خدای مهربونم!
ما دهه شصتیها رو با همه چیز امتحان کردی!
خیلی نامردیه اگه با شهادت نبریمون
😭😭😭
#اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
بسمه تعالی
همسرم زنگ زد : " آقا پیام دادن. " گفتم : " خوندم. چیکار میکنی؟ " سکوت کرد. شاید منتظر بود من چیزی بگویم. مهلت ندادم.گفتم: " برو ثبت نام کن". صدایم نلرزید. محکم بودم. اما وقتی گوشی را گذاشتم شکستم. بغض کردم. سرم را پشت مونیتورم نگه داشتم، تا همکارانم اشکهایم را نبینند.
همیشه خدا، از انفعال متنفر بودهام. از اینکه بایستم ببینم طرف مقابل چه میکند، بعد بنشینم و فکری شوم که حالا من باید چه کنم، متنفر بودهام. حالا به این درد گرفتار شدم. همهمان گرفتار شدهایم. آنها زدند و ما شعار دادیم. شهید سلیمانی را زدند، هنیه را زدند، فرماندههانمان را در سوریه زدند و ما سکوت کردیم. حالا دیگر به کجا مانده که دست تجاوز دراز کنند؟ آزادانه سینه سپر میکنند و تهران را تهدید میکنند.
مدتهاست دغدغهام فلسطین است. برای بچههایم توی قصههای شب از بچههای فلسطین گفتهام. برای بچههای فلسطین گریه کردهام. دعا خواندهام و از دیشب دیگر تمام شدم. اعتراف میکنم که کورسوی امید در من کم جان شد. میدانم که "فان حزب الله هم الغالبون". اما صبرم تمام شده است.
از دیشب با دوستانم شور کردهایم که چه کنیم؟ چه کاری از دست ما برمیآید. من میدانم دعا کردن خوب است، اما حرکت هم باید کرد. من دعای خالی را قبول ندارم. اشک ریختن خالی را دوست ندارم. از اینکه به زندگی عادیام بپردازم و عدهای آن سوی دنیا زیر ظلم پر پر شوند حالم به هم میخورد. تفریح و شادی و زندگی دنیایی بر ما حرام است. در عوض فرض است که با همه امکاناتمان به کمک برویم. امکانات من چیست؟ جانم، مالم و داشتههایم.
پسرم از توی مدرسه زنگ زد و گفت: " احتمالا سید حسن با کلی فرمانده شهید شدن." گفتم :" میدونم." هنوز دلم نمیآید به او هم بگویم "چه میکنی؟" . فقط میگویم :" میدونم" و با هم به مسامحهکاران انتقاد میکنیم.
#اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
#فرض
#همه
#رهبری
#حزبالله https://eitaa.com/khuaan
بسمه تعالی هربرت کیچنر افسر ارشد ارتش انگلیس( ارل اول خارطوم) در سالهای منتهی به 1916 و پیش از مرگش، نقشه کشید تا اسلام را مصادره کند. او به تصور اینکه اسلام نیز یک تشکیلات واحد است این نظریه را داد. چرا که قرنها پیش کورتس با دستگیری امپراتور آزتک، مکزیک را گرفته و در سدههای میانه شاهان فرانسه با نگهداری پاپ در آوینیون کوشیده بودند مسیحیت را در دست بگیرند. این چند جمله را همین دیروز خواندم. از کتاب " صلحی که همه صلحها را بر باد داد".
سگ هار صهیونیستی قلاده پاره کرده و 85 تُن بمب میریزد تا یک نفر را بکشد، به این خیال خام که با شهادت یک فرمانده، پرچم اسلام، حزب الله، حمایت از مظلومان فلسطینی و مهمتر از همه نابودی اسرائیل به زمین میافتد. این افکار پوسیده از همان اجداد انگلیسی تبارشان به ارث رسیده است. همانها که رای به زایش خانه عنکبوتی اسرائیلیها دادند حالا شدهاند منبع الهام کسانیکه خودشان را عقل کل و محق ترین موجودات روی زمین میدانند. راه شکست خورده پیشین که بارها تکرار شده است. آنها قبلا با سرکوب حکومتهای اسلامی، تعیین پادشاه و ایجاد تشکیلاتی حرامزادهای مثل داعش، عقایدشان را آزمایش کرده بودند اما به بن بستی رسیدند که رسما قمار کردند. قمار روی موجودیت خودشان و ترور رهبر حزب الله.
