eitaa logo
خطورخاطره
30 دنبال‌کننده
8 عکس
4 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خطورخاطره
روضه روضه مجسم شد خاتم از پیکری جدا افتاد واژه‌هایم چقدر پر شررند باز عمامه از قفا افتاد ✍ ن. ا
باز داستان انگشترو انگشت قلم از گفتنش به آه افتاد باز قصه ی غریبی و غم نظر کوکبی به ماه افتاد یوسفی در جواب "ایها العزیز" نظر رافتش به راه افتاد آسمانِ چشم من، ابری کاسه ی فقر من به چاه افتاد در تمنای وصله ی کاسه لحظاتی،نگاه در نگاه افتاد تن بی دست و جان قاسم ها در پی یافتن،در پگاه افتاد عاقبت باز در تقویم دلهامان لحظه ی عاشقی، جا افتاد ✍فاطمه حسینی پناه @khotorekhatere
📸 تشییع و تدفین در خاص‌ترین روز، ۳/ ۳ / ۳ تاریخ بازگشت خادم الرضا به آستان امام رضا علیه السلام ۱۴۰۳/۳/۳ چه برنامه ریزی قشنگی شده برات مرد. هشتمین رئیس جمهور بودی که روز تولد امام هشتم به مسئولیت نشست و روز تولد امام هشتمم مهر پایان مسئولیتت با شهادت خورد. چه زحمتایی که تو این سه سال نکشیدی مرد. ۳سال در تولیت آستان قدس ۳سال در قوه قضائیه ۳سال درریاست جمهوری... وحالا درتاریخ ۳/۳/۳ چیکار کردی سید اینجوری خریدنت😭
🏴 گفتند مراسم روز تدفین خیلی تاریخش قشنگه ۳/۳/۳ ▪️خیلی عجیبه: خواستم بگم برید حکمت ۳۳۳ نهج‌البلاغه حضرت علی (ع) بخونید ▪️وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ، طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ، شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ. ▪️ترجمه: در صفت مؤمن چنين فرمود: مؤمن را شادمانى در چهره است و اندوه در دل حوصله اش از همه بيش است و نفسش از همه خوارتر. برترى جويى را خوش ندارد و از خودنمايى بيزار است. ▪️اندوهش بسيار و همتش بلند و خاموشيش دراز و وقتش مشغول است. مؤمن صبور و شكرگزار است، همواره در انديشه است و در اظهار نياز امساك كند. نرمخوى و نرم رفتار است. نفسش از صخره سخت تر است، در عين حال، خود را از بردگان كمتر مى گيرد. ◾️مردم بیاید باور کنیم رئیسی فقط یک رئیس جمهور نبود. ✍عرفان مریدی
خداحافظ شهید طعنه ها و تهمت ها😭😭😭😭😭😭😭 به خدا سپردمت❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 عاقبت بردند قلب نیل را شیرمرد خطه سجیل را در دل ما داغ ابراهیم بود عاقبت کشتند اسماعیل را 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
هر که شد عاشق حیدر،بدنش می سوزد کفتر سوخته دل، بال و پرش می سوزد شرط رفتن به حریم حرم باب الله مبتلا گشتن و اقراربه ذر،دیده تَرَش می سوزد ✍فاطمه حسینی پناه @khotorekhatere
داغ ابراهیم بر دل ماند و اسماعیل رفت💔🖤 یک‌خبر،تسکینِ‌این درد است:"اسرائیل رفت!"
وقتی ستاره ها دانه دانه خاموش می شوند، یعنی خورشید در حال طلوع است کجایی خورشید صبح ظهور عجّل 🙏عجّل🙏 عجّل🙏عجّل 🙏...
اون روزا که واژه بودیم من و تو....اون روزا که توی کوچه ی زمان، یه خونه داشتیم، پَلو هم......اون روزا که تیک و تاک ساعتا.....یا صدای تق تقِ تندِ یه در....تو کوچه، پس کوچه های تنگ و تار....ترس و وحشت تو دلِ همه ی آدما میکاشت....یادته، بعداز ظهرا،....الک دُلک بازی میکردیم من وتو....من یه ضربه میزدم به این، تو یه ضربه میزدی به اون.....اگه بارون می بارید، ننه چن بار توی کوچه داد می زد:" دیگه بسه بازیِ الک دُلک، بچه جون، بارونه سرما نخوری....تو خیالِ من و تو، زندگی غیراز اینا هیچی نبود، زندگی یه قُل دو قُل، زندگی الک دُلک.....زندگی، تو آسمون یه بادبادک، زندگی میشد که بادِش بکنی، مثلِ یه دونه بادکنک....تو خیال من وتو، زندگی غیر از اینا هیچی نبود.... یه شب، اما...، یادته...من وتو خواب می دیدیم، پشت دیوار بلندِ دلِ ما، یه سپیدارِ بلند، لونه ی صدتا پرستو شده بود، یه پرستو مالِ من، یه پرستو مالِ تو، توی دستای سپید، سبدایِ گلِ یاس، یه سبد گل مالِ من، یه سبد گل مالِ تو....دیگه از فکرایِ خامِ بچگی، دو سه تا کوچه جلو رفته بودیم، دیگه زندگی برام یه معنیِ دیگه ای داشت، تو چشایِ من وتو عکس امام، توی قلب من وتو، مِهرِ امام....زندگی یه بادبادک نبود دیگه، زندگی یه قُل دو قُل،الک دولک نبود دیگه، زندگی یه کاج سبزِ قدبلند، زندگی یه چشمه تویِ کوهسار، زندگی مثلِ ستاره ی جنوب، زندگی یه سرو بود..... * اما در بامداد ۱۴ خرداد ۱۳۶۷*👇👇👇👇 " روح خدا به خدا پیوست" "اگه شب دستمالشو گره میزد....اگه غوغای سحر، اجازه ی موندنو داشت، یا اگه تخمای شب، توی دستای سحر درو میشد،.......... اگه صدای پر از احساس بهار، اگه آسمونِ سبز، ویا اگه پرستوهایِ شادِمان و سپیدارِ بلندِ دشتِ ما، همیشه بود،....اگه من یه ساقه بودم، تو اگه یه ریشه بودی....من و تو، دستامونو به هم می دادیم.... * در طلیعه شروع ناخدایی کِشتی بان خَلَف امام امت*👇👇👇👇 "توی جنگل سیاه، بعد از اون شبِ کویرِبی کسی، آفتابِ تازه ای دمید....قلبهای خسته و غمین، سبز شد، جوونه زد، بهار شد....باز روحِ زندگی به سمتِ ما سَرَک کشید، شوق زندگی دوباره، جوونه زد، باغ ما یه باغبونِ تازه داشت،....توی جنگل سیاه، من و تو یه ساقه و یه ریشه هستیم لبِ رود، که باید دستای ما، توی دستای فلک یکی بشه......مثل همیشه.................."