زیارتنامه حضرت خدیجه سلام الله علیها:
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَكِ بِما أَوْلاكِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْكِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ .
سلام بر تو اى مادر مؤمنان، سلام بر تو اى همسر سرور فرستادگان، سلام بر تو اى مادر فاطمه زهرا سرور بانوان دو جهان، سلام بر تو اى نخست بانوى مؤمن، سلام بر تو اى آن كه دارائیش را در راه پیروزى اسلام و یارى سرور انبیا هزینه كرد و دشمنان را از او دور ساخت، سلام بر تو اى آن كه بر او جبرئیل درود فرستاد، و سلام خداى بزرگ را به او ابلاغ كرد، این فضل الهى گوارایت باد و سلام و رحمت و بركاتش بر تو باد.
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
امین مکه دیگر جان پناهش را نخواهد داشت
پس از دستان مهرت تکیه گاهش را نخواهد داشت
سپاه من نگاه مهربانت بود بی تردید
پیمبر بی تو دیگر آن سپاهش را نخواهد داشت
دلم محکم شد از ایمان محکم تر ز کوه تو
دلم بعد از تو حال روبه راهش را نخواهد داشت
تو راه چاره ی شعب ابیطالب شدی روزی...
که دین مانند آن روز سیاهش را نخواهد داشت
کسی در قلب من جای تو را هرگز نمی گیرد
بدان که آسمانم بی تو ماهش را نخواهد داشت
تو ام المؤمنینی در نگاه احمدت بانو
که با هر کس به جز تو این نگاهش را نخواهد داشت
خدایت مژده داده هر که رضوان مرا خواهد
بدون مهر زهرای تو راهش را نخواهد داشت
شاعر: #حسن_کردی
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
نیست عشقِ اینچینِ دیگری
همسر و یار متینِ دیگری
بود همراه نبی هنگام وحی
جبرئیلِ با یقینِ دیگری
داشت پیغمبر(ص) میان خانه اش
حضرت روح الأمینِ دیگری
عاشقش بود و خدا را شکر داشت
جز علی(ع) حبل المتینِ دیگری
بر رکابِ نام احمد تا ابد
خوش نمی آید نگینِ دیگری
جز خدیجه(س)؛ مادر زهرا(س) مگر
هست أم المؤمنین ِ دیگری؟!!
هر که گوید هست. با اسلام نیست...
می رود دنبالِ دینِ دیگری!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مربع_ترکیب
مسندنشین عالم بالا خدیجه
فخر قریش و همدم طاها خدیجه
ام الائمه مادر زهرا خدیجه
مادربزرگ زینب کبرا خدیجه
اسلام ما مدیون اسلام خدیجه است
هرجا علی گفتیم پیغام خدیجه است
با جان و با دل جور دلبر را کشیده
با شانه اش بار پیمبر را کشیده
با چشم گریان، آب کوثر را کشیده
با نور ایمان، نور حیدر را کشیده
آنگونه که تسبیح با نخ سودمند است
دین خدا هم با خدیجه سربلند است
او که همان اول به داد غم رسیده
وقت گدایی یادش افتادم، رسیده
از برکت او خرجی ما هم رسیده
با نیت خیرش به ما پرچم رسیده
بر دین و دینداری خود پابندمان کرد
از مال خود بخشید و ثروتمندمان کرد
تحریم کردند از شقاوت مرد او را
دیدند نزدیکان بی بی طرد او را
هی مسخره کردند آه سرد او را
مردم نفهمیدند اصلاً درد او را
آن بانوئی که کنیه، ام المومنین داشت
مثل امیرالمومنینش درد دین داشت
صدیقه شد زهرا پس از مادر که رفته
همدرد مولا بوده پشت در که رفته
حتماً علی را دیده بی لشکر که رفته
چون شوهرش حیدر شده حیدر، که رفته
انداختند او را کنار در که میسوخت
میسوخت او هم با علی، حیدر که میسوخت
او را زدند آنجا که با غم خو بگیرد
نگذاشتند آئینهء ما رو بگیرد
فرصت نشد که دست بر به پهلو بگیرد
یا راه آتش را به سمت مو بگیرد
