eitaa logo
334 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
487 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 من‌یقین‌دارم چشمی‌که‌به‌نگاهِ‌حرام‌عادت‌کند خیلی‌چیزهاراازدست‌می‌دهد چشمِ‌گناهکارلایقِ‌شهادت‌نمی‌شود.. [ ] •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿
-اینکه‌به‌پیامبرمون توهین‌می‌کنن‌چرابرامون‌عادی‌شده...!!! . +نه‌عادی‌نشده...!!! . -چیکارکردی‌که‌نشون‌بدی‌عادی‌نشده...؟! . +حتماکه‌نباید‌کاری‌کنیم...! ناراحت‌شدم...💔؛ . -میشه‌وقتی‌کیک‌یامرغ‌هم‌میپزی یا‌وقتی‌میری‌مسافرتی،جایی…؛ ‌دیگه‌استوری‌نکنی‌و احساس‌خوشحالی‌کنی…؟! •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿
>•💔🌴•< لازم‌نیست‌حتمابھ‌دنبال‌شهادت‌باشیم، عمل‌بھ‌وظیفھ، اثرات‌وضعےاےدارد ڪھ ممکن‌است‌منجربھ‌شهادت‌شود...:)🕊 🌱 •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿
پایان‌آدمیزاد نه‌از‌دست‌دادن‌رفیق‌است نه‌رفتن‌یار.. نه‌تنهایۍ..! هیچ‌ڪدام!پایان‌آدمۍ‌نیستــ آدمۍ‌آن‌هنگام‌تمام مۍ‌شود‌ڪه↓ ←| ..! | ♥️🌿 •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حاضری لباس رفیقت رو بشوری؟! •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿
چند بار بہ آقا محمد گفتم براے خودمون کفن بخریم و ببریم حرم امام حسین براے طواف، ولے ایشون هے طفره میرفت.بعد چند بار که اصرار کردم ناراحت شد و گفت: [ دوتا کفن میخواے ببرے پیش بے کفن؟! ] :)🌷 •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿
‌اربعین🖤 •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿
4_5987873370622926245.mp3
4.3M
های مسلمان اخرالزمان... 🍂 🌱در محضر عالی🎙 ✨ •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿
.
#قسمت_سی_و_یکم🦋 <ادامه> ....در عملیات شکست حصر آبادان، علی آقا با #مین برخورد کرد و علاوه بر پا، ت
🦋 🔸فصل چهارم زهرا چشمش از اشک خیس شد . هنوز زمستان دلش به انتظار بهارانه است . ترین شقایق فصل را یکبار دیده بود . یکبار طولانی . به اندازه پلک بر هم زدنی . زخمهای برادر ، زخم های او هم بود . هرچند می گوید : من پنج سال از کوچکتر بودم . الان هم حدودا پنج سال سن دارم . در خانه ای قدیمی به دنیا آمدیم که به اندازه همه دنیا جایی برای آرامش دلهای خسته داشت . دست و بال پدرم تنگ بود . مثل مادرم آنها رنگهای زیبای تار و پود را به هم می بافتند، تا چشمهایشان از خستگی کم سو شود، تا در بی پناهی دنیا استخوان تنشان زود تر خمیده شود، پیر شوند و فرزندانی را به گستره آسمان خدا و تحویل بدهند ، که مایه آبروی امروز شان باشد . روزهای سخت را ، آسان نمی شود گفت : که چه می کند! اما همین روزهای سخت وقتی که کم رنگ میشوند ،خاطرات نخ نما شده سر برمی آورند و دل آدم برای با آنها بودن حریصانه می تپد . امروز هم آرزو می کنم کاش دوران کودکی بود و علی آقا سر به سرم می گذاشت و اسباب بازیهای مرا در کنجی قایم می کرد ... تا باز پا به زمین بکوبم و گریه کنم ، و مادرم بیاید و وساطت کند ، تا دوباره آشتی کنیم ، و علی آقا پشیمان بشود، و از اینکه موهای مرا کشیده ، چشم به زمین بدوزد، و من تکه نانی بیات را با او تقسیم کنم . و دوباره شبهای خنک کرمان بیاید و ستاره ها آسمان را لبریز کنند و ما هرکدام ستاره ای را نشان کنیم و بردا ریم ، و با آنها حرف بزنیم . علی آقا ستاره های الغر را دوست داشت . مثل خودش ستاره هایی که آرام سوسو می زدند و انگار تنها بودند . ستاره ها بالاتر از همه بودند و می توانستند حرفهای ما را زود تر به برسانند . من عروسک کوچکم را که گریه نمی کرد، ساکت می کردم و می گفتم، گریه نکن ، تا خدا حرفهای ما را بهتر بشنود . علی آقا، اما ساکت بود و به ستاره الغرش چشم می دوخت . بعد دستهایش را بالا می آورد و برای چشمهای پدر دعا می کرد که دیرترکم سو شوند، و دیگر مادر از درد کمر ناله نکند و سفره خانه مان پربرکت باشد و آب حوض از تمیزی بدرخشد، تا بشود گرفت. •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿
.