این غده سرطانی که سالهاست از خون مردم مظلوم فلسطین تغذیه میکند حرفی برای گفتن باقی نگذاشته است. تا جایی که کشورهایی مثل کانادا و فرانسه رسما پا پس کشیده و به ناتوانی خود در کنترل این وحشیها اعتراف کردهاند. این در حالیست که در همان سالهای اولیه شروع تحریمهای بانکی علیه ایران، کانادا جزء اولین کشورهایی بود که به کمپین کثیف تحریمها پیوست و مراودات بانکی خود را با بانکهای ایرانی قطع کرد. حالا به کجا رسیدهاند که عاجز شده و در بی تکلیفی به سر میبرند و در عوض اعمال هرگونه اقدام بازدارنده در مقابل رژیم سفاک صهیونیستی از جبهه مقاومت انتظار عقب نشینی دارند!
رژیم صهیونیستی سالها با پیراهن رنگین کشتار یهودیها به دست هیتلر، مجامع جهانی را گول زده و حالا خودش چه جایگاهی دارد. مگر مردم غزه چند نفرند که این کشتار تمام نمیشود. بزرگان دنیا تا کجا سرشان را توی برف فرو کردهاند که کور شدهاند. بعد از غزه رفتهاند سراغ لبنان، کشوری بعدی کجاست؟
تا کی باید آدمهای مدافع حق و حقیقت زیر خاک بروند، خون بدهند و هیچ صدایی بلند نشود؟ همان صداهایی هم که بلند شده، دارند خفه میکنند. ما که در حال شمارش روزهای پایانی عمر اسراویل هستیم. از آن 25 سال وعده داده شده به قدر یک چشم بر هم زدنی باقی مانده است. قمار اسرائیل خودش را خواهد سوزاند. #اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک https://eitaa.com/khuaan
اینجا مدرسه دخترهای من است. جایی که ۹ ماه تمام میفرستمشان برای درس و بحث و علم.
و بیشتر از همه دلم به امور فرهنگی اش خوش است.
صبح که حلوی مدرسه رسیدم اشک در چشمانم پر شد. دخترهایم پا میگذارند روی این نماد . من هم پا میگذارم روی نماد رژیمی که سگ هار است. قاتل است و دشمن آدمیت.
استادم یادآوری کردم ما توی سالهای قبل، با نمک رویای زیارت کربلا هیاتهایمان را تمام میکردیم.حالا من هم تصمیم گرفتهام از این لحظه نمک همه روضهها و مولودیها را رویای زیارت قدس شریف در نظر بگیرم.
#اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
#اللهمارزقنازیارتقدسشریف
https://eitaa.com/khuaan
2.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالها دنیا را با قهرمانهای پلاستیکیشان گول زدند. از سوپر من و بت من گرفته تا هالک و اسپایدر من. پلاستیکیهایی که یک تنه دنیای آمریکاییها را نجات میدادند. غافل از اینکه اسلام پاک محمدی فرزندانی پرورش داده که در ۶۰ سالگی هنوز مثل جوانان رشید؛ بی ترس از دست دادن جان، تا آخرین قطره خون از دین و مملکتشان دفاع میکنند.
اسلام واقعی همین است. شجاعت همین است. شجاعتی که آمریکاییها توی کله دنیا کردهاند به درد فیلمهای آبکیشان میخورد. به درد خودشان.
و ما نشستهایم توی خانههامان زیر سایه امنیت جمهوری اسلامی عزیزمان و پیرمردهای دل جوان توی آن سر دنیا با گوشت و پوستشان از ما دفاع میکنند.
#اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
میگویند امشب باید نماز لیلت الدفن خواند برای سید حسن فرزند ...
مگر سید حسن در عالم ملکوت ناشناس است؟ اسم پدرش مهم است؟ نه... نیست.
مهم این است که سایهاش دیگر روی این زمین نمیافتد. بوی عطر نابش از جنوب لبنان به مشامم نمیرسد. دیگر ساعت ۴ بعدازظهر به وقت ایران، سید حسنی نیست که توی قاب تلویزیون بیاید، دستی را سقف دست دیگرش کند، دکمه آستینش را جا بیندازد و لا حول و لا قوت الا باللهها تا آسمان برایش بالا رود.
به قول خودت سید حسن:" به امید دیدار"
#اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
https://eitaa.com/khuaan
«إلهي وَاجعَلني مِمَّن نادَيتَهُ فَأجابَكَ وَلاحَظتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَناجَيتَهُ سِرَّا وَعَمِلَ لَكَ جَهراً،»
معبودا
مرا از آنها ساز که
میخوانی تا بیپاوسر به پاسخت بدوند.
نظر میکنی تا مست جلالت شوند.
با ایشان سروسرّی پنهان داری تا آشکارا در راهت مجاهده کنند.
کاش یه روز بیاییم خبر عضویت تو لشکر امام زمان رو به همدیگه بدیم.
#اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
https://eitaa.com/khuaan
تن داغمان تازه خنک شده است.
یخ کردهایم و حالا دردها به سراغمان آمده است.
تا دیشب صدای پدافند و آفند و موشک بود، حالا صدای داغهاست که نمیگذارد پلک روی پلک بگذاریم.
