eitaa logo
کلید بهشت
1.9هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
مدیر کانال @ssamisa.
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔شاید بارها برایتان سوال پیش آمده باشد که چگونه در لحظه جان هزاران نفر را میگیرد⁉️ آیا فرشتگان دیگری نیز او را یاری می کنند؟ 👈در جلد ششم بحارالانوار صفحه 141 به روایتی اشاره شده است که پاسخ این سوال را میدهد. شرح این روایت به این گونه است که: 🔻پیامبر اکرم (ص) زمانی که مرا در شب به آسمان ها بردند ، فرشته ای را ملاحظه کردم که گویا نورانی در دست دارد و حواسش نیز تماما بر روی آن است. زمانی که او به لوح توجه داشت چهره نیز به خود می گرفت. از پرسیدم: این فرشته کیست؟ جبرئیل پاسخ داد: او فرشته است و اکنون نیز در حال گرفتن جان هاست. پس گفتم را نزد او ببر تا از او سوالی کنم. پس نزدیک او رسیدم و گفتم: ای ! آیا تو شخصا بر بالین ها حاضر می شوی و جان آن ها را می گیری⁉️ عزرائیل پاسخ داد: آری ، به سبب قدرتی که پروردگار بزرگ به من بخشیده است به تمام دنیا سلطه دارم و میتوانم، دنیا در دست من مانند سکه ای است در دست یک مرد که هرگونه که بخواهد می تواند آن را زیر و رو کند. 📌هیچ خانه در دنیا نیست که من روزی 5 بار در آن وارد نشوم و زمانی که آن ها گریه و ناله می کنند به آن ها می گویم گریه نکنید چرا که قطعا باز خواهم گشت تا زمانی که هیچ یک از شما باقی نمانید.
📝 🍂لحظه سخت جان دادن🍂 روزی عزرائیل نزد موسی آمد، موسی پرسید: برای زیارتم آمده ای یا برای قبض روحم؟ عزرائیل: برای قبض روحت. موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم. عزرائیل: مهلتی در کار نیست. ‼️ موسی (ع) به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند. خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی (ع) مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد. موسی (ع) نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!» مادر گفت: «چه سفری؟» موسی (ع) گفت: «سفر آخرت» مادر گریه کرد. موسی (ع) نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی زد و گریه کرد، دل موسی (ع) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد خداوند به موسی (ع) وحی کرد: «ای موسی! دل از آنجا بکن من از آن‌ها نگهداری می‌کنم و آن‌ها را در آغوش محبتم می‌پرورانم» دل موسی (ع) آرام گرفت. به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می‌گیری؟ عزرائیل: از دهانت موسی: آیا از دهانی که بی واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می‌گیری؟ عزرائیل: از دستت موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟ عزرائیل : از پایت موسی: آیا از پایی که با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفته‌ام؟ نارنجی خوشبو به موسی داد، موسی آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی (ع) گفتند: «یا أهوَنَ الأنبیاء مَوتاً کیفَ وَجَدتَ المَوتَ؛ ای کسی که در میان پیامبران از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی (ع) گفت: «کَشَاه تُسلَخُ و هِیَ حَیَّه؛ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.» 📚مناهج الشارعین (علامه میرداماد)، ص 590 💠💠💠💠💠💠💠💠 ╔✯══๑ღ💠ღ๑══✭╗     🆔@kilidebehesht ╚✮══๑ღ💠ღ๑══✬╝
📝 🍂لحظه سخت جان دادن🍂 روزی عزرائیل نزد موسی آمد، موسی پرسید: برای زیارتم آمده ای یا برای قبض روحم؟ عزرائیل: برای قبض روحت. موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم. عزرائیل: مهلتی در کار نیست. ‼️ موسی (ع) به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند. خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی (ع) مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد. موسی (ع) نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!» مادر گفت: «چه سفری؟» موسی (ع) گفت: «سفر آخرت» مادر گریه کرد. موسی (ع) نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی زد و گریه کرد، دل موسی (ع) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد خداوند به موسی (ع) وحی کرد: «ای موسی! دل از آنجا بکن من از آن‌ها نگهداری می‌کنم و آن‌ها را در آغوش محبتم می‌پرورانم» دل موسی (ع) آرام گرفت. به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می‌گیری؟ عزرائیل: از دهانت موسی: آیا از دهانی که بی واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می‌گیری؟ عزرائیل: از دستت موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟ عزرائیل : از پایت موسی: آیا از پایی که با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفته‌ام؟ نارنجی خوشبو به موسی داد، موسی آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی (ع) گفتند: «یا أهوَنَ الأنبیاء مَوتاً کیفَ وَجَدتَ المَوتَ؛ ای کسی که در میان پیامبران از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی (ع) گفت: «کَشَاه تُسلَخُ و هِیَ حَیَّه؛ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.» 📚مناهج الشارعین (علامه میرداماد)، ص 590 💠💠💠💠💠💠💠💠 ╔✯══๑ღ💠ღ๑══✭╗     🆔@kilidebehesht ╚✮══๑ღ💠ღ๑══✬╝
