هدایت شده از حسن خسروی
درولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام
ما را بُوَد شور ونَوائی دیگرامشب
آمَدزَرَه صاحب لَوائی دیگَرامشب
صاحب لَوا مشکل گشائی دیگرامشب
عَبد خداروح دعائی دیگرامشب
پیرفَلَک زانوزَده دَرمحضَراو2
بوسه زَندبرروی ماهَش خواهراو2
اَزباغ روئیده گُل شادی دوباره
شادم من اَزاین آسمان پُرستاره
امشب کسی غَم دردلش اَصلاًنَداره
اَزآسمان مثل هَمیشه گل میباره
میلادسُلطان اَدَب بادا مُبارَک2
باشورو شادی وطَرَب بادامبارک2
بابُ المُراد عالم خلقَت رسیده
چشم وچراغ محفل عترت رسیده
ماه بَنی هاشم گل عترت رسیده
عَبدخداباوَر یَم غَیرَت رسیده
باب الحوائج هاهَمه دلدادهٔ او2
بال مَلائک فرش اوسجاّدَهٔ او2
شورونشاطی دردل اَهل زمین است
ماهی بروی دامن اُمُ البنین است
آمدکسی که دست حق درآستین است
خیلی شبیه مُرتَضی این نازنین است
چشم وچراغ مَحفل طاهاست این گل2
عطربهشتی دارَد و زیباست ای گُل2
اَزخاک پایش توتیا گیرند حوران
شادی کندبرشاخ گل مُرغ غَزَل خوان
بایَدنثارمقدمش گرددسَرو جان
آمدکسی که گررسدپایش بمیدان
اَزهَیبَتَش لرزه فتدبرجان شیران
این شیرمیدان ودلیرکارزاراست2
او وارث حیدروَلیّ کردگار است2
خسروی فَر
هدایت شده از حسن خسروی
درولادت امام حسین علیه السلام
امشَب دوباره دَرسَرَم شورونواافتاده است
شورونوادراین سَراَزلُطف خدااُفتاده است
امشب سَر راه حسین خیل گداافتاده است
باران رحمت بَرسَراَهل خطا افتاده است
امشب حسین بن علی مهمان عرش کبریاست2
آنکه پذیرائی کنداَزاوخودذات خداست2
امشب مدینه غَرق درشورونشاط دیگراست
دَر انتظار مقدم باب نجات دیگراست
جاری زکویش چشمهٔ آب حیات دیگراست
سرخوش زدیدار اَمیرکائنات دیگراست
لبخندنازش میبَرد دل اَزعلی وفاطمه2
مارانباشدباحسین اَزروزمحشرواهمه2
امشب حسین بن علی درعرش مهمان میشود
روحُ الأمین دراین فضا گَهواره جْنبان میشود
قلمان پذیرائی کندحوراء غَزَلخوان میشود
طوبی دُراَفشانی کندشیطان هَراسان میشود
چون زینت عرش خدا امشب بدنیاآمده2
فُلک نجات انبیا امشب بدنیا آمده2
ای فُطرُس بی پَربیا باب نجاتت آمده
گرچه شدی مُضطَربیا باب نجاتت آمده
برجان مَزَن آذَربیا باب نجاتت آمده
غُصَّه مَخوردیگربیا باب نجاتت آمده
برگوبه اَهل آسمان این گوهرنایاب کیست2
برگوبه اهل آسمان فَریادکُن اَرباب کیست2
خضرنبی راگو بیا آب بَقا این جا بُوَد
گوبَرسُلیمان صاحب مُلک شمااینجابُود
گرحاجتی داری بدل روح دعااینجا بُود
آئینه دار آیهٔ قالوا بَلا این جا بُوَد
قبلهٔ دلهاکربلاسُلطان دلهایش حسین2
مَروه صَفا کربُبَلا آقا ومولایش حسین2
خسروی فَر
هدایت شده از حسن خسروی
درولادت امام سجاّدعلیه السلام
نورایمان باردیگرجلوه گرگردیده است
نخل توحیدی ایمان پُرثَمَرگردیده است شام غم سَرشدهنگام سحرگردیده است
شکرحق اَرباب ماامشب پدرگردیده است
میزندلبخندمادرگل شکوفامی شود2
خُرَم ازدیدار او فَرزند زهرا می شود2
بازهم امشب دلَم اَز قیدغَم آزاد شد
چون شب میلادمولاحضرت سَجاّدشد
خانهٔ دل اَز رَه لُطف وکرَم آباد شد
هرکه شدشاگرداین مکتب دگر
اُستادشد
شهربانو اَز دل دریا گُهَر آورده است 2
یامگرازآسمان قُرص قَمَرآوده است 2
آمَدآنکه جزخداو مکتَب قُرآن نگفته هیچگاه
دردوغمهای نهانی رابه این وآن نگفته هیچگاه
غیرلاکه درنمازاست این یَم احسان نگفته هیچگاه
دَر جواب سائل مسکین بغَیراَزجان نگفته هیچگاه
جان جانان جهان است این گل خوشرنگ وبو2
آفَرین بَرشَهربانو بانوی خورشید رو2
شَهربانو شَهریاری بی نَظیرآورده أی
مرحبابَرتوچنین ماهی مُنیرآورده أی
بَهرعُشاّق بَلاجویَش اَمیرآورده أی
شکرللَّه که شَهی روشن ضَمیرآورده أی
آفرین ای بانوی ایرانی صاحب کرم2
خاک پای کودک توسُرمهٔ چشم ترم2
آسمان امشب ببین زیباونورانی شده
پای تاسَرعالم امکان چراغانی شده
شادمانی آمده اَندوه زندانی شده
تاج عزَّت بَرسَربانوی ایرانی شده
دیده بگشائید یاران بررخ این نازنین2
بوسه گیریداَزکف پای امام ساجدین2
خسروی فَر
هدایت شده از حسن خسروی
درمدح امام سَجادعلیه السلام
بوی عود وعبیر می آیَد
عطر نعم الأمیر می آیَد
شَه روشن ضَمیرمی آیَد
بَهرسُلطان وزیر می آیَد
اینکه دل ازوجودش آباداست2
نورچشم حسین.سَجاّد است2
نغمهٔ شادی وطرب آمد
گل ناز شَه عَرَب آمد
نورچشمان اُمُّ واَب آمَد
فاطمی خوعلی نَسَب آمد
فاطمیوّن زجا قیام کنید2
به ولّی خدا سلام کنید2
ای سَروجان مابقُربانت
عالم امشب شدست حیرانت
آفَرینش شده مُسَلمانت
پدَرَت کرده بوسه بارانت
پای تاسَرقَرین احساسی2
چقَدَرتوشَبیه عَباسّی 2
نام تونقش وثبت دفترماست
پدَرتو شَفیع مَحشرماست
اَزاَزل دست توروی سَرماست
مَی عشقَ وغَمت بساغَرماست
مادرت آبروی ایران است2
هَرچه داریم اَزحسین جان است2
مابلطف توسَربراه شدیم
غَرق درنعمت اِله شدیم
صاحب قَدروعِزّوجاه شدیم
نوکرآستان شاه شدیم
اَزتوداریم اشک نَم نَم ما2
شوروشیدائی مُحَرَّم را2
توبجان ودلَم صفادادی
کربلا رانشان ما دادی
بَرق اَشکی به چشم مادادی
اذن رَفتن به کربلا دادی
غم ماباحضورتوکَم شد2
دل ما عاشق محَرَّم شد2
هرکه درکوی تومُقَرَب شد
عاشق این مرام ومکتب شد
سائل آستان زینب شد
شکرللَّه حسینی مذهب شد
نرود تا اَبَداَزاین درگاه2
که صراطُ النعیم ماست این راه2
اَهلبیت نبی همه شادند
دل به این طفل نازنین دادند
همه اَزمحنت وغم آزادند
همه سرمست جام میلادند
اَزیَم دیده آب می پاشند2
پیش پایش گلاب می پاشند2
گربیاید امام خوبی ها
بهرتوگنبدی بسازیم ما
پَرززائرشود بَقیع شما
