#حضرت_زینب_س_مدح
هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیدهایم
نامی، به باشکوهیِ زینب، ندیدهایم
ارث از دلِ شجاع تو بردهست، یا علی!
نامش گره به نام تو خوردهست، یا علی!
پیوندِ عقل روشن و بیداری دل است
شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است
قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند
وقتی عقیلةالعرب از عشق دم زند
زینب به بند، بندگی یار میکند
گیراست زلف یار و گرفتار میکند
از چشم یار، قامت دلدار، دیدنیست
نام حسین، از لب زینب شنیدنیست
آن شیرزن که زینت شیر خدا شود
باید امیر قافلۀ کربلا شود
در پایمردی از همۀ مردها سر است
کوثردلی که در رگ او خون حیدر است...
زن دیدهاید در سخنش، برقِ ذوالفقار؟
دربند و سربلند، اسیر و امیروار...
زن دیدهاید اسوۀ هر مرد و زن شود؟
زن دیدهاید مثل علی بتشکن شود؟
غیر از جمال، در دل خون و بلا ندید
جز شوق یار، در عطش کربلا ندید
شد پیش حق، دلیلِ مباهات اهلبیت
وقتی که نور چشم علی گفت: «ما رَاَیت»
با «ما رَاَیت»، بندگیاش را تمام کرد
حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد...
«از هرچه بگذری، سخن دوست خوشتر است»
این دخترت، علی! چهقَدَر، شکل مادر است!
هر بار، تا صدا زدهای نام زینبت
انگار نام دیگر زهراست، بر لبت
آن زهرهای که چادر زهراست بر سرش
ناموس کبریاست، شبستانِ معجرش
باغ حیاست؛ کوچ بیابانیاش مبین
فخرُالنّساست؛ بیسر و سامانیاش مبین...
بانوی صبر! صبر سواران سر آمده
آه از نهاد مردم عالم، برآمده...
بانو! دعا کن آن مه پنهان عیان شود
روشن زمین، به جلوۀ صاحبزمان شود
✍️ #قاسم_صرافان
#حضرت_زینب_س_مدح
دوست دارم که ترک لاف کنم
خلوتی رفته، اعتکاف کنم
تا شوم مُحرم حریم دمشق
کعبهی عشق را طواف کنم
سخن از کاف و ها و یا گویم
صحبت از عین و شین و قاف کنم
حرف از معنی حجاب زنم
یاد از بانوی عفاف کنم
اوّلین حرف و آخرین مطلب
السّلام علیکِ یا زینب!
السّلام ای ملیکة الدّنیا!
السّلام ای شفیعة العقبا!
السّلام ای نبیرهی یاسین!
السّلام ای نتیجهی طاها!
السّلام ای سلالة الحیدر!
السّلام ای سلیلة الزّهرا!
السّلام ای حسن ز پا تا سر!
السّلام ای حسین سر تا پا!
بردی ای نور عین و عین نور!
تو از این پنج نور، فیض حضور
ای تو ناموس قادر متعال!
مایهی افتخار احمد و آل
فاطمه عصمت و علی خصلت
مجتبی سیرت و حسین کمال
ای حریم تو احسن المأمن!
وی مدیح تو افضل الاعمال!
دم ز تو میزنیم در همه دم
یاد تو میکنیم در همه حال
ای که یادت نمیرود از یاد!
پدر و مادرم فدای تو باد!
فاطمه زاده و علی حسبی
علوی ذات و فاطمی نسبی
کرمت شامل رجال و نسا
حرمت مستجار شیخ و صبی
ای ملقّب به زین اب! زینب!
تو سزاوار اینچنین لقبی
زینبت خوانده است گر چه خدا
به خدا زِین جدّ و امّ و ابی
ای تو آیینهی صفات حق!
عفّت تام، عصمت مطلق
خطبههایت مبلّغ مکتب
گریههایت مروّج مذهب
از تو باید سرود در هر روز
بر تو باید گریست در هر شب
چه بگویم که در رسالهی عشق
عشق فتوا دهد بر این مطلب:
با ادب با وضو بباید برد
نام عُلیا مخدرّه زینب
وه! که نامت به وحی، تمثیل است
زآن که نامآور تو جبریل است
عقل، مجنون توست سیّدتی!
عشق، مفتون توست سیّدتی!