وقتی صدای رنج مادرها زیاد است
یعنی مصیبت های دخترها زیاد است
ای وای از غم، از پر آتش گرفته
از ماجرای دختر آتش گرفته
از غصهء موی سر آتش گرفته
زینب کجا و معجر آتش گرفته
روی کلام او به آقای نجف بود
با خولی و شمر و سنان دیگر طرف بود
ای وای از آن شب، از شب درد و بلاها
گم شد میان سم مرکبها صداها
آتش گرفته دامن ناموس طاها
می رفت زینب در پی طفلان کجاها
او که عزا هم داشت از داغ برادر
می زد به قلب شعله ها مانند مادر
می سوخت خیمه، آه زینب سوخت از درد
چشم کسی این صحنه را طاقت نیاورد
بازادهء زهرا ببین دنیا چه ها کرد
سر از تنور خانهء خولی درآورد
باید به پای غصه هایش مُرد امشب
با دست بسته تا کجاها رفت زینب
#رضا_دین_پرور
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
نبوت را نگینی یا خدیجه
شفاعت آفرینی یا خدیجه
برایم مادری کن روز محشر
تو اُم المؤمنینی یا خدیجه
*
تو داری آنچنان حق عظیمی
که در ایمان و دین ما سهیمی
نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند
مسلمانان همه داغ یتیمی
*
نگاهت از غمی جانکاه می گفت
ز صدها داغ با هر آه می گفت
میان کوچه خالی بود جایت
که زهرای تو «وا اُماه» می گفت
شاعر: #یوسف_رحیمی
هم نفس مصطفی
وقتی که یار و هم نفس مصطفی شدی
نور خدا گرفتی و از خود جدا شدی
در دیده ی ملائک و در محضر خدای
درسایه ی رسول خدا باصفا شدی
تواولین زنی که به اسلام رو نمود
در آستان وحی به دین آشنا شدی
گوهرشناس تر ز تو هرگز ندیده ام
در دیده نبی و خدا پُر بها شدی
محبوبه ی رسولی و محبوبه ی خدا
شایسته ی سلام و درود خدا شدی
گلخانه ی بهشت برین است دامنت
مادر به یاس جنت وخیرالنسا شدی
محوقنوت بندگیت گشت جبرئیل
هرگاه غرق ذکر خوش ربنا شدی
زانو زدند پیش مقامت بهشتیان
والامقام مثل همه اولیا شدی
هرگز قدم عقب نکشیدی ز راه دوست
حتی اگر به محنت و غم مبتلا شدی
در سایه ی نبوت و در آفتاب حُسن
ام الائمه ، مادر خیر النسا شدی
گفتند روز آخرعمرت دراین جهان
یک باره بهر فاطمه غرق عزا شدی
وقت سفر زعالم خاکی رسیده بود
ای مهر آشکار،نهان در عبا شدی
گفتم عبا و اشک امانم نمی دهد
یاد آور حسین و غم کربلا شدی
وقتی کنار اکبرش آمد به گریه گفت
بابا چرا میان بیابان رها شدی
بگذار تا به روی عبا چینمت علی
ای وای ،تکه تکه و از هم جدا شدی
بس کن «وفایی» و ،آتش مزن به جان
خاموش شو،که آتش این ماجرا شدی
#سید_هاشم_وفایی
#مناجات_با_خدا
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_وفات
بی تاب لقاییم الهی بخدیجه
دنبال فناییم الهی بخدیجه
ما را برهان از قفس علقه به دنیا
تا پر بگشاییم الهی بخدیجه
جمعیت درمانده و بیچاره شنیدی؟
آن طایفه، ماییم الهی بخدیجه
یک سوم مهمانی خوبت سپری شد
محتاج عطاییم الهی به خدیجه
شرمنده از اعمال خطاییم، مدد کن
تا توبه نماییم الهی بخدیجه
اذنی بده تا باز سوی مرقد سلطان
با گریه بیاییم الهی بخدیجه
محروم ز نوریم، خدا مرحمتی کن
دلتنگ رضاییم الهی بخدیجه
لطفی بکن امسال شب قدر ببینیم
در کرب و بلاییم، الهی بخدیجه
محتاج عطا و کرم مادر زهرا
در هر دو سراییم الهی بخدیجه
از اشک یتیمیِ غریبانه ی زهرا
در حال بکاییم الهی بخدیجه
**
هر جا سخن از روضه و از داغ حسین است
با آل کساییم الهی بخدیجه
با یاد غم غارت انگشتر ارباب
مشغول عزاییم الهی بخدیجه
عمری است که دلخون و پریشان شده از آن...