📝 🍂لحظه سخت جان دادن🍂 روزی عزرائیل نزد موسی آمد، موسی پرسید: برای زیارتم آمده ای یا برای قبض روحم؟ عزرائیل: برای قبض روحت. موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم. عزرائیل: مهلتی در کار نیست. ‼️ موسی (ع) به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند. خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی (ع) مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد. موسی (ع) نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!» مادر گفت: «چه سفری؟» موسی (ع) گفت: «سفر آخرت» مادر گریه کرد. موسی (ع) نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی زد و گریه کرد، دل موسی (ع) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد خداوند به موسی (ع) وحی کرد: «ای موسی! دل از آنجا بکن من از آن‌ها نگهداری می‌کنم و آن‌ها را در آغوش محبتم می‌پرورانم» دل موسی (ع) آرام گرفت. به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می‌گیری؟ عزرائیل: از دهانت موسی: آیا از دهانی که بی واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می‌گیری؟ عزرائیل: از دستت موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟ عزرائیل : از پایت موسی: آیا از پایی که با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفته‌ام؟ نارنجی خوشبو به موسی داد، موسی آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی (ع) گفتند: «یا أهوَنَ الأنبیاء مَوتاً کیفَ وَجَدتَ المَوتَ؛ ای کسی که در میان پیامبران از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی (ع) گفت: «کَشَاه تُسلَخُ و هِیَ حَیَّه؛ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.» 📚مناهج الشارعین (علامه میرداماد)، ص 590 💠💠💠💠💠💠💠💠 ╔✯══๑ღ💠ღ๑══✭╗     🆔@kilidebehesht ╚✮══๑ღ💠ღ๑══✬╝
⇦ توجه به مرگ 💸 میلیـاردر بود... 🌀 تمــــام عمرشو برا جمع کردن سرمایه‌اش زحمت کشیده بود 👤 تو دفتر کارش نشسته بود، یکی از کارگرا اومد و ازش وام ازدواج خواست... ‌گفت نه الان کارخونه اِله و بِله و نمی‌شه... 😔 کارگر که رفت... یکی دیگه اومد... اما نه از در ✖️نه از پنجره ... مبهوت شده بود ⁉️این کیه؟! از کجا اومد؟! اصلا چکار داره؟! جواب شنید که من هستم، وقتت تمومه... ▪️التماس کرد... قفط یه روز دیگه ▫️گفت نمی‌شه ▪️یک ساعت... فقط یک ساعت دیگه، 😰 انقدر سرگرم دنیا بودم که هیچ کوله باری برای سفر آخرتم بر نداشتم ▫️اون کارگر آخرین فرصت تو بود، می‌تونست تا آخر عمر دعاگوت باشه... اما از دست دادیش ▪️تـــــــمام ثروتمو می‌دم، کارخونه، خونه‌هام، ماشینام، حسابای بانکیم، هـــــــمـــــــه چی... ▫️نـــــه، وقتت تمومه ▪️پس بذار یه جمله بنویسم 👇🏼نوشت👇🏼 "قــــدر عمرتونو بدونید، خواستم یک ساعتش رو هــزار میلیارد بخرم، نـــفـــروخــتــن ╔✯══๑ღ💠ღ๑══✭╗     🆔@kilidebehesht ╚✮══๑ღ💠ღ๑══✬╝
🤔شاید بارها برایتان سوال پیش آمده باشد که چگونه در لحظه جان هزاران نفر را میگیرد⁉️ آیا فرشتگان دیگری نیز او را یاری می کنند؟ 👈در جلد ششم بحارالانوار صفحه 141 به روایتی اشاره شده است که پاسخ این سوال را میدهد. شرح این روایت به این گونه است که: 🔻پیامبر اکرم (ص) زمانی که مرا در شب به آسمان ها بردند ، فرشته ای را ملاحظه کردم که گویا نورانی در دست دارد و حواسش نیز تماما بر روی آن است. زمانی که او به لوح توجه داشت چهره نیز به خود می گرفت. از پرسیدم: این فرشته کیست؟ جبرئیل پاسخ داد: او فرشته است و اکنون نیز در حال گرفتن جان هاست. پس گفتم را نزد او ببر تا از او سوالی کنم. پس نزدیک او رسیدم و گفتم: ای ! آیا تو شخصا بر بالین ها حاضر می شوی و جان آن ها را می گیری⁉️ عزرائیل پاسخ داد: آری ، به سبب قدرتی که پروردگار بزرگ به من بخشیده است به تمام دنیا سلطه دارم و میتوانم، دنیا در دست من مانند سکه ای است در دست یک مرد که هرگونه که بخواهد می تواند آن را زیر و رو کند. 📌هیچ خانه در دنیا نیست که من روزی 5 بار در آن وارد نشوم و زمانی که آن ها گریه و ناله می کنند به آن ها می گویم گریه نکنید چرا که قطعا باز خواهم گشت تا زمانی که هیچ یک از شما باقی نمانید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔✯══๑ღ💠ღ๑══✭╗     🆔@kilidebehesht ╚✮══๑ღ💠ღ๑══✬╝ ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