ماندگار است تا ابد اسلام
لیک مدیون توست سیّدتی!
حج و صوم وصلوة وخمس و زکات
همه مرهون توست سیّدتی!
نه فقط کربلا و کوفه و شام
کعبه ممنون توست سیّدتی!
همه هستیّ خود فدا کردی
دِین خود را به دین ادا کردی
محو صبر تو حضرت ایّوب
مات اشک تو یوسف و یعقوب
یاد تو در ضمیر جان محفوظ
نام تو در کتاب دل مکتوب
گَرد و خاک حریم پاک تو را
حور با گیسویش کند جاروب
تویی آن کس که بس مصیبت دید
شد به امّ المصائبی منسوب
چه مصائب؟ که پیر کرده تو را
بلکه از عمر، سیر کرده تو را
آن که از بار غم خمیده تویی
داغ بر روی داغ دیده تویی
آن که هم بوده مادر دو شهید
هم شده مادرش شهیده تویی
آن که از خیمهگاه تا گودال
همهی راه را دویده تویی
آن که فریاد واحسینایش
از زمین بر فلک رسیده تویی
تویی آن زن که رفت مردانه
کوفه، زندان و شام، ویرانه
تویی آن بانویی که فاضله بود
بری از نقص بود و کامله بود
تویی آن بانویی که در دل شب
گرم راز و نیاز و نافله بود
تویی آن بانویی که بر لب او
نه گلایه نه شِکوه نه گله بود
تویی آن بانویی که چل منزل
در اسیری امیر قافله بود
راه را با حسین کردی طی
تو به محمل، حسین بر سر نی
ای مهین جلوهی دلارایی!
وی بهین اسوهی شکیبایی!
ما همه ذرّه و تو خورشیدی
ما همه قطره و تو دریایی
ای وجودت مطاف درد و غم
در لقب کعبة الرّزایایی
آن همه داغ دیدی و گفتی
من ندیدم به غیر زیبایی
همه مبهوت و مات بینش تو
آفرینها بر آفرینش تو
گر شود صبر با تو رو در رو
پیش پای تو میزند زانو
صابران را تو برترین اسوه
شاکران را تو بهترین الگو
درد جان را محبتت درمان
زخم دل را ولایتت دارو
ما فقیر تو و تو مستغنی
ما گدای تو و تو شهبانو
هر چه هستیم خوب یا که بدیم
چنگ بر تار چادر تو زدیم
من کجا مدح دخت دخت رسول؟
نازپروردهی علیّ و بتول
ای عقیله میان هاشمیان!
عاجز از درک تو تمام عقول
تا بیایم به آستانبوسی
کی به من میدهی تو اذن دخول؟
به سر آمد مدیحه و پایش
بزن از راه مهر، مُهر قبول
"تربتم" لیک کمترم از خاک
باد ارواح العالمین فداک!
✍️ #جواد_هاشمی_تربت
#حضرت_زینب_س_مدح
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟!
در دل دریای دشمن بی محابا ایستاده
لرزه میافتد به جان خیل دشمن از خروشش
وز نهیبش قلب هستی، نبض دنیا ایستاده
میگذارد پای بر فرق شط از دریا دلیها
وه چه بشکوه و تماشایی است دریا ایستاده
گر چه زینب زیر بار داغها از پا نشسته
تکیه کرده بر عمود خیمهها، تا ایستاده
او که دارد فطرتی نازکتر از آیینه حتی
در مصاف خصم؛ چون کوهی ز خارا ایستاده
با غریو «ما رایت فی البلا الا جمیلا»
پیش روی آن همه زشتی چه زیبا ایستاده
از قیام کربلا این درس را آموخت باید:
ظلم را نتوان ز پا انداخت الا ایستاده
این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران:
مرگ در فرهنگ ما زیباست اما ایستاده!
