و از اون دسته آدم هایی بود که راحت به دل می نشست.
-دوستشهید
#شهید_بابک_نوری_هریس
#خواهر_آسمانی_بابک | #روز_دختر
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بابک در هلال احمر 🏥
#شهید_بابک_نوری_هریس
•٠🦋
شهید نوری می گفت:
جـوری زنـدگـی کـن کـه هرکـس
دیدت بـگه؛ این زمینی نیست!...
حتماً شهید میشه ❤️
#شهید_بابک_نوری_هریس🕊
❁•
خوشتیپ آسمانی
در شلوغیهـای دنیـا ما به دنبال تـویـیم 🦋 شلوغی های محشر به دنبالمان بگرد🙃" #برای_برادر
🌿خاطرات شهید:
شــــب ورود به بوکمال بود. تمـــام گـــــردان
داشت وارد شهر می شـــد. برخـــی از مردم
هنوز تو شهر بودند. 👀ما گـــروه موشکی
بودیــــــم باید جـــــــا های خاصــی مســـــــتقر
می شدیم چـند دقیقه ای رفتیــــم بالای یه
خونه و مراقـب اطراف بودیم. یه پیرمرد به
همراه 3 تا بچه که از 3-4 ساله تا 10-11
ساله با لباس های پاره پوره و قیافه هـای
حموم نرفته جلــــوی ساختمــــون نشســته
بودند که ما بدونیم اونجا خـــانواده زندگی
می کنه. 🏚
ما ایرانی هاهم که عاشق بچه کوچولو
خواستیم یکم بچه ها رو نوازش کنیم.
فکرش رو بکن بچه ای که تمام عمرش
داعشی دیده حالا با دیدن ما که لباس
نظامی پوشیدیم قطعا می ترسه...😣
لباس منم طرحش مثل لباس داعشی ها
بود. موقعی که رفتیم نزدیکشون اون بچه
کوچیکه ترسید و چند قـــــدمی عـقب رفت
ما هم دیگه کاریش نداشتیم موقع بیرون
اومـــــدن از خونه نتونــــستم جلو خودم رو
بگـــــــیرم و بچه هـــــــا رو بـــــغل کـــــــــردم و
بوسیدمشون😘 شـــهید عـارف رفت از تو
ماشین باقلوا آورد و به بچه ها تعارف کرد
باقی بچه های تیم هم اومدند و اون بچه
ها رو کمی نوازش کردند و باهاشون دست
دادند
شهید بابک راننده ما بود. 🚙
سوئیچ رو بهش دادم گفــــتم بشین بریم.
گفــــــت حوصــــله ندارم خـــــــودت بشــــین
نشستیم تو ماشین و و همین که حرکت
کردیم بابک زد زیر گریه اون لحــــــظه بود
که از اعماق قلبم حسرت اون لحــــــظشو
خوردم🥺
#شهید_بابک_نوری_هریس
@khoshtipasemani
شهیداوینی:
شهادت قلبی است...
شهدا رایادکنیم باذکرصلوات
#شهید_بابک_نوری_هریس
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
📍معتبرترین کانال رسمی شهید بابک نوری هریس👇
https://eitaa.com/joinchat/2688090130C327b46dad6
در شب جمعه شهدا را بسیار یاد کنید،تا آن ها نیز به یادتان باشند....🌱
#شهید_بابک_نوری_هریس
📍معتبرترین کانال رسمی شهید بابک نوری هریس👇
https://eitaa.com/joinchat/2688090130C327b46dad6
#استوری
گفتند چرا دل ب شهیدان دادی
والله که من ندادم آنها بردند ;🪻
#برادرم_بابک
#شهید_بابک_نوری_هریس
📍معتبرترین کانال رسمی شهید بابک نوری هریس👇
https://eitaa.com/joinchat/2688090130C327b46dad6
تو اوج شلوغی ستاد بود که بهم گفتن بابک میخواد بره اعتکاف!
گفتم:
مگه میشه؟
همهی کارها رو دوش بابکه...
برادر و عموش رفتن باهاش صحبت کردن و گفتن که صلاح نیست تو این حجم کار سه روز نباشی ، سال دیگه میری...
بابکم یه نگاهی بهشون میکنه و میگه:
شما تضمین میکنید من تا سال دیگه زندهام؟
اونا هم که جواب بابک رو میشنون فقط سرشونو میندازن پایین.
انگار میدانست که سال دیگری وجود ندارد،
انگار به رفتنش مطمئن بود...
بابک میدانست عازم سفر است،
سفری که به سفر طولانیترش منجر میشود.
برای همین ، به فکر توشهاش بود...!
#شهید_بابک_نوری_هریس #داداش_بابک🤍
📍معتبرترین کانال رسمی شهید بابک نوری هریس👇
https://eitaa.com/joinchat/2688090130C327b46dad6