eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب که چلچراغ سماوات دیدنی است ماه سپهر عشق و فضیلت دمیدنی است از انعکاس آینه‌ی عشق و معرفت زیباترین پدیده‌ی اخلاص، دیدنی است فوج فرشته روی زمین جمع گشته است هرسو صدای بال ملائک شنیدنی است پیوسته بوسه بر رخ او می‌زند علی گلبوسه از جمال اباالفضل چیدنی است مهرش نصیب هردل غافل نمی‌شود با نقد جان، ولایت این گل خریدنی است آید به گوش جان، نغمات فرشتگان پیوسته می‌رسد فرشتگان آمد خبرکه فصل نشاط و طرب رسید ایام شادمانی میر عرب رسید دل‌های حق‌شناس که غرق سرور شد شوقی دگر به سینه‌ی هر حق‌طلب رسید شیواترین سرور دوعالم سروده شد زیباترین پدیده‌ی عشق و ادب رسید با زر نوشته‌اند به هفت آسمان عشق این ماه هاشمی‌ست که حیدر نسب رسید اندوه عالم از دل ما بار بست و رفت وقتی که نام نامی او روی لب رسید غرق تجلیات گل یاس می‌شود هرکس مرید حضرت عباس می‌شود امروز آمدی که به فردا علم شوی ! در پیشگاه حضرت حق محترم شوی! روزی پس از حسین به دنیا قدم زدی تا با عزیز فاطمه تو هم قدم شوی! نسل تو در کرامت و عزت زبانزدند دیگر عجیب نیست که صاحب کرم شوی! از کودکی خویش نشان داده‌ای بناست یک روز ساقی همه‌ی این حرم شوی! جبریل با پرش به روی آسمان نوشت فانی فی الحسین شدی روز سرنوشت روزی که جان‌نثار مسیر بلا شدی! تو حمزة الحسین به کرب و بلا شدی! در رزمگاه عشق حسینی به مرتبت گاهی حسن شدی و گهی مرتضی شدی! از چشمه‌ی فرات گذشتی تو تشنه‌کام آن گاه ساقی لب آب بقا شدی! از بس مقام و منزلت تو رفیع بود شایسته‌ی دعای همه اولیا شدی! باب المراد خلق تو بودی و باز هم باب الحوائج همه‌ی ماسوا شدی! ای کاشف الکروب! غم از دل تو می‌بری دل را زموج غصه به ساحل تو می‌بری روح حیات می‌دهد آقا نسیم تو یعنی دوباره زنده شدم از شمیم تو در مصحف همیشه‌ی جاوید روزگار نورانی است قدر و جلال عظیم تو بر روی دامن همه‌ی سائلان عشق دائم کَرَم چکیده زدست کریم تو دلدادگان مهر و وفا و شرف شدند، مدیون مهربانی و خُلق رحیم تو زائر به بارگاه تو احساس می‌کند عطر حضور فاطمه دارد حریم تو لطفی کن و «وفایی» خود را نوا بده برما کرامتی کن و کرب‌وبلا بده ✍️
شب نیایش و عرض دعا رسید امشب شب تجلی نور خدا رسید امشب چه عطر و بوی خوشی با صبا رسید امشب شمیم لطف خدا از کجا رسید امشب بیا به سوی فلک چشم خویش را واکن هرآن‌چه دیده ندیده کنون تماشا کن بیا ببین که مهی بی قرینه می‌آید سرور جان و دل و نور سینه می‌آید شمیم رحمت حق از مدینه می‌آید اگرکه غرق گناهی، سفینه می‌آید مدینه چون دل سالار عاشقان شاد است مدینه شاهد نور امام سجّاد است بیا به بیت ولایت ببین چه رخ داده زمین به پاس قدم بوسی‌اش شد آماده برای سید سجّاد گشته آماده همین که آمده دنیا به سجده افتاده چه عّزتی وچه شکوهی به مؤمنین آمد عزیز درگه حق، زین العابدین آمد وجود اطهر او غرق رحمت و نور است میان اهل فلک ساجد است و مشهور است زمین ز سجده‌ی نورانی‌اش چنان طور است خدا ز حضرت او شادمان و مسرور است همیشه روی لب خود تلاوتی دارد تلاوت از لب آن گل حلاوتی دارد امام عزّت و آزادگی و تقوا اوست طلایه‌دار همه عابدان دنیا اوست پیام آور خونین کربلا تا اوست شمیم عشق وذشرف، عطر کربلا با اوست شهید زنده‌ی شور و قیام کرب‌وبلاست امیر قافله‌ی شاهدان عاشوراست به کعبه منزلت و آبرو و عزت داد مقام را ز مقامات خویش رفعت داد به یک اشاره به زمزم نشان الفت داد به بوسه‌ای به حجر زینت و مسّرت داد اگرچه مدحت او را کسی نکو گوید سزاست تا که فرزدق مدیح او گوید مقام حضرت او فوق درک و فهم ماست پیام روشن او مشعل ره فرداست وجود او متجلی زجلوه‌ی تقواست تجلیات دعا از صحیفه‌اش پیداست دعای ناب ابوحمزه‌اش چه روحانی است فرازهای دعایش عجیب توفانی است صحیفه‌اش که پُر از جلوه‌ی عنایت اوست کتاب علم و عمل، مشعل هدایت اوست چراغ روشن دل‌های ما ولایت اوست خوشا کسی که «وفایی» پی رضایت اوست دلا همیشه بیا پیرو مرامش باش قدم گذار به راهش، سپس غلامش باش ✍️
مثل گل‌ها واشدی، عطر جنان آورده‌ای شادی و لبخنـد بهر بـاغبـان آورده‌ای خطی نوری تا زمین از آسمان آورده‌ای نور ایمان، کهکشان در کهکشان آورده‌ای آمدی تا جلـوۀ دیگر ببخشی خـاک را مات نور خویش گردانی همه افلاک را تا رسیدی شادی مولای ما تکرار شد شهر پیغمبر ز نورت مطلع الانوار شد رفت‌وآمد در مسیر آسمان بسیار شد عرشیان را لحظه‌های دلخوش دیدار شد قدسیانی که تو را وقت زیارت دیده‌اند چشمه‌سار کوثر و غـرق طهارت دیده‌اند ازتبار نور بـودی، نور بـاران شـد زمین عطر تو پیچید و بهتر از بهاران شد زمین با صدای تو پُر از شور هزاران شد زمین با تو محراب دل سجده‌گزاران شد زمین چون خدا از عالم بالا نگاهت می‌کند فخر بر حال نماز و اشک و آهت می‌کند آمدی تا عـابدان را زینتی پیــدا شود ساجدان را در عبادت عـزّتی پیدا شود عاشقان را شور عشق و طاعتی پیدا شود بندگی را جلــوگـاه و رفعتی پیدا شود آسمان‌ها را نـوای ربنّــایت پُر کند عطر اخلاص و مناجات و دعایت پُر کند بندگی در نغمه‌های یاربت معنا گرفت از مناجات و دعای هرشبت معنا گرفت زندگی در سایه‌سار مکتبت معنا گرفت دین‌شناسی از مرام و مطلبت معنا گرفت تا خدا با یک دعای خویش راهی کن مرا چون ابوحمزه بیا امشب "الهی" کن مرا در زمینی که خدا گنجینۀ اسرار کرد حکمت یزدان حکیمانه تو را بیمار کرد با قیام گریه‌هایت حفظ آن آثار کرد خطبۀ ویرانگر تو دشمنان را خوار کرد سینه‌ات هرچند بین آتش غم تفته بود گر نبودی کربلا از یاد مردم رفته بود بعد چندین قرن از شور و قیام کربلا گُل کند هر روز از اشک تو نام کربلا جاودان مانده به لوحِ دل، پیام کربلا گشته دل‌ها مُحرم بیت الحرام کربلا کربلا گفتم، هوایی شد دلم بار دگر چون همیشه کربلایی شد دلم بار دگر سوی گلزار شما دل را هوایی می‌کنم برغبار درگه تو جبهه‌سایی می‌کنم کی از این "دَر" لحظه‌ای فکر جدایی می‌کنم من ز درگاه شما تنها گدایی می‌کنم چون «وفایی» با توّلای تو غرق نعمتم تا قیامت سائل این آستان رحمتم ✍️
فوج ملائک بربشر، تعظیم کردند شادی دل را بین هم، تقسیم کردند رو بر بهشت و کوثر و تسنیم کردند زیباترین گُل را به گُل تقدیم کردند امشب حسین بن علی دردانه دارد زیباترین گُل را دراین گلخانه دارد دارد چه جلوه، جلوه‌ی توحید خلقت در روز میلادش به خود بالید خلقت مثل شکوفه بر رُخش خندید خلقت زیباترین لحظه‌ها را دید خلقت آیا فرشته یا که آدم، خلق کردند؟! محبوب خلّاق دوعالم، خلق کردند وقت شکفتن سجده‌ی او دیدنی بود ذکرخدا از غنچه‌ای بشنیدنی بود عطرش بهشتی بود و بس بوئیدنی بود گلبوسه از رخساره‌ی او چیدنی بود وقتی پدر دل را به او پیوند می‌زد آهسته بر روی پسر لبخند می‌زد دربندگی، او جان و قلبی حق طلب داشت در پای محراب دعا سوز و تعب داشت بر زینت سجده‌گذاران او لقب داشت از نسل زهرا بود و از حیدر نسب داشت محراب او طور عبادت نام دارد او با خدایش خاطری آرام دارد ایمان فروغی از رخ تابان او بود تقوا گُلی از گلشن ایمان او بود اخلاص، مثل چشمه‌ای در جان او بود آزادگی یک لاله از بستان اوبود دیباچه‌ی اوصاف او زرّین کلام است او مظهر ایثار و ایمان و قیام است عشق و امید و معرفت، آئینه‌ی اوست علم الهی از ازل در سینه‌ی اوست ایمان و تقوا گوهر گنجینه‌ی اوست شورآفرینی پیشه‌ی دیرینه‌ی اوست بعد قیام کربلا شوری به پا کرد با خطبه‌ی خود شام را کرب‌وبلا کرد کی می‌توان از وصف او در انجمن گفت؟! باید فرزدق بود و از مدحش سخن گفت او با همه از کربلا، از سوختن گفت از لاله‌های بی سر و گلگون بدن گفت تنها اشاره بر حسین آباد، کافی‌ست بس کن «وفایی» در شب میلاد، کافی‌ست ✍️
نام زیبا و نکویت گر علیّ اکبر است چهره‌ات تصویری از زیبایی پیغمبر است تو زلال چشمه‌ی خیر کثیری بر همه لعل لب‌های تو تمثیلی زحوض کوثر است ساحل آرامش جان و دل بابا شدی دامن مولا ز موج عشق، غرق گوهر است طرز صحبت کردن تو شور برپا می‌کند لحن بابا گفتن تو از عسل شیرین‌تر است ای که مثل آفتابی زر فشانی می‌کنی گوهر خورشید‌ی و دامان تو پُر از زر است از نفس‌های تو عطر باغ جنت می‌چکد در کلامت پرتو توحید و نورِ داور است غیر زیبایی کسی در خُلق‌وخوی تو ندید هم جلالت، هم جمال تو بهشتی‌منظر است می‌وزد عطر دعای مستجاب از سجده‌ات آسمان از یارب تو غرق ماه و اختر است درس آزادی و ایثار و مرام و عشق توست آبروی هر جوانی که خدایی باور است ای اذان‌گوی نماز صبح عاشورای عشق اشهد بانگ اذان تو شهادت‌آور است نام تو لرزه به جان دشمنان می‌افکند رزم تو یادآور رزم علی در خیبر است گرکه مهمان نگاه مهربان تو شوم در تهی دستیِ محشر، روزگارم محشر است هر زمان نام تو جاری می‌شود در شعر من در غم و شادی «وفایی» اشک‌هایش پرپر است ✍
عطر گل می‌آید و گلزار رنگین می‌شود زندگی در کام اهل نور شیرین می‌شود گلشن سبز ولایت تا نفس تازه کند این چمن از عطر گل، غرق ریاحین می‌شود آفتابی شد مهی، کز جلوه‌ی رخسار او دامن هفت آسمان عشق، زرین می‌شود جبرئیل از آسمان گوید به شادی حسین کوچه‌های آسمان‌ها باز تزئین می‌شود با فروغ اشبه الناس به ختم المرسلین زنده یک بار دگر انوار یاسین می‌شود بر جوانان این پسر الگوی ناب زندگی‌ست گر که بر روز جوان، امروز تعیین می‌شود هرکه گردد پیرو این رهبر ایمان و عشق در تمام زندگی خود، خدابین می‌شود او کریم بن کریم است و به هنگام کرم حاتم طایی بر این درگاه، مسکین می‌شود باز می‌ماند ز اوج فضل او در آسمان هرکه در پرواز اندیشه، چو شاهین می‌شود جای دارد هستی عالم به قربانش شود چون که با هستی خود او حافظ دین می‌شود هر کسی در مزرع دل کاشت بذر مهر او توشه‌ی فردای او امروز تضمین می‌شود باز هم حال و هوای کربلا دارد دلم این دعای معنوی، محتاج آمین می‌شود ای «وفایی» با نگاه التفاتی از حسین زائران اکبرش پیوسته گلچین می‌شود ✍️
چون گشودند زهم دفتر دانایی را زمزمه کرد ملک نغمۀ شیدایی را کرد پُر نور خدا این شب رؤیایی را تا ببینند همه جلوۀ زیبایی را هاتفی گفت: درِ رحمت حق واشده است خلقت روی علی اکبر لیلا شده است این گل سرخ که رخساره‌ی احمد دارد خال برگونه‌ی خود ابروی ممتد دارد رنگ‌وبو از چمن گلشن ایزد دارد صورت و سیرت خود را زمحمّد دارد همه گل‌ها بنشستند به نظاره‌ی او تا که بابا بزند بوسه به رخساره‌ی او شاد شد قلب همه از دل خرسند حسین شد زمین محو جمال گل دلبند حسین آسمان مات شد از چهره‌ی فرزند حسین همچو غنچه زده لبخند به لبخند حسین ام لیلا همه دم غنچه‌ی خود می‌بوید با حسین بن علی شکر خدا می‌گوید مادر افکند نظر تا به مه دلجویش دید یک هاله‌ی نوری به رخ نیکویش که گل انداخته از بوسه‌ی بابا رویش بوسه زد بر رخ او، کرد چو غنچه بویش گفت ای نوگل من! یوسف لیلا هستی بهتر از ماه شب عید، تو زیبا هستی خوبرویان جهان محو جمالش هستند باکمالان نه همین مات کمالش هستند عرشیان باخبر از جاه و جلالش هستند فرشیان عاشق دیدار و وصالش هستند بنگرد هرکه ورا جلوه‌ی سرمد دیده هم علی اکبر و هم روی محمّد دیده در وجودش ز ازل روح عبادت دیدند روی پیشانی او نور سعادت دیدند در قدوقامت او شور رشادت دیدند قدسیان در دل او شوق شهادت دیدند شادی و غم شب میلاد علی درهم شد غم چو آمد طرب و شوق و مسّرت کم شد کاش ما آینه دار گل مولا باشیم همه جا آبروی اهل تولا باشیم ای «وفایی» همه آسوده به فردا باشیم گر محبان علی اکبر لیلا باشیم هرکه در راه خدا با علی اکبر باشد روز محشر همه‌جا با علی اکبر باشد ✍️
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸فرخنده میلاد با سعادت و موفور السرور حضرت علی اکبر (ع) مبارک باد. گُل از نفس بهار، چیدن دارد اوصاف گُل سُرخ، شنیدن دارد با دیدن اکبرش شکفت و گفتند: خنده به لب حسین، دیدن دارد ✍️
بیا که آمدنت مژدۀ سحر دارد رُخت نشانۀ والشمس و والقمر دارد تو ای فروغ امید! ای ودیعۀ موعود! بیا که آمدنت مژدۀ سحر دارد سپهر وصل تو از بس که هست رؤیایی شهاب آرزوی ما از آن گذر دارد دراین ترنم عشق و دراین بهار امید درخت باور ما از تو برگ و بر دارد کبوتری که زند پر به شوق دیدارت قسم به‌جان تو کز عشق بال و پر دارد شب ولادت تو آن که بی قرارتر است برای دیدن تو شوق بیشتر دارد اگر چه شام سرور است هرکه را بینم زهجر سر به گریبان و چشمِ تر دارد ز یُمن توست که روزی دهد خدا ما را به احترام تو برما خدا نظر دارد به جز تو، کز دل پر درد ما خبر دارد، چه کس ز درد دل دوستان خبر دارد؟! به لاله‌های شهادت که لاله در دل دشت هنوز داغ فراق تو برجگر دارد گه ولادت تو گر «وفایی» از غم گفت زشعله‌های جدایی به دل شرر دارد ✍️
به پیروان ولایت سرور بخشیدند به شیعیان علی شوق و شور بخشیدند به احترام شکوفائی گل توحید به باغ سبز محبت سرور بخشیدند به باغبان گل نرگس از خدا امشب فرشتگان همه گل‌های نور بخشیدند به رهروان ره او ز نور عشق و یقین دلی به صافی جام بلور بخشیدند به حُرمت و شرف باغبان عشق قسم به لاله‌های شهادت غرور بخشیدند چه جای حیرت ما داشت درشب میلاد اگرکه ملک سلیمان به مور بخشیدند بگو به موسی عمران ز نور طلعت اوست اگر که چشمۀ نوری به طور بخشیدند زآخرین خُم سرشار معرفت ما را هزار بادۀ ناب طهور بخشیدند دعا کنید برای ظهور او که به ما امید روشن روز ظهور بخشیدند اگر چه از گنه ما ملول و غمگین است ولی به او دل و جانی صبور بخشیدند سلام ما برساند به حضرتش امشب به هرکه فرصت و فیض حضور بخشیدند زیمن جلوۀ مهدی بُوَد «وفایی» را اگر که پرتو نوری ز دور بخشیدند ✍️
آئینه طلعتی که فروغ سپیده است با خود هزار جلوه‌ی نور آفریده است با شوق دیدن رخ آن آفتاب حُسن خورشید سربرهنه ز مشرق دویده است با رویش و شکفتن آن گلبن امید عطر خوش بهار به جان‌ها رسیده است اکنون خبر کنید مریدان عشق را کز گلشن مراد، نسیمی وزیده است دیگر مخوان حدیث شب انتظار را خورشید آسمان هدایت دمیده است او شاهکار خلقت و نقش‌آفرین دهر نقشی دگر ز روی محمد کشیده است با شوق سر نهادن بر آستان او تا سامرا کبوتر دل‌ها پریده است آشفته گشته خواب خوش دشمنان از او با آن که کودک است و به مهد آرمیده است خواندند وان یکاد برایش فرشتگان طاووس جنت است که جبریل دیده است صد تور نقره در ره او فرش کرده است ماهی که وصف چهره‌ی او را شنیده است ایام انتظار گل نرگس است و باز دل‌ها به شوق وصل جمالش طپیده است پرچم‌فراز عدل و امان است و کردگار او را به پاس عدل و شرف برگزیده است ای دل! بخوان دعای فرج را، کز این دعا عطر ظهور مهدی زهرا چکیده است با او خرابه‌ها شود آباد در جهان ایمان به این کلام «وفایی» عقیده است ✍️
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س) ماه کم‌کم فروغ نورش را به سوی فرش، خاک ره می‌کرد نقره نقره بلور می‌افشاند تا به شمس ولا نگه می‌کرد آسمان با تمام زیبایی از زمین می‌گرفت زینت و زین زیر لب هر فرشته‌ای می‌گفت عرض تبریک و تهنیت به حسین تا ز رخساره‌ی رقیه‌ی او محرم راز حق حجاب افکند گرمی دیگری رخ ماهش بر دل و جان آفتاب افکند دختری آمده که از طفلی غرق یاد خداست خلوت او نقش توحید، جلوه‌ی نابش رنگ شرم و حیاست، طلعت او ازهمان دوره‌ی طفولیت شرف و عزت و فضیلت داشت محو او بود زینب کبری بس که بر فاطمه شباهت داشت جای دارد که هاجر و مریم محو قدر و جلال او باشند عجبی نیست قدسیانِ فلک مادحانِ کمال او باشند فرصت این گل بهشت حسین مثل عمر تمام گل‌ها بود سه بهار تمام زندگی‌اش غرق انوار حق تعالی بود هرکسی حاجتی از او می‌خواست با دعا از خدا تمنا کرد با همان دست‌های کوچک هم گره‌های بزرگ را وا کرد سعی او در تعالی مکتب داده عزت به نهضت اسلام نقش بسته به دیده‌ی تاریخ رد پایش زکربلا تا شام با همین عُمر کم به عالم گفت در ره دین بصیر باید بود گر شهادت نشد نصیب همه شهدا را سفیر باید بود هم صفات حمیده دارد او هم سفیر قیام عاشوراست زد شراره به خرمن بیداد دختری که شهیده‌ی باباست چون«وفایی» به هر کجا برسیم ما به این خانواده مدیونیم بی نیازیم از جهان تا ما سائلانِ رقیه خاتونیم ✍️