✍️ #محمدعلی_مجاهدی
#حضرت_زینب_س_مدح
کجا پیدا کند دنیا پرستاری از او بهتر
مگر دارد حسین بن علی یاری از او بهتر؟
شهیدانِ حرم وقتی که میرفتند میگفتند
بهشتِ ما ندارد راه همواری از او بهتر
سرِ بالا بلندی روی دستش سربلند و سرخ
به سرداران عالم نیست سرداری از او بهتر
اگر بار امانت عشق بود و ما بلی گفتیم
ندارد این جهان بر دوش خود باری از او بهتر
برای قطرهی اشکی که از عشق حسین آید
در این عالم نمییابی خریداری از او بهتر
✍️ #سعید_تاج_محمدی
#حضرت_زینب_س_مدح
فرعون تا به حضرت موسی اشاره کرد
موسی فقط به گوشهی دریا اشاره کرد
مردم که حرف پشت سر آسمان زدند
مریم به گاهوارهی عیسی اشاره کرد
دین نا تمام بود خدا یک امام خواست
دست نبی به قامت مولا اشاره کرد
از علت وجودِ دو عالم سؤال شد
دست خدا به ام ابیها اشاره کرد
مادر زمان رفتن خود با دو دخترش
از روز درد گفت و به فردا اشاره کرد
مولا زمان رفتن خود از امیر عشق-
گفت و سپس به کودک رعنا اشاره کرد
روز نبرد آمد و دیدند تیغ او
صد کشته داد چونکه به هر جا اشاره کرد
یکجا هزار دست، کمان را کشید و بعد
یکجا هزار دست به سقا اشاره کرد
جبریل، چشمهای خودش را گرفته بود
با چشمهای بسته به آنجا اشاره کرد-
که یک زن از بلندی دیوانهوار عشق
بر روی خاکها به بدنها اشاره کرد
از او سوال شد: زن تنها چه میکشی؟!
مابین دردهاش چه زیبا اشاره کرد:
غیر از جمیل هیچ ندیدم همین و بس
با چشمهای خسته به بالا اشاره کرد
✍️ #حسن_اسحاقی
#حضرت_زینب_س_مدح
#حضرت_زینب_س_مصائب
انتهای صبر در اصل ابتدای زینب است
چشم زهرا و علی وقف عزای زینب است
گریه بر او هست گریه بر حسین و بر حسن
مبدأ گریه در عالم غصههای زینب است
در غدیر کربلا زینب امامت میکند
جلوه "مَن کُنتُ مولا" در ولای زینب است
پنج تن دلدادهی اویند پس با این حساب
اصلاً این اهل کسا اهل کسای زینب است
حق شفا را داده در تربت که این خاک شریف..
کیمیای عشق شد چون زیر پای زینب است
کربلا را زینب از غربت برون آورده است
پرچم سرخ حسینی در هوای زینب است
نور خاک چادرش کافر مسلمان میکند
عزت اسلام از یاربنای زینب است
شام را با جمله "اِلّا جَمیلا "خاک کرد
ابتلای انبیا جمعاً بلای زینب است
::
دختر حیدر کجا و کوچه و بازارها..
مردن ما کمترین درک عزای زینب است
✍️ #جواد_حیدری و #سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
از نسل يك حقيقتِ دور از مَجاز بود
زينبْ كه شاهزادهی مُلـكِ حِجاز بـود
با سرشكستگي ابـداً سِـنخيت نداشت
اين كوه صـبر مثـلِ پـدر سرفراز بود
وقتي كه بـود وارثِ اجـلالِ مـادري
تشـبيه او به حضرت زهرا مُجاز بود
در عصمت و وقار و حـيا بعد مادرش
بر كُـلِّ بـانـوانِ جـهان پيـشـتاز بود
او را خطابِ عالـِمـه شـد، بي مُعلَّمه
اَلحَـقْ چه قدر درخـورِ اين امتياز بـود
حرف از گره گُشايي او رفـت هر كُجـا
دستش شبيه دست علی چاره ساز بود
پيوسته داشت ياصمد و ياغني به لب
با اين حساب از دو جهان بی نياز بود
با "يا حسين" خاطرش آرام میگرفت
از بس كه اسـمِ دلـبرِ او دلنــواز بود
قـارون شد آن فقير كه وقتی نياز داشت
دسـتش به سمـت خانهی زينب دراز بود
در راهِ عشق خويشتن از هستیاش گُذشت
هســتی فدای او كه چنين پاكـباز بود
چشمم شود فداش كه اشـكـم به ماتمش
با اشكِ بر حسين و حسن، همتراز بود
چون شـد حُسين قبلهی اشك و قتيل اشك
زيـنب، خُـدايِ عـالَـمِ سـوز و گداز بود
از چادرش نيامده شكلی به ذهنِ شعر
جُـز پرچــمي سياه كه در اهـتـزاز بود
از دستْ بسته بودن او كم سخـن بگـو
دستـش شـبيه دستِ خـداوند باز بود
::
وقتي رسيد نـاقهی او پرده داشت، آه
روزي كه رفـت ناقهی او بی جهاز بود
از چشم خويش آب بر آن حلق تشنه ريخت
بيخود فرات روز دهــم گرم ناز بود
يك سال و نيم در غم لبهای خشك شاه
خيره به آب، وقت وضوي نماز بود
از گيسوي سپيد و كمانِ قدش، بفـهم
...درد اسارتش چه قَـدَر جانگـداز بود
✍️ #محمد_قاسمي
#حضرت_زینب_س_مدح
...تو کیستی؟ که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
تویی جگرگوشهٔ آل کسا
به درک تو عقلِ رسا، نارسا...
