eitaa logo
خوشتیپ آسمانی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
52 فایل
✅ تـنها کانـال رسـمـی شـهید بـابک نوری هریس 🌹 با حضور و نظارت خـانـواده مـحـترم شـهـیـد خادم کانال: @Khoshtipasemani_1@Rina_noory_86
مشاهده در ایتا
دانلود
دُنـیـآ🌏 مَحَلّ اسـتراحتــ بَسیــجیـ هـا نیستـ❌ استراحت بماند... برای بعد از 🕊🥀 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشتیپ آسمانی
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋 🍃🌸🦋 #خاڪ‌هاے‌نرمـ‌کوشڪ #پارت‌چهل‌وهفت خیلی زود شروع کرد روز
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋 🍃🌸 «نذر فی سبیل الله» ﴿همسر شهید﴾ همیشه ازین نذر ها داشتم این دفعه هم یک گوسفند نذر کرده بودم، نذر برگشتن عبدالحسین. مادرم و دیگران هم که گوسفند را دیده بودند تعجب کرده بودند،کنجکاو قضیه شدند و علتش را میپرسیدند،میگفتم:«نذر داشتم» بالاخره گوسفند را کشتیم،خودش نشست و با حوصله همه گوشت هارا تقسیم کرد،کارش که تمام شد دست هایش را شست و گفت: یک کیسه گونی بزرگ برام بیار. گفتم گونی میخوای چیکار؟ اشاره کرد به پلاستیک گوشت ها و گفت:می‌خوام اینارو بزارم توش. فکر کردم خودش میخواد گوشت فامیل هارا بدهد گفتم شما نمی‌خواد زحمت بکشی خودم میدم. لبخند زد،انگار فکرم را خواند و لبخندی زد و گفت: مگه شما این گوسفند رو در راه خدا نذری نکردی؟؟ گفتم خب چرا. پس برو یه گونی بیار.» رفتم آوردم همه گوشت هارا ریخت توی گونی حتی مقداری هم برای خودمان نگه نگذاشت.کیسه را پشت موتورش گذاشت و گفت:توی فامیل ما الحمدلله کسی نیس که به نون شبش محتاج باشه. خداحافظی کرد و رفت. نمیدانم گوشت هارا کجا برد.فامیل و همسایه ها میخواستند ته توی گوشت گوسفند را در بیاورند و می‌گفتند: گوسفند و کشتین؟ «اره» وقتی این را شنیدند چشم هایشان گرد شد. «چه بی سر وصدا» حتما انتظار داشتند سهمی هم به آن ها برسد،بعضی هایشان با کنایه می‌گفتند:«گوسفند رو برای خودشون کشتند!!» بعد ها هم اگر گوسفندی نذر داشتم همین کار را می‌کرد هرچه می‌پرسیدم:گوشت ها را کجا میبری؟؟ نمی‌گفت،هیچ وقت هم نگذاشت کسی بفهمد. ... ⛔️ 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 @khoshtipasemani 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️|دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است ……ڪہ آسمانیت مےڪند.…… 🌱و اگر بال خونیـن داشتہ باشے🌱 دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد. دلــ‌ها را راهےڪربلاے جبــ‌هہ‌ها مےڪنیم و دست بر سینہ، بہ زیارت "شــ‌هــــــداء" مےنشینیم...|♥️ 🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ 🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌻 🌾 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🍃مرد میخواهد... اینکه بگذری از آرزوهایت...🌾 زنجیرهای دلبستگی را از خود رهاکنی🍂 گفتنش آسان است :) 🍃اگر عمل کردن به آن هم سهل بود به خیلی هامان واژه اضافه شده بود... 🥀🕊 🌹 ✋🏻 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشتیپ آسمانی