گنبدی بهرتوشود بَرپا
ماگدائیم گدای دربارت2
بوسه گیریم زپای زَوارَت2
خسروی فَر
هدایت شده از حسن خسروی
سرودولادت امام سجادعلیه السلام
«سبک سرود»
دل بتودادم درشب میلاد2
سیدّنا یاحضرت سَجاّد2
دلَم امشب اَزغُصه آزاداست
شب شادی وشب میلاداست
شادی آمدوغُصّه بَرباد است
شب عشق سَیدّسَجاّداست
شهربانو قُرص قَمَر دارَد
دربَغل امشب گُل پسَردارد
دل بتودادم درشب میلاد2
سَیدناّ یاحضرت سَجاد2
اینکه نورحَق به جبین دارد
دست اعجازی بی قَرین دارَد
عالمی خَلق خوشه چین دارَد
دَر دلش آه آتَشین دارَد
شَهربانو ای مام ایرانی
باتوداریم ماعهدوپیمانی
بتودل دادم دَر شب میلاد2
سَیدناّ یاحضرت سَجاّد2
لِلَهُّ الحَمدنَقش نگین اوست
همهٔ عالم خوشه چین اوست
نورحق پیدا دَرجبین اوست
عرش دل هافَرش زمین اوست
شَهربانو چشم توروشَن باد
بسلامت این گل گلشن باد
دل بتودادم درشب میلاد2
سَیدّنا یا حضرت سجاد2
کوچهٔ دل راشستشو کردم
من بی مایه بتو روکَردَم
باضَمیر خود گفتگو کردم
می عشقَت رابه سَبو کردم
بخدا ای ساقی میخانه
توئی شَمع وماجمله پَروانه
دل بتودادم درشب میلاد2
سَیّدنا یاحضرت سَجاد2
غیرحرف حَق «را» نگفتی تو
بکسی اَصلاً «لا» نَگُفتی تو
غَم دل درهَر«جا»نگفتی تو
اَزغَم دست «وپا» نگفتی تو
دل بتودادم در شب میلاد2
سَیدناّ یاحضرت سَجاّد2
خسروی فَر
هدایت شده از حسن خسروی
درمدح امام سجادعلیه السلام
ازاَزل بامهرتو آب وگِل ماشدعجین
خلقت حق راتوهَستی اولیّن وآخَرین
ای عَلیّ دوُّم آل عَبا اِبنُ الحُسین
وَی چراغ روشنی بَخش همه اَهل زَمین
بَرتو و بَر مادر نیکو خصال تو درود
ای خدارامُظهِرو مَظهَرامامُ المُتَقیّن
فَخر اولاد بَنی آدم اَمیر کائنات
چارُمین نورهدایَت رهبردنیا ودین
مثل جَدَّت صاحب فضل وکمال ومَنقَبت
مثل بابَت مَظهَرآیاتِ رَبَّ العالمین
می شَوَدصَدمُرده زنده اَزدَم اعجاز تو
دَست اعجازَت اَگر آیَدبرون اَز آستین
جوشداَزلَعل لَب توچشمهٔ آب حَیات
جاری اَزفیض نگاهَت چشمهٔ ماء معین
مشعل توحیدراچونکه خداروشن نمود
نام توحک شدبه اِذن الله برعرش برین
ذکرتسبیحَت مَلائک را بوَجدآورده بود
هَمنوابوده است با اَذکارتوروحُ الأمین
«لا» نگفتی تو.به کس درطول عُمر خویشتن
بسکه باخلق خدابودی هَماره همنشین
دشمنت راهم نکردی اَزدَرخود نا اُمید
ای کریم آل طاها اَی شَه دنیا ودین
زینت عرش خدابودی شدی زَینُ العباد
مُهرطاعت داشتی اَز روز اَوَلّ بَر جَبین
بازبان عشق بامردُم سخن گفتی بسی
دَر«صَحیفه»گفتگوکردی توباصَوت حزین
تو.به نَصّ آیَهٔ قُرآن امامی خَلق را
صُحبَتَت فصلُ الخطاب اهل معناویقین
آفَرین برشَهربانو مادر ایرانی أت
برتو و بَر مادر و باب نکویَت آفرین
صدسُلیمان نبی چون مُوردرگاه توأند