تا همین دیشب، دروازه شهادت به راحتی باز بود. از امشب باید دوباره دست بندازیم به دوتا لت این دروازه و زور بزنیم تا باز شود.
این حق ما نبود...
#اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
https://eitaa.com/khuaan
حال این روزهای ما شبیه بانو زینب است.
در خوف و رجائی که میدانیم روز شهادت جوانمردان نزدیک است و "قطعا سننتصر".
این روزها عاشورا از رگ گردن به ما نزدیکتر است.
#اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
https://eitaa.com/khuaan
امام خامنهای امشب همه را غافلگیر کرد.
مهدیِزهرا!
شما هم ما را غافلگیر کنید!
#اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
https://eitaa.com/khuaan
فقط زیر بیرق عباسیم
سخنران پیش از مراسمِ عزاداری از اماننامههایی گفت که از طرف اسرائیل برای فرماندهان و مسئولان سیاسی کشور ارسال شده بود. اماننامههایی که بیاستثناء رفته بود در بایگانی اسناد تاریخی. بعد بغضِ پر شده در گلویش را فرو داد و گفت: " اگه جدم تو کربلا همین تعداد یار باوفا رو داشت، کارش اونطور نمیشد." او روضه نخوانده بود؛ اما صدای گریه مردم بلند شد.
توی جنگ با اسرائیل، ما توی خیمه خانههایمان بودیم و مردهایی که نمیشناختیمشان، پاسداران حرم جمهوری اسلامی ایران بودند. آسمان سورمهای تهران شبیه توریِ زغالگردانی بود که ریزپرندهها را شکار میکرد. سرخی ریزپرندهها مثل زغالهای گُرگرفته، توی ابرها چرخ میزد و خاموش میشد. من و بچههایم از اسارت اجسام سرخ توی تور پدافند، مثل دانههای اسفند بالا و پایین میپریدیم و از دل سورههای قرآن، ابابیل را به کمک آنها میفرستادیم. ماه توی روزهای لاغری خودش بود و نوری نبود که مخمل آسمان را برش دهد. لابد این هم یکی از تاکتیکهای نظامی خدا بود. لابد میخواست سربازهایش را توی استتار به جنگ با دشمنهایی بفرستد که خودش قول نابودیشان را داده بود.
صدای هقهق جمعیت آرام شد. شنیده بودم همچین شبی در هزار و چهارصد خوردهای سال پیش، خواهری توی خیمه نگران بود که نکند برادرش تنها بماند و هنوز نقطه پایانی جملهاش را نگذاشته بود که یاران برادر، پشت در خیمه جمع شدند و قول کمک دادند. خواهر خیالش راحت شد و یاران ِآنها شب را بیکه بخوابند از خیمهها مراقبت کردند و فردای آن روز؛ آخرین نفری که بعد از 72 نفر، تن روی خاکهای داغ و سرخ کربلا گذاشت، برادر او بود. ما عین دوازده روز، مثل همان خواهرِ1400 سال پیش، خیالمان راحت بود از وجود مردهایی که پشت پدافندها نشسته بودند و در گمنامی میجنگیدند. هیچکدام از ما نرفت توی تنهایی گریه کند، خواهش کند و نگران باشد برای ظهر عاشورای در پیش رو. بچههایم شبها راحت خوابیدند، با اینکه قول هیچکس را نشنیده بودند. خیمه ما آدم معمولیها آتش نگرفت و گوش دخترهایمان پاره نشد. آب بود، تلویزیون بود، خنکی کولرها بود و مردم با هم مهربان بودند.
بعد از کربلا، وقتی قبیله بنیاسد برای تشییع شهدا آمد اسامی یاران خواهر و برادر را مثل رودی در تاریخ جاری کرد و ما هزار و چهارصد سال است که دست روی سینه میگذاریم و یهشان سلام میدهیم. اسامی آنها مدام تکرار میشود و توی دستگاه خدا و ائمه معروفند؛ ولی من هنوز نمیدانم به جز شهدای آن 12 روز، چه کسانی شبها دور و بر خیمه ایران پاس میدهند. هیچکدام از مدافعان این حرم، صاحب بیرقی را که از دوران جنینی برایش سینه زدهاند را ملاقات نکردهاند، اما جوری از او پیروی کردهاند که حالا همه ما سرمان را بالا گرفتهایم و نادیده دعایشان میکنیم. دوره زمانه جوری شده که وقتی شهید شوی معروف میشوی. حالا چند روزی از نیمه ماه گذشته، ماه دوباره وزن گرفته است و توی سورمهای آسمان تهران را نور میتاباند، زغال برشتهای توی آسمان نیست و من به این فکر میکنم که آیا کسی هست اسم مدافعان گمنام جمهوری اسلامی ایران را توی تاریخ جاری کند؟ #اللهمارزقناتوفیقالشهادتفیسبیلک
https://eitaa.com/khuaan