eitaa logo
334 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
487 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز اول وقت محور همه فعالیت‌هایش نماز بود. ابراهیم در سخت‌ترین شرایط نمازش را اول وقت میخواند،بیشتر هم به جماعت و در مسجد،دیگران را هم به نماز جماعت دعوت میکرد. مصداق این حدیث امیرالمومنین(علیه السلام ) است:::: هر کس به مسجد..... 🍃🌸 @khybariha
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
۱۰ سال پیش یک سرباز آمریکایی بعد از تجاوز به دختر چهارده ساله عراقی و سوزوندن خانوادش گفت؛ من فکر نمی‌کردم عراقی‌ها انسان باشند! مصیح علینژاد هم میگه؛ ما به حضور آمریکا در منطقه نیاز داریم! اونایی که میگن دین من انسانیته و آمریکا رو بهشت انسانیت میدونن نظری ندارن!؟ @Bisimchimedia
⭕️ میهمانان خدا 🔸 سفره ساده افطاری پرستاران بعد از جهاد روزانه علیه کرونا پ.ن: این عزیزان که در محتمل‌ترین وضعیت ابتلا به کرونا هستن روزه می‌گیرن، اونوقت بعضیام با دو متر قد و هیکل ورزشکاریشون کرونا رو بهونه کرده بودن که آی نمیشه روزه گرفت 😏 🍃🌸 @khybariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ لبخند آسمانی 🔸 میگن روزی داریم به اسم روز جهانی لبخند، خواستیم شما رو مهمون لبخند حاج قاسم کنیم پ.ن: هیچ لبخندی به قهقه مستانه شهدایی که در شادی وصلشان می‌شوند نمی‌رسد! 🍃🌸 @khybariha
روز جهانی خنده رو فقط باید به حسن روحانی تبریک گفت، کسی که وقتی اروپایی و آمریکایی میبینه از خنده غش میکنه ولی رفتارش با منتقد داخلی از صدتا دشمن بدتره...! 🍃🌸 @khybariha
🔸الحشد الشعبی حمله دوباره داعش را ناکام گذاشت 🔹مرکز اطلاع‌رسانی سازمان بسیج مردمی عراق (الحشد الشعبی) اعلام کرد نیرو‌های تیپ ۵۲ بسیج مردمی حمله دوباره عناصر باقی‌مانده از تروریست‌های داعش در منطقه «جسر المفتول» واقع در شرق «آمرلی» در استان صلاح‌الدین را دفع کردند. 🔹 تاکنون در این درگیری، نیرو‌های الحشد الشعبی تلفات انسانی نداشته اند و ترویست‌های داعش با مقاومت و پاتک نیروهای بسیج مردمی عراق، مجبور به فرار از منطقه شده‌اند. 🔹این دومین حمله عناصر باقی‌مانده داعش در استان صلاح الدین در شبانه‌روز گذشته است. 🍃🌸 @khybariha
♦مصری ها با این همه خیانت حکامشان در حق فلسطینیان سریال رمضانی النهایه را درباره نابودی اسرائیل می سازند؛ 🔹هندی ها بدون کمترین نقشی در نابودی داعش، در «تایگر زنده است» به جنگ داعش می روند؛ 🔹آن ها با داستان های خیالی درباره قهرمانان ساختگی شان فخر می فروشند؛ اما ما با این همه قهرمان و حماسه و شهید و ماجراهای واقعی هنوز باید حسرت یک فیلم یا سریال درباره نقش و مدافعان حرم در برقراری امنیت منطقه را بخوریم. 🔹باور کنیم عمدی در ساخته نشدن حداقل یک فیلم درباره سیاست راهبردی نظام در دفاع از وجود ندارد؟! ✍️«رها عبداللهی» 🍃🌸 @khybariha
📸 رفتار جالب حاج قاسم سلیمانی در ماه رمضان با راننده و محافظ‌های خود در هنگام افطار 🍃🌸 @khybariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
#پارت_سی_و_سوم 🦋 ((تفسیر قرآن)) سال شصت ودو، من و #محمد_رضا_کاظمی با واسطه هایی وارد واحد #اطلاعا
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای علی میراحمدی 🔹صفحه ٨۴_٨٢ 🦋 ((دوره آموزشی)) من تازه را پشت سر گذاشته و وارد واحد شده بودم. یک روز یکی از هم دوره های آموزشی که در بود، برای دیدن محمد حسین به واحد ما آمد. می خواستند راجع به مسائلی پیرامون موقعیت منطقه باهم صحبت کنند. من با آن بنده خدا از قبل آشنایی داشتم و فکر می کردم که او از من پایین تر است، خیلی راحت کنارشان نشستم و به حرف هایشان گوش دادم؛ بدون اینکه به این مسئله فکر کنم شاید آنها صحبت خصوصی داشته باشند. بنده خدا حرف هایش را زد و رفت. محمد حسین با ناراحتی 😔از جایش بلند شد و با تندی 😠به من گفت: «شما هنوز نمی دانی وقتی دو نفر دارند با هم صحبت می کنند، نباید حرف هایشان را گوش دهی؟ شاید این بنده خدا می خواست حرف های شخصی و خصوصی بزند و دوست نداشت کسی از مطالبش با خبر شود. شما نیروی اطلاعاتی هستید؛ خودتان می دانید که بعضی مسائل محرمانه است و لازم نیست همه از آن با خبر شوند.» بعد از کنار من رفت. او خیلی ناراحت شده بود و البته حق هم داشت، با اینکه عصبانی بود و برخورد تندی با من کرد، اما اصلا دلگیر نشدم، چون می دانستم به خاطر خودش نیست، بلکه ملاحظه کاری را که باید انجام شود، می کند. من بعد از آن قضیه خیلی فکر کردم. واقعا درست می گفت و این درس خوبی برای من شد، زیرا در به ما می گفتند هرکسی فقط باید به اطلاعاتی که به او داده می شود، آگاه باشد و حق کنجکاوی در سایر مسائل را ندارد. آن روز محمد حسین با برخورد بجایش این درس را در ذهن من ماندگار کرد. 💠عارفان با عشق عارف می شوند بهترین مردم معلم می شوند 💠 با عارف مکمل می شود هر که عاشق شد معلم می شود ((جزیره مینو)) محمد حسین همیشه سعی داشت تا آنجا که امکان دارد بچه‌ها را در زمینه های مختلف کار آزموده کند و از هر فرصتی برای این کار استفاده می کرد. یکی از مسائلی بود که ایشان خیلی روی آن تأکید داشت. یادم است زمانی که در بودیم، من تازه رانندگی یاد گرفته بودم. آن روز قرار بود تعدادی از بچه ها، از جمله محمد حسین به شهر بروند. مقر اطلاعات در بود. به همین خاطر یک نفر باید آن ها را به شهر می رساند. من تازه از مرخصی آمده بودم. محمد حسین رفت پیش و از او خواست تا مرا برای رساندن بچه ها بفرستد. خیلی تعجب کردم، چون همان موقع چند نفر راننده در مقر بودند و قرار هم بود به شهر بروند، ولی با این حال محمد حسین مرا انتخاب کرد. خودش هم تا رسیدن به مقصد کنار دستم نشست. آنجا بود که متوجه منظورش شدم. در طول مسیر نکات مختلف رانندگی را به من گوشزد می کرد و چون برای اولین بار بود که خارج از محدوده همیشگی رانندگی می کردم، ترسم ریخت واعتماد به نفس پیدا کردم. این یکی از روش های آموزشی او بود. سعی می کرد بچه ها روی پای خودشان بایستند ودر عین حال نیروهای کارآمدتری برای جبهه ساخته شود. 👌 ایشان در برخوردها ومعاشرت های معمول به مسائل کوچکی توجه می کرد که شاید خیلی از آن ها برای ما پیش پا افتاده بود، اما با توجه به ظرافت و دقّت نظری که داشت، هیچ چیز هر چند کوچک از نظرش پنهان نمی ماند. 💠قیامت که از بازار مینو نهند منازل به اعمال نیکو نهند 🍃🌸 @khybariha
.
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((داخل سنگر)) محمد حسین بعضی وقت ها شوخی های جالبی می کرد، اما همیشه سعی داشت کسی را ناراحت نکند. یک بار داخل نشسته بودیم و محمد حسین مشغول شوخی بود. رو به من کرد و با خنده😄 گفت : «علی آقا! یک وقت از دست ما ناراحت نشوی. تقصیر خودم نیست که حرفی می پرانم؛ اینها همه اثرات آن خون هایی است که در زمان مجروح شدن، توی بیمارستان به من وصل کرده اند. هیچ معلوم نیست که خون چه کسانی به بدن من تزریق شده است.» ((گمنام نام آور)) در قرارگاه اهواز بودیم. شب همه‌ بچّه ها خوابیده بودند و قرارگاه ساکت و آرام بود. در نیمه های شب از خواب بیدار شدم. از سنگر بیرون آمدم و به طرف دستشویی رفتم. هیچ کس در محوطه نبود. وقتی به دستشویی ها نزدیک شدم، دیدم یک نفر دارد توالت ها را می شوید. با خودم گفتم چرا این وقت شب؟! 🤔 وقتی نزدیک تر شدم، دیدم محمد حسین است، از فرصت استفاده کرده ونیمه شب آمده است دستشویی ها را بشوید تا کسی متوجه نشود. با دیدن محمد حسین از خودم خجالت کشیدم. هر چه باشد او بود، نمی دانستم چه کار کنم. جلو رفتم و از محمد حسین خواستم بگذارد من این کار را انجام دهم، اما قبول نکرد. دلش می خواست تنها باشد اصرار هم فایده نداشت، به عمد مخفیانه آمده بود تا کسی نفهمد شستن دستشویی ها کار اوست که مبادا اجرش ضایع شود. 💠مرا کشت خاموشی ناله ها دریغ از فراموشی لاله ها 💠کجا رفت تأثیر سوز ودعا کجایند مردان بی ادعا 💠کجایند شورآفرینان عشق؟ علمدار مردان میدان عشق 💠کجایند مستان جام الست؟ دلیران عاشق، شهیدان مست 💠همانان که از وادی دیگرند همانان که گمنام و نام آورند 🍃🌸 @khybariha
👤| : وقتی گره‌های بزرگ به کارتان افتاد، از خانم فاطمه زهرا(س) کمک بخواهید... گره‌های کوچک را هم از بخواهیـد برایتان بـاز کنند...♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📚کتاب خداحافظ سالار 🍃🌸 @khybariha