ماگدایان درت راکن نگه ای نازنین عَرش اَعلاشدمُزَیَّن باردیگَرشکرحق
درشب میلادپُرنور توای نورُالمُبین
طائران دَرمجمَردل میکننداسفَنددود
کامده فرزندزَهرادُخت خَتمُ المُرسَلین
خسروی فَر
هدایت شده از حسن خسروی
درمدح امام سجادعلیه السلام
«ترکیب بند مربع»
سَجاّدی وسجادّه أت عرش خدابود
جاری ز دریای لَبَت آب بَقا بود
ذکرقنوت هَرنمازَت رَبَناّ بود
تسبیح صبح وشام توذکرخدابود
خورشیداَزنورتوکسب نورمیکرد2
موسی به عشق تو هَوای طورمیکرد2
من باوضو نام توبَردَفتَر نوشتم
بامهرتوخورده گره این سرنوشتَم
وی اَزاَزَل دَرجوهَرعشقت سرشتَم
دَر دَشت دل بَذر تَولاّی تو کشتَم
بایادتوصبح ومساغَرق اُمیدَم 2
هَرشب چومُرغی درهوایت پَرکشیدم2
بَهراَدای نامَت هَرشب با وضویَم
مست اَزمَی عشق تو واَزاین سبویم
تو عزَتَّم دادی تو دادی آبرویَم
خارَم وَلی دَرسایه أت خوشرَنگ وبویم
خضرنَبی اَزجام عشقت آب خورده2
موسی بطورعشق پیچ وتاب خورده2
بارید باران تا غُلام تو دُعا کَرد
هَرکَس فُتاداَزپاتوراآنجاصداکرد
ذکردعای تو مرا حاجت روا کَرد
دَرقَلب مَن مهرتو کارکیمیا کَرد
سَجادّه رَنگ وبوگرفت اَزسجده هایت2
فیض اجابت میرسداَزهَر دعایت2
دَرزندگی به هیچ فَردی«لا»نگفتی
دَرد و غَمَت با مَردُم دُنیا نگفتی
باهیچکس اَزغُصَّه وغَم ها نَگفتی
غَیراَزحَقیقت باکسی اَصلا نَگفتی
وقتی فَرزدق اَزمقامت پرده برداشت2
آنجاهُشام اَزغُصّه دستی روی سرداشت2
خسروی فر
هدایت شده از حسن خسروی
درمدح علی اَکبَرعلیه السلام
ای که سَروقَدَت اَزنَخلهٔ طوبی بهتَر
خال لَب های تواَزخال مَسیحابهتَر
تیغ اَبروی خَمت قبلهٔ اَرباب کَرَم
گوهَراَشک تو اَز گوهَر زیبا بهتَر
خَط وخال تودل اَزعالم وآدم بُرده
چشم حَق بین تواَزچشمهٔ کوثَربهتر
زُلف مُشکین تو آئینهٔ وَالّلیل بُود
روی زیبای تواَزخورشیدخاور بهتَر
مهرومَه آینه داررُخ زیبای توأند
هَرکلام توزصَدخطبهٔ منبَر بهتَر
میوزدعطرخوش باغ جنان ازنفست
بازهم عطر تواَز هَرگُل اَحمَربهتَر
شَب میلادتوای شبه نَبی.جَبرائیل
گربریزدبه قَدم های توشَهپَربهتَر
همچوجَدَّت تواَمیرسُخَن وگُفتاری
سُخَن توزدوصَدشخص سُخَنوربهتَر
هَمه اَزلَعل لَبَت آب بَقا می نوشَند
گربنوشد ز مَی عشق تو دلبَر بهتَر
همه اَزآمدنت غَرق سرورند امشب
خُرَمّ اَزآمدَنَت بانوی محشَر بهتَر
باده نوشان هَمه دارندبکف جام ولا
نوش ازعشق تو درباده وساغَر بهتَر
هَرچه گفتندبه مدح تو کلام زیبا
قلم عشق نوشت اَزتو بدفتر بهتَر
دَرشَمائل چونَبیّ ودرخصائل چوعلی
گربخوانند تورا حیدر صَفدَر بهتَر
مَشق رَزم ازعمویَت یادگرفتی آقا
گَربگویند به تو عباّس دلاوَر بهتَر
گرچه تومُستحق تاج خلافت بودی
بَرسَرَت تاج خلافت زپَیَمبَر بهتَر
لاله رویان همه گل درقدمت میریزند