انگشت جداییم الهی بخدیجه
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
بِـســْـــــمِ اللّٰهِ الْـرَحـمـٰـنِ الْـرَّحـيــم
مَديح حَضرتِ خَديجهٔ كُبـرىٰ سَــلاٰمُ الله عَلَيهـٰا
ای سَلام آورده جبریل از خداوندَت ، سَلام
وی محمّـد بُـرده نامت را به لب ، با احترام
همسـر و همسنگـر و همـگام با خیـرالاَنـام
سایهات تا صبح محشر بر سر دین مُستدام
ای شده وقف خُـداوند تعالیٰ هستِ تو
وی تمام هستي خالق به رویِ دست تو
پاکـتَـر از پَـردۀ بیتِ الٰهـي دامنَت
خلعت زیبای اُمّالمؤمنیني بَر تنت
بوی عطـر عصمت مریم دَهَـد پیراهنَت
نقش لبخند نبي در «یا محمّد» گفتنَت
کیست تا مثل تو بانو کُفـو طاهایش کنند؟
کُـفــو طـاهـا ، مــادر امّ ابـیـهـايَش کنـنـد؟
این بوَد شأنت که حق روح مطهر خوانَدت
مي سِـزد پیغمبـر اِسـلام ، همسـر خوانَـدَت
نی عجب گر حیدر کرّار ، مادر خوانَدَت
یا که جبریل امین زهرای دیگر خوانَدَت
بین امّت با وجود آن همه نعت و سپاس
ناشناسي ، ناشناسي ، ناشناسي ، ناشناس
ذات حق ، داننـدۀ اسـرار دانـد کیستي
هر که هستي احمد مختار داند کیستي
بعد احمـد ، حیدر کـرّار، داند کیستی
فاطمه ، آن عصمت دادار داند کیستي
ای درودِ آفرینش بر تو و بر شوهرت
وی سَـلام الله بر دامان زهرا پَروَرت
در مقـام زن ، ولي مَـردانگي قـانـون توست
تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد ، ممنون توست
بردباري ، صبر ، دینداري همه مرهون توست
هر که از اسلام دارد بهـرهاي ، مدیون توست
مصطفیٰ زآغاز ، یاری جز تو وحیدر نداشت
در مقـام و منـزلت ماننـد تـو همسـر نداشت
این سه اصل آمد از اوّل باعث ترویج دین
هستِ تو ، خُلقِ نبي ، تیـغِ امیـرُالمؤمنـیـن
از تمام هست خود یکسر فشاندي آستین
راستي این است در اسـلام ، دین راستین
با علي همگام ، در احیای قرآن بودهاي
پیشتر از بعثت احمد ، مسلمان بودهاي
مؤمنین از چون تو مادر تا قیامت سَرفراز
مُسـلـمـیـن آرنـد بـر خاك درَت ، روی نـیـاز
بر تو میـبـالَـد محمّـد ، بر تو ميـنـازد ، حجاز
با محمّد خواندهاي پیش از شب بعثت ، نماز
مـادر زهـرا سَـلامُ الله بر جان و تنت
یازده خورشید سر زد از سپهر دامنت
کرد در ماه خـُـدا روح تو ، پرواز از بدن
گشت مهمان در جوار قُرب حیّ ذوالمنن
بود سال رحلتت سال غم و رنج و محَن
جامۀ ختـم رسالت شد بر اندامت کـفَـن
گشت عام الحُزن بر ختم رُسل ، سال غمَت
شد روان از دیدهاش بر چهره اشك ماتمَت
ای در امواج بلاها ، بـا محمّـد رَهسُپـر
در هجوم سنگهـا ، جان محمّد را سپـر
بَـر محمّـد از همـه زنـهـای عـالَـم خوبـتــر