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋 🍃🌸 «نمره تک» ﴿حسن برونسی﴾فرزند ارشد شهید از درس ما اصلا غافل نمیشد،هربار می آمد مرخصی از مدرسه ی همه مان خبر می‌گرفت،قبل از بقیه هم می آمد مدرسه من.خاطره ی آن روز هنوز هم مثل روشنایی روز توی ذهنم می‌درخشد. نشسته بودیم توی کلاس معلم دیکته گفته بود و حالا داشت ورقه هارا تصحیح می‌کرد.ورقه ای را برداشت و نگاهی به من کرد پیش خودم گفتم:حتما مال منه! دلم شروع کرد به تند زدن می‌دانستم خراب کردم‌. هرچه قیافه اش تو هم تر می‌رفت حال و اوضاع من بدتر میشد،یکهو صدای در کلاس حواس همه را پرت کرد،معلم با صدای بلند گفت« بفرمایید» در باز شد از چیزی که دیدم قلبم ریخت،پدرم دم در ایستاده بود! معلم بلند شد و سلام و احوالپرسی کردند و گفت:اتفاقا خیلی به موقع اومدین حاج آقا. پدرم لبخندی زد و گفت: چطور؟ «همین حالا دیکته ی حسن رو تصحیح کردم پیش پای شما تموم شد» باهم رفتند سر میز و ورقه مرا نشان پدر داد یکدفعه چهره ی پدرم گرفته شد و نگاه ناراحتش آمد تو نگاهم! دهانم خشک شده بود،سرم را انداختم پایین و خجالت کشیدم از لابه لایه حرفای معلم فهمیدم نمره ام هفت شده است. «این چه نمره ایه شما گرفتی؟» صدای پدرم مرا به خودم آورد سرم را بالا آوردم،«چرا درس نمی‌خونی آقای معلم میگه درسات ضعیفه؟!» حرفی نداشتم بزنم انگار حالم را فهمید و گفت:حالا بیا خونه تا ببینم چی میشه. زنگ تفریح بچه ها دورم گرفتند و هر کدام چیزی می‌گفتند،یکی شان گفت:اگه بری خونه حتما یه فصل کتک میخوری. بهش خندیدم و گفتم بابای من اهل زدن نیست خیلی ناراحت بشه دعوام می‌کنه ولی اگه کتکمم بزنه عیبی نداره چون خیلی دوسش دارم. زنگ خورد و من راهی خانه شدم وارد خانه شدم پدرم را دیدم بهم لبخند زد و گفت:این دفعه عیبی نداره، ان شاءالله ازین به بعد خوب درس بخونی. ... ⛔️ 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 @khoshtipasemani 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بین‌ایرانی‌ها‌ڪے‌رو‌بیشتر‌دوست‌ دارید؟!😍 ♥️ ♥️ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🎞 |مادر‌شہید| وقتی‌برای‌اولین‌بارازمدافع‌حرم‌شدنش‌با‌من صحبت‌کرد؛گریه‌کردم. به‌من‌گفت: "مامان‌گریه‌نکن‌!دوست‌دارم‌برم..قوی هستم؛هیچ‌اتفاقی‌برای‌من‌نمی‌افته نگران‌نباش." گفت:" مادردیگه‌م‌حضرت‌زینب(س)‌توی‌سوریه‌ست من‌باید‌برم‌وراه‌روبرای‌زیارت‌شمابازکنم." بعدمن‌روبوسیدوبارهادرآغوش‌گرفت‌وگفت: "گریه نکن مامان بخند تا من راحت‌تر بتونم برم." دعای‌همیشگیش‌شهادت‌بود. دوم‌آبان‌ماه۹۶برای‌اولین‌وآخرین بارراهی‌دفاع‌ازحرم‌شد. ♥️ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
+ بھ قول‌ حاج‌آقا‌پناهیان : اگه خدا میخواست ما رو ببره جهنم یه همچین ‌" امام‌رضایـی" بھ ما میداد؟! 💚 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
lll_1542741958_Moghadam-MiladPayambarImamSadegh13955B025D.mp3
4.2M
🌺 زمین و آسمون ها شد گل بارون😍🌺🌸🌼🌺🌺 🎤جواد‌مقدم 👏 🌸 میلاد_حضرت رسول اکرم (ص) و امام صادق علیه السلام ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---