گل نثارقدمت اَز کَف مادربهتَر
خسروی فر
هدایت شده از حسن خسروی
درمدح حضرت علی اَکبرعلیه السلام
درشب ولادت حضرت
بازدَر رحمت حق گشته باز
بار دگَرغُنچه شکوفَدبه ناز
نَغمهٔ شادی زسَمامی رسَد
بانگ خوش اَزعَرش خدامیرسد
عرش خدا باز مُزَیَّن شده
دَشت ودَمَن یکسره گلشن شده
شهرمدینه شده گلزارعشق
آمده یوسُف سَربازار عشق
باغ گل عشق مُعَطَّرشده
اَزگُل روی علی اَکبَرشده
این که بُود رَهبرنَسل جوان
بانگهی بُرده دل اَزعاشفان
یوسُف حُسنش زهمه دل ربود
بَس شبیه اَحمد مُختار بود
بَررُخ اوخندهٔ لیلاخوش است
بَرلب اوبوسهٔ بابا خوش است
لعل لَبَش چشمهٔ آب بقاست
آینه دَرآینه حُسن وصَفاست
لَیلهٔ شب مات شب موی او
آیَهٔ والشمّس تَب روی او
لاله گَریبان کنداَزمهر چاک
گل عَرق شرم بریزَدبه خاک
بَسکه بُوَدطَلعَت رویش عزیز
کَس ندهد با رُخ اَحمَد تَمیز
خضرزجام غَم او آب خورد
بسکه بگرد سَر او تاب خورد
چهره أش اَزصبح اَزل دلرباست
آینه درآینه نور خداست
گَرچه مُصَفاّ دل زَهرا بُوَد
شادتَر اَز فاطمه لیلا بُود
چونکه زَند شانه بگیسوی او
لاله بروید زَیَم جوی او
دُشمن اوگفته بمدحش سخن
اَزسَرناچار دَرآن اَنجُمَن
«تاج خلافت که زپیغمبراست»
لایق شَهزاده علی اکبراست
خسروی فَر
هدایت شده از حسن خسروی
سرودمیلاد حضرت علی اکبرعلیه السلام
به اَهل دل مُبارک باد امشَب
دل اَهل ولا شد شاد امشَب
خدا باردگر اَز راه رحمت
به ثارَالله محَمد داد امشب
علی دیگر اَحمد رسید و
شدم اَزقید غَم آزاد امشب
خداراشُکرمیگویم دراین مَه
که شُدبیت دلَم آباد امشب
حسین چون بَررُخ ماهش نظَرکرد
بیادجَدّ خود افتاد امشب
گُلی خوشبوی اَزگُلزار توحید2
دراین گلخانهٔ توحید روئید2
به بَزم عشق مَحرَم آفریدند
امیرمُلک عالم آفَریدند
به مکتب خانهٔ عشق خدائی
همان عشق مُجَسَّم آفریدند
مبارک باد این مولود کاورا
شَبیه روی خاتم آفریدند
بیادکام عَطشانَش اَزاول
به چشم خلق زمزم آفریدند
چونقش خلقَتَش ترسیم کردند
پَس اَزآن عَرش اعظم آفریدند
کتاب عشق را تا باز کَردند
خدا گُفت و مُحَرَّم آفَریدند
قَلم پازَدبدفتریاحسین گفت
سپس درسینه هاغَم آفَریدند
برای یاری سُلطان دل ها
علیّ اَکبَرَش هَم آفَریدند
ستون خَیمهٔ عشق ووَفارا
بسی زیبا ومُحکَم آفَریدند
نمیدانم عَلیّ اَکبَراست این 2
ویااینکه خودپیغمبَراست این2
زَدی بَر قُلّهٔ اِدراک پا را
صَفادادی همه اَرض وسمارا
صراط عشق مَدیون توباشد
توکردی آبرومَند اَین گدا را
شب میلادَت ای شبه پَیَمبَر
بده اَزلطف خودعیدی تومارا
توبااین نقش زیبای رُخ خود
زدی آتَش تمام ماسَوا را
هُمای عشق رابال وپَری تو
که دادی بال وپَر مرغ هَوا را
توآوردی بهمراه خود امشب
اصلالت را نجابَت را وَفا را
تورا مثل مُحَمّد خلق کردند2
رُخت راشکل احمدخلق کردند2
صراط عشق رامعیار هستی
حیات عشق راپُر بار هَستی
زبعدساقی لَشکر اَبوالفَضل
خدای مکتب ایثار هَستی
تودرجنگ آوری وجنگجوئی
شبیه حیدر کراّر هستی
هَمه گفتند درکربُبَلا که
خودتو اَحمدمختار هستی
گُل اَزتورَنگ وبوداردبگُلشن
که توزیبا گُل گُلزار هَستی
چوبابا دیدماه عارضَت گفت
طَبیب هَردل بیمار هَستی
تو اَزروز ولادَت تا شهادت
حسین رامَحرم اَسرارهستی
نگاهَت کیمیای مهربانی است2
حیات تو حیات آسمانی است2
چراغ راه هَرگُم گَشته راهی
توجمع بی پَناهان را پَناهی
اَگَرچه رَهبَر نَسل جوانی
وَلی درماندگان راتکیه گاهی
زدریای عطایَت کَم نگَردد
اگرامشب کنی بَرمانگاهی
دلم راخانهٔ عشق توکردم
بتو روکَرده امشب روسیاهی
زمادرماندگان کُن دستگیری
اگرچه کمتریم اَز پَرّ کاهی
نگاهت رامَگیراَزما علی جان
بماکن یک نگاهی گاه گاهی
خسروی فَر
هدایت شده از حسن خسروی
درمدح ومأتم حضرت علی اکبرعلیه السلام
تَعالَی الله اَزاین رُخسارزیبای علی اکبر
تعالی الَلَه اَزاین روی دل آرای علی اکبر
چودیده برجهان بگشودهزاران آفرین گفتند
مَلائک زآن شکوه عالم آرای علی اکبَر
ملک محوجمال او اَسیرخَطّ وخال او
زَمین وآسمان گردید شیدای علی اَکبر
زبام نُه فَلَک بانگ اَذان عشق می آیَد
جهان گردیده محوقَدّوبالای علی اکبر
تجلّی کرده درآئینهٔ رویش رُخ اَحمد
که ثارَالَله شده غَرق تماشای علی اکبر
زمحراب نگاهَش روی احمدراتماشاکن
دل لیلا شده مجنون صَحرای علی اکبر
زمجمربوی دود وبوی اسفند وعبیرآیَد
که آیَدخَیل حوراء به تمناّی علی اَکبَر
مَلَک ازگُلشَن خُلدبَرین شهدگُل آورده
که سازدآشنا امشب به لبهای علی اکبر
بهشت آفرینش راخداامشب مُزَیَّن کرد
زَمین خُلدمُخَلَّدشُد زغوغای علی اَکبَر
بَرات عَفومیریزدچوگوهربرزَمین امشب
زعَرش حق تعالی درقدمهای علی اکبَر
طبَق های گُل آورده ملک اَزعالم بالا
که تا سازد نثار قَدّ رَعنای علی اکبر
بیاتاپل زنیم امشب زمشهدتامدینه باز
اَگرکه درسَرَت داری توسودای علی اکبر
زبابا دَرزمستان هم تقاضای عِنَب میکرد
مَلَک هَم درعجب بوداَزتقاضای علی اکبر
ولی بادست اعجازش پدراَنگوررامیچید
زتاک خشک وبی حاصل بَرای علی اَکبر
همان که درنبَردروبرو باخصم اودیدند
نباشددردل میدان کَس هَمتای علی اکبر
نقابَش راچوبالازَدهمه پیغمبرش خواندند
شدندمبهوت آن روی دل آرای علی اکبر
همه دیدند اُردوگاه دشمن رابهَم میریخت
رجزهای پُراَزشورو غَم اَفزای علی اکبَر
عصای پیری بابا به روی خاک افتاد و
زپا افتادو با صَد آه بابای علی اکبَر
چوتسبیح زهم پاشیده شداَزضربت خنجر
نظاره کردجسم اِرباً اِربای علی اکبَر
تنش رادرعباپیچیدورودرخیمه گاهان کرد
زبسکه پاره پاره بود اعضای علی اکبر
خسروی فَر