مصطفیٰ را سوز داغت ماند عمری بر جگر
بارها زین غصّه چشم سیّد بطحا گریست
بلکه در شـام زفافِ حیدر و زهـرا گریست
مابه تو گریان ، تورا لب درجنان پر خنده باد
همچو جان در قلب یاران خاطراتت زنده باد
شوکت و جاه و جلال و عزّتت پاینده باد
منطقت تا حَشـر بر بوجَهل ها کوبنـده باد
جان شیـرین محمّـد(ص) در لب خندان توست
میوههایٌ نخلِ «میثم» ، مدح فرزندان توست
(اُستـٰاد : غُـلامرضا سـٰازگار)
ماه_رمضان
وفات حضرت خدیجه
همینکه مادر زهرا شدی، تو یکتایی
نشانِ بندگیِ توست، ٱم زهرایی
ز دامن تو چو حَوراءُالانسیه آمد
دلیل شد که تو هم خود، ز جنسِ حورایی
که میتوان به مقام تو دست یابد که
تو زوجةُ النَّبوي ، رازدار طاهایی
تویی تو مادر کوثر، تویی تو شاهد وحی
تو افتخار زمین، فخر آسمانهایی
تو مَحرم همۀ آیه های قرآنی
تو اولین زن مؤمن به ماه بطحایی
چه میتوان ز شباهات تو به مولا گفت
تو سِرّ ٱم ابیها تو یارِ مولایی
به کوری دگران ٱم مؤمنین هستی
تو مادر همۀ شیعیان دنیایی
به اوج غربت اسلام و غربت احمد
تو پشتوان رسول خدا به غمهایی
میان آن همه دشمن ز مشرکین قریش
تو یار دین پیمبر شدی به تنهایی
دلت به شِعب ابیطالب آزمایش شد
نشان به فاطمه دادی که اصل تقوایی
تمام کرب و بلا را به تجربه دیدی
تو آشنای عطش، غصه دارِ فردایی
تمام هستیِ خود را نثار دین کردی
براستی که کنیز خدای یکتایی
به وقت رفتن تو، دستِ خالی اَت میگفت:
نیازمندِ عبای رسول عظمایی
کفن برای تو از جانب بهشت آمد
حسین، شد کفنش بوریای صحرایی
کنار پیکر پاره نبودی، ای مادر
که داشت زمزمۀ یابُنَیَّ غوغایی
هزار و نهصد و پنجاه زخم را زینب
در آن قیامت گودال، دید زیبایی
🔸شاعر:
محمود_ژولیده
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
در وصف او باید قلم روی زمین باشد
از شرم، دفتر را عرق روی جبین باشد
باید که طبع شاعران دین مدار شهر
وقف کسی باشد که عمرش وقف دین باشد
سر خم نخواهد کرد اسلامی که در متنش
تیغ علی با ثروتِ بانو عجین باشد
پا در رکاب مدح آن هستم که عمری را
در خانه ی پیغمبر خاتم نگین باشد
از هاجر و زمزم بپرسید این حقیقت را
جز او کسی هم هست کوثر آفرین باشد؟
این خانه وقتی پایه اش احساس و احسان است
باید که دامادش امام المتقین باشد
از یار غار و دخترش که... بگذریم اصلا
جز مادر زهرا چه کس یار امین باشد
باید هم ام السارقینِ نام و منصب ها
دنبال غصب اسم ام المومنین باشد
در بسترش شد چشمهایش بس تر از یک داغ
داغی که حرف لحظه های واپسین باشد
یا در مدینه یا که شهر شام... قسمت بود
در کوچه ها گرگی نشسته در کمین باشد
#ابوالفضل عصمت_پرست