چشم علی محو تماشای تو
به جای پای فاطمه پای تو...
تو بودهای سنگ صبور همه
تو بردهای فیض حضور همه...
دفاع تو، صبر تو، احساس تو
حسینْ تو، حسنْ تو، عباسْ تو...
روی تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی به خواب
خاک رهت به عرش پهلو زده
پیش قدِ تو سرو زانو زده...
مدرسهٔ تو دامن فاطمه
معلّمی ندیده و عالمه
صدای تو دل از علی میبرد
ناز تو را فاطمه هم میخرد
فاطمه فخر مصطفی بر همه
از تو ولی، فخرکنان فاطمه...
نیست فلک به قدر، هم پایهات
ندیده همسایهٔ تو سایهات
عمۀ ساداتی و زینِ اَبی
عقیلهٔ هاشمیان زینبی
لبت «یکی گوی» دو تا نگفته
هر چه شنیده جز خدا نگفته
ولادتت ولادت گریه بود
گریهٔ تو شهادت گریه بود
ای تو، به هر غمی امید حسین
کشتهٔ عشقی و شهید حسین
تو روح صوم و معنی صلاتی
تو ساحل سفینة النجاتی...
نام شما هر دو به دنبال هم
آینهٔ همید و تمثال هم
معنی اگر ز خالق و رب یکیست
نام حسین و نام زینب یکیست...
✍️ #علی_انسانی
#حضرت_زینب_س_مدح
زینب آن بانوی عظمایی که دست قدرتش
کهکشان چرخ را بر پا طناب انداخته
شمسهی کاخ جلال و رفعتش از فرط نور
مِهر عالمتاب را، از آب و تاب انداخته
دختر مرد دوعالم، آنکه گاهِ خشم خویش
رَعشه بر این چار ماه و هفت باب انداخته
این همان بانوست کز نطق و بیان همچون علی
انقلاب از کوفه تا شام خراب انداخته
گر زبانش ذوالفقار حیدری نَبْوَد چرا؟
خصم را دردل شرر، همچون شهاب انداخته
همتش چون بازوی خیبرگشای حیدریست
بارگاه کفر را در انقلاب انداخته
کشتی دین، کربلا شد غرقْ از طوفان کفر
همت زینب زنو آنرا بر آب انداخته
حِلم او، صبر و توانایی زدست صبر برد
عِلم او، از دست هر دانا کتاب انداخته
تا قیامت وصف او "موزون" اگر گویی کم است
زان که حق او را چو خود در احتجاب انداخته
✍️مرحوم #عباس_علی_موزون (#موزون_اصفهانی)
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
به گوش باش جرس را، به گوش ای دل غافل!
گذشت قافلهی عشق و خفته پای تو در گِل
به گوش ای دل غافل، چو تخته پاره مبادا
به حرف موج بگردی بر آب عاطل و باطل
به ورطههای بلاخیز، ناخدا که نباشد
نمیرسد به سلامت کسی به پهنهی ساحل
به هر چه چنگ زنی عاقبت تباهترینی...
به تار چادر زینب مگر شوی متوسل
سلام خواهر طوفان، سلام خواهر خورشید
سلام خواهر دریا، سلام خواهر ساحل
اگر امام بخوانم تو را گزافه نگفتم
نمیرسید قیام حسین بی تو به منزل
به هر کجا که بدوزیم چشم، رد تو پیداست
شمار داغ تو پنهان به سطر سