eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| روایتی از قانونی که ما را از سرگردانی و حیرت در قضیه هسته‌ای نجات داد 📣 رهبر انقلاب امروز در دیدار مجلس دوازدهم از تصویب "قانون اقدام راهبردی" به عنوان یکی از در مجلس قبل اشاره کرده و فرمودند: یک نمونه از کارهای خوب، همین قانون اقدام راهبردی در مجلس قبل بود؛ این یکی از کارهای بسیار خوب [بود]. البتّه بعضی‌ها اعتراض کردند و عیب‌جویی کردند؛ مطلقاً این عیب‌جویی وارد نیست و کار بسیار درستی بود. 💻 Farsi.Khamenei.ir
هر كجا نام تو آمد عشق حاضر می‌شود عشق حاضر می‌شود ناپاک طاهر می‌شود دست بر سينه فقط كافی‌ست بر تو رو كنيم با سلامی عاشقت از دور زائر می‌شود باطن كرب‌وبلا در قلب‌ها پنهان شده‌ست با كمی اشک روان شش‌گوشه ظاهر می‌شود از غروب پنجشنبه تا غروب جمعه شب هر كجا باشم دلم در صحن زائر می‌شود فاصله بايد گرفت از غير تو در اين جهان با تو هر كس یک‌دله شد صاحب سر می‌شود من كبوتر نيستم اما به عشق گنبدت دل از اين‌جا تا حرم مرغ مهاجر می‌شود هر كسی در كودکی سنگ تو را بر سينه زد پير وقتی شد حبيب ابن مظاهر می‌شود هر كسی مثل رسول ترک شد كلب شما در ميان شهر قم جزو مفاخر می‌شود . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7هر كجا نام تو آمد عشق حاضر می‌شود عشق حاضر می‌شود ناپاک طاهر می‌شود دست بر سينه فقط كافی‌ست بر تو رو كنيم با سلامی عاشقت از دور زائر می‌شود باطن كرب‌وبلا در قلب‌ها پنهان شده‌ست با كمی اشک روان شش‌گوشه ظاهر می‌شود از غروب پنجشنبه تا غروب جمعه شب هر كجا باشم دلم در صحن زائر می‌شود فاصله بايد گرفت از غير تو در اين جهان با تو هر كس یک‌دله شد صاحب سر می‌شود من كبوتر نيستم اما به عشق گنبدت دل از اين‌جا تا حرم مرغ مهاجر می‌شود هر كسی در كودکی سنگ تو را بر سينه زد پير وقتی شد حبيب ابن مظاهر می‌شود هر كسی مثل رسول ترک شد كلب شما در ميان شهر قم جزو مفاخر می‌شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫ پیام تسلیت نماینده ولی‌فقیه در استان در پی درگذشت همسر مکرّمه حجت‌الاسلام والمسلمین فاطمی 🏴 حجت الاسلام و المسلمین نکونام در پیامی درگذشت همسر مکرّمه حجت الاسلام و المسلمین فاطمی را تسلیت گفتند. 🔻متن پیام تسلیت به این شرح است: بسم الله الرّحمن الرّحیم اِنّا لِله و اِنّا اِلَیهِ راجِعون صدیق و برادر مکرّم و معظم جناب حجة الاسلام و المسلمین حاج آقای فاطمی درگذشت همسر مکرّمه جنابعالی را به حضورتان تسلیت می‌گویم؛ همسری وفادار که اضافه بر خدمات خانوادگی و تربیت فرزندان صالح در عرصه علمی و حوزوی هم نقش مؤثر و دلسوزانه داشت، خداوند تبارک تعالی خدمات او را ذخیره آخرتش قرار دهد و‌ در جوار قرب و رحمتش سکنی دهد و همه فرزندان و بازماندگان را اجر و صبر عنایت فرماید، مجددأ به همه صاحبان مصاب تسلیت می‌گویم. نماینده ولی‌فقیه در استان چهارمحال و بختیاری وامام جمعه شهرکرد محمدعلی نکونام ۳۱/تیر/۱۴۰۳ 🆔 @nekoonamchb
اصرار بر دعا به خدا بی‌نتیجه نیست دست نیاز سوی شما بی‌نتیجه نیست فرموده‌اند دست خدا با جماعت است در روضه گریه با رفقا بی‌نتیجه نیست هر هفته پای درس شهیدان نشسته‌ایم هم‌صحبتی با شهدا بی‌نتیجه نیست آدم به یمن گریه برایت نجات یافت با این حساب گریه ما بی‌نتیجه نیست ما در کنارتان به مقامات می‌رسیم همسایگی شاه و گدا بی‌نتیجه نیست باید امید داشت نباید کم آوریم اصرار بر دعا به خدا بی‌نتیجه نیست
صدای راز و نیازی ز طور می‌آید نوای گریه ز جانی صبور می‌آید سری به کنج تنور است و موسی عمران برای دیدن او سوی طور می‌آید فرشتگان همه نزدیک این سرند ولی صدای گریه و زاری ز دور می‌آید طنین بال ملائک رسد، مگر جبریل به سوی آیه‌ی الله و نور می‌آید قیامتی شده برپا از این همه اندوه که بیم خاستن نفخ صور می‌آید سر حسین به دامان مادرش زهراست نوای واولدا از تنور می‌آید دلی شکست ز پهلو شکسته‌ای کاین‌سان صدای ریزش جام بلور می‌آید برای عرض ارادت «وفائی» از ره دور به آستان سلیمان چو مور می‌آید ✍️
به خولی بگفت آن زن پارسا که را باز از پا درآورده‏‌ای؟ که در این دل شب چو غارتگران برایم زر و زیور آورده‏‌ای‏ به همراهت امشب چه بوی خوشی است! مگر بار مُشک تر آورده‏‌ای؟ چنان کوفتی در، که پنداشتم ز میدان جنگی "سر" آورده‏‌ای‏ چو دانست آورده سر، گفت: آه که مهمان بی‏ پیکر آورده‏‌ای‏ چو بشناخت سر را بگفت: ای عجب سری باشکوه و فر آورده‏‌ای‏ در این کلبه‏‌ی تنگ و بی‏ نور من ز گردون، مه انور آورده‏ای‏ بمیرم، در این تیره شب از کجا سر سبط پیغمبر آورده‏‌ای؟ چه حقّی شده در میان پایمال که تو رفته‏ ای داور آورده‏‌ای؟ ولی زانچه من آرزو داشتم به یزدان قسم، بهتر آورده‏‌ای‏ به گلزار جانان زدی دستبرد به کوفه گلی نوبر آورده‏‌ای‏ گل آتش است این که از کوه طور تو با خاک و خاکستر آورده‏‌ای ✍️
از تنور خولی امشب می‌رود تا چرخ، نور آفتاب چرخ، حسرت می‌برد بر این تنور گر، نه ظاهر شد قیامت، ور نه روز محشر است از چه رو کرد آفتاب از جانب مغرب، ظهور؟ این همان نور است کز وی لمعه‌ای در لحظه‌ای دید موسای کلیم‌الله شبی در کوه طور این همان نور خدا باشد که ناگردد خموش این همان مشکوه حق باشد که نایابد فتور مطبخ امشب، مشرقستان تجلّی گشته است زین سر بی‌تن، کزو افلاک باشد پر از شور از لبان خشک و از حلقوم خونی گویدت: قصۀ کهف و رقیم و رمز انجیل و زبور ✍️
آتش چقدر رنگ‌پریده است، در تنور امشب مگر سپیده دمیده است، در تنور؟ این ردّ پای قافله‌ی داغ لاله‌هاست؟ یا خون آفتاب چکیده ا‌ست، در تنور؟ این گلْ‌فروش کیست که یک‌ریز و بی‌امان شیپور رستخیز دمیده‌ است، در تنور چون جسم پاره‌‌پاره‌ی در خون تپیده‌اش فریاد او بریده‌‌‌بریده ا‌ست، در تنور از دودمان فتنه‌ی خاکستری، خسی خورشید را به شعله کشیده ا‌ست، در تنور جز آسمان ابری این شام کوفه‌سوز خورشیدِ سربریده که دیده‌ است، در تنور؟ دنبال طفل گم‌شده انگار، بارها با آن سرِ بریده، دویده ا‌ست، در تنور امشب چو گل شکفته‌ای از هم، مگر گلی گل‌بوسه از لبان تو چیده ا‌ست، در تنور؟ در بوسه‌های خواهر تو، جان نهفته بود جانی که بر لب تو رسیده ا‌ست، در تنور آن شب که ماهتاب، تو را می‌گریست زار دیدم که رنگ شعله پریده‌ است،‌ در تنور ✍️
رأس حسین تا که به نی در ظهور شد گفتی که دیدگان مه و مهر، کور شد آن سر چو بر سپهر سِنان سَنان نشست عیسی به چرخ یا که چو موسی به طور شد چون شب شدی، به خانه‌ی خولی نزول کرد این قصّه‌اش، حدیث سلیمان و مور شد آن سر که جلوه‌اش به فلک نور می‌فشانْد منزل‌گهش به مطبخ و قعر تنور شد بهر نماز شب، زن خولی ز جای خاست دیدی که مطبخش، همه یک لمعه نور شد دیدی که هودجی ز سما شد سوی زمین دیدی زنی در اوست که خاتون حور شد از خاک بر‌گرفت سر و در بغل کشید بوسید و بس گریست که دل ناصبور شد گفتا کدام ظالمت از تن‌، جدا نمود؟ این انتقام از تو به «یومُ ‌النّشور» شد گفت ای عزیز مادر و ای نور عین من! بودی غریب و دیدنت امشب، ضرور شد پس بر زمین نهاد، به اوج فلک شدی از جورِ خیلِ انس، به فوج مَلَک شدی ✍️
یا رب! چه روشنى است که در خانه‌ی من است؟ گویا دمیده ماه به کاشانه‌ی من است من در تنور خانه چراغى نداشتم پس این فروغ کیست که در خانه‌ی من است؟ این سِر چو دید همسر خولى که از سَر است سَر را گرفت و گفت که جانانه‌ی من است از بخت خویش این همه باور نداشتم کامشب عزیز فاطمه در خانه‌ی من است آوخ! سر حسین در این جا چه می‌کند؟ این ظلم، کار همسر دیوانه‌ی من است ماتم که کنز مخفى و دردانه‌ی رسول مخفى چرا به گوشه‌ی ویرانه‌ی من است؟ آنجاست هودجى و در آن بانگ گریه‌ها جانسوزتر ز گریه‌ی مستانه‌ی من است ✍️مرحوم