#قسمت_سی_و_دوم🦋 🔸فصل چهارم زهرا چشمش از اشک خیس شد . هنوز زمستان دلش به انتظار بهارانه است . #گم
🦋 من زبانم نمی چرخید و او مهربان می گفت : « فقط بگو الله اکبر » تا زبانت بچرخد ... از ته دل بگو! ، اگه از ته دل نگویی ، خدا زبانت رانمی چرخاند . و من می گفتم : . و دلم می خواست ستاره الغر او هم بعضی شبها مال من باشد . فکر می کردم ستاره او خیلی چیزها می داند . چون وقتی می خواند باهمه بچه ها ، و حتی بزرگترها فرق می کرد . همه به او نگاه می کردند و او انگار با دنیا قهر کرده ، چنان در نماز غرق می شد که همه چیز را فراموش می کرد و من حسودیم می شد ... بعضی وقتها فکر می کردم علی پاک تر از درخت انگور میان حیاط است . مودار که انگور از آن آویزان بود، گاهی اوقات خاک می گرفت ، اما علی همیشه از تمیزی برق می زد . مادرم می گفت او نورانیست . و من دلم می خواست خانه مان برق داشت، تا می فهمیدم علی آقا نورانیست یا برق...؟! اما دروغ می گفتم ، اگر برق هم داشتیم ،باز علی آقا نورانی تر بود . چون نورش را می داد . علی چقدر آقا بود و من نمی دانستم . همیشه فکر می کردم او چقدر کم خوراک است، چرا که سهم نان و پیاز خودش را به من می داد و می گفت : خدا گفته گرسنه باش تا پاداش خوبی به تو بدهم . من هم پاداش می خواستم ،اما نمی توانستم شبها گرسنه بخوابم . شکمم که قارت و قورت می کرد، او می خندید و می گفت شیطان از پله های دلت بالا میرود. من شیطان را دوست نداشتم و مادرم می گفت:« پوست نازک داخل پیاز را بکن تا شیطان پایش لیز بخورد و بیفتد .» علی آقا می گفت : « کاش روزی بیاید که دیگر دستهای بابا ترک نخورد ، و فرشی که می بافد، روزی خودش روی ان بنشیند و با خیال راحت سیگار دود کند . » بعد می دیدم که پشتش را می کرد به ما و می خوابید . خودش می گفت من خوابیده ام . اما خواب نبود . همیشه شبهای تابستان می دیدم که زیر نور مهتاب ، قطره اشکی گوشه چشمش افتاده و مژه هایش بهم می خورد . می گفتم : علی آقا ، اگر زود تر از من بخوابی ستاره الغرت را برمی دارم ، و او که بغضی میان گلویش بود می گفت: باشد ، نمی خوابم ، اما ستاره الغرم برای تو . من هم که می دیدم او ناراحت است ، ستاره چاقم را به شرط بیداری،به او می بخشیدم . و او بزرگ شد مثل من . ستاره الغرش را به من بخشید و ستاره ای همیشگی پیدا کرد . میگفت :« اسم ستاره ام حضرت فاطمه است .» با اینکه با سخت ترین مشکلات زندگی درافتاده و روزگار از او پولاد آبدیده ای ساخته بود ، قلبش ازمظلومیت دیگران به تلنگری به تپش درمی آمد . اگر در بهترین لحظات زندگی اش ، نامی از حضرت فاطمه (س) می بردی، سیلاب اشک از چشمهایش جاری می شد . این بود که بی بی نظر خوبی به او داشت و صدای پر سوز و گدازی به او عنایت فرموده بود تا شرح مظلومیتش را از زبان او بشنود . روزی وارد اتاقش شدم . نشسته بود و با سوز و گدازی عجیب، روضه حضرت فاطمه (س)را می خواند و گریه می کرد ..... •• ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#j๑ïท🌱 @khybariha ✌️🏻📿