eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله ماندیم در دل چاه، أین بقیة الله دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیة الله یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم با ما کمی بیا راه، أین بقیة الله ماه علی است این ماه، از برکتش به مهدی ما را رسان در این ماه، أین بقیة الله یک شب نجف عطا کن، تا در حریم حیدر گوییم تا سحرگاه، أین بقیة الله مانند طفل لجباز دم میزنم مکرر أین بقیة الله، أین بقیة الله آب از سرم گذشته، عمرم به سر رسیده از سینه می کشم آه، أین بقیة الله هر بار روضه رفتیم، هربار گریه کردیم گفتیم ناخودآگاه، أین بقیة الله یک عمر این مصیبت، سوزانده قلب ما را مانده است تشنه لب شاه... أین بقیة الله افتاده گیسوی یار، آن رشته ی هدایت در دست شمر گمراه، أین بقیة الله
شیعه غم هجـــر امام مُنتظَـــــــــر دارد در چشمها اشگ و به دل سوز جگر دارد باید توسل کرد و گفت «الغوث یامهدی» مولا ازاین درد و پریشـــانی خبـــر دارد وقت سحر برخیز استغفار کن جانم تـــوبه بــرای درد بی درمان اثر دارد باور کن از درد وبلا دور است عبدی که حال مناجات و دعا ،اشگِ سحــــر دارد اصلا خبر داریم ؟سبکِ زندگیِّ ما... بهر امامِ عصـرِ ما خونِ جگــر دارد اصلا خبر داریم ؟ باتیرِ گناه ما... گاهی زبانم لال، قلبش زخم بردارد اصلا خبر داریم؟ مولا درنماز شب... بهر خطای شیعیان اشگِ بصر دارد ای وای بر حال رعیت که به جای خِیر بهــــــرِ ولیِّ نعمتِ خود دردِ سر دارد یک بار از دل بر ظهـــور او دعا کردیم؟! مولا که از ما فِی الضمیر ما خبر دارد... «عَجّل لِمُولانَا الفرج» گردیده تشریفات کو عاشقی که واقعا دیده به دَر دارد؟! تازه دعای حضرت مهدی ا ست ،حِرزِ ما ورنه گنـــــــــاهِ ما عـذابِ بیشتـــــر دارد دائم بگو «مولاتی یازهــرا اغیثینی» زهرا به احوال حسینی ها نظــر دارد
زندان، رواق روشنی شد، غرق نورت دیوارها، نمناک از شرم حضورت دهلیزها مستند، هنگام عبورت زنجیر، تسبیحی به دستان صبورت این بندها، در بند زلف دلپذیرت موسای دربندی و هارون‌ها اسیرت یوسف، که ترس از تنگی زندان ندارد مصر وجود است او، غم کنعان ندارد نوح است و بیم از موج و از طوفان ندارد جان جهان است او، هراس جان ندارد عاشق، دلش دریاست، حتی کنج زندان آیینه‌ی دنیاست، حتی کنج زندان ای هفت دریا، غرق در دریای صبرت! هفت آسمان یک نقطه، در پهنای صبرت ای هفت شهر عشق، در معنای صبرت! زانو زدند ایوبها، در پای صبرت آقا! به این حجم از بلا، عادت ندارم باید بگویم، شاعرم، طاقت ندارم سنگینی شلاق و آن بازو؟ خدایا! زنجیر بر آن قامت دلجو؟ خدایا! چنگال زندانبان و آن گیسو؟ خدایا! خون و شکست طاق آن ابرو؟ خدایا! هر چند در دستان او، جام بلا بود از تشنگی، یک‌ریز یاد کربلا بود معصومه دلتنگ است، چشمانش به راه است فهمیده‌اند انگار یوسف بی‌گناه است بر صورتش اما چرا ردی سیاه است؟ پایان این قصه، گمانم اشتباه است یوسف می‌آید، روی تابوت است اما از اشک یاران، دجله، مبهوت است اما موسای ما، از طور سینا، بی‌عصا رفت این نوح، روی موجی از اشک و دعا رفت دردا! که با دُردانه‌ی زهرا، چه‌ها رفت تا پر کشید، اول دلش، پیش رضا رفت بی او، اگر چه عشق، مشکی‌پوش می‌شد، نور خدا بود او، مگر خاموش می‌شد؟ در بند بود و عالمی دربند اویند بسیاری از سادات، از پیوند اویند شهزادگان، فرزانگان، فرزند اویند هر گوشه، فرزندان دانشمند اویند وا می‌کند بر روی ما، بن‌بست‌ها را باب‌الحوائج شد، بگیرد دست‌ها را
غمش از لشگرش بزرگ‌تر است خنجر از حنجرش بزرگ‌تر است زینب از بس که داغ دید انگار خیلی از مادرش بزرگ‌تر است چه کند با علی اصغر که نیزه‌ها از سرش بزرگ‌تر است چه کند با علی اکبر که سرش از پیکرش بزرگ‌تر است هر قدر تیر حرمله دارد از سر اصغرش بزرگ‌تر است ارباً اربا…همین بگویم که اصغر از اکبرش بزرگ‌تر است خوش به حال کسی که از انگشت کمی انگشترش بزرگ‌تر است شاعر:
ای در دلم محبت تو، هست‌و‌نیستم هستی تویی، بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه "نام تو"، آن‌را تمام عمر_ هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو "هستی" من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به دنبال چیستم حُرَّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم اصلاً در این مبارزه‌ها جای من کجاست ای وای اگر که روبروی تو بایستم ** آخر شهید می‌شوم آری به راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم شاعر:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 شهادت امام موسی کاظم ع🌴 کنج زندان بلا اوقات را سر می کنم در غل و زنجیر هم تسبیح داور می کنم مادرم زهرا(س) که از داغ پدر خون می گریست مثل او من گریه از داغ پیمبر(ص) می کنم مادرم زهرا(س) شده آزرده از مسمار در کنج زندان گریه بر احوال مادر می کنم دست بسته چون علی(ع) را سوی مسجد برده اند ناله ها از سوز دل بر حال حیدر(ع) می کنم لخته های خون که از حلق حسن(ع) در تشت ریخت من ز خون دل به یادش دیده را « تر » می کنم بر سر نیزه سر سبط رسول الله(ص) شد آه و ناله در غم آن ماه انور می کنم یا عزاداری کنم بهر ابوالفضل(ع) رشید یا که گریه در غم شش ماهه اصغر(ع) می کنم با رقیه(س) می کنم احساس همدردی مدام گریه ها بر عمه، آن بانوی مضطر می کنم اشک می ریزم ز داغ حضرت زین العباد(ع) شیون و فریاد هم از داغ اکبر(ع) می کنم در اسارت بوده جدم باقر(ع) علم نبی(ص) در غم او سینه ی خود را مکدّر می کنم من در این زندان غم می سوزم ار داغ پدر با غم بابا عزاداری مکرّر می کنم بسکه با این روضه ها فریاد غم سر می دهم شام زندان بلا را صبح محشر می کنم
✨نماز مانند یه چتره در طول روز چند بار آرامشت رو از دست میدی؟ چند بار نگران میشی؟ چند بار عصبانی میشی؟ خداوند! يه چتر برای قلبت بازکرده، تا روزی پنج بار زیرش پناه بگیری و آروم بشی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از درک بشر جداست ماشاءالله چون‌ مشتریش خداست ماشاءالله خاک حرم کعبه حرام است به ما خاک حرمش شفاست ماشاءالله بیچاره کسانی که ندارند اورا ارباب حسین ماست ماشاءالله فرمود که زیر قبه شاه شهید.. حاجات همه رواست ماشاءالله کشتی حسین از ازل بر آب است او ناجی انبیاست ماشاءالله سنگ از درو دیوار ببارد هرروز بزم غم او به پاست ماشاءالله دست کرمش پر است شکرا لله دورش چقدر گداست ماشاءالله تکلیف دلم میان عباس و حسین یک بام و دوتا هواست ماشاءالله مارا دم مرگ در بغل میگیرد آنقدر که با وفاست ماشاءالله در لشکر اربعینی او هستیم فرمانده کربلاست ماشاءالله با این همه زخم باز زیباست حسین زلفش روی نی رهاست ماشاءالله شاعر:
به دعاهای پرخیرِ مادرم سر سفرۀ موسی‌بن‌جعفرم مدیون خودش و پسرشم تا خون تُو رگمه نوکرشم هُوَ بابُ النجاةِ ما سِوی‌ الله؛ روحی بِفداه هُوَ بابُ الحوائجِ إلی الله؛ روحی بِفداه باب الحوائج؛ موسی بن جعفر ....................................... گوشۀ حرمِش آشیونمه گنبد آقا سقف خونمه ممنونِ خودش و کَرمِشم جاروکشِ دمِ حرمِشم با‌آقامون‌کسی‌نمیشه‌گمراه؛روحی‌بِفداه هُوَ بابُ الحوائجِ إلی الله؛ روحی بِفداه باب الحوائج؛ موسی بن جعفر ....................................... درِ خونۀ موسی‌بن‌جعفریم مگه میشه که دستخالی بریم داره رضایتِ فاطمه رو پس کربلا می‌بره همه رو از آقا دست ما نمیشه کوتاه؛ روحی بِفداه هُوَ بابُ الحوائجِ إلی الله؛ روحی بِفداه باب الحوائج؛ موسی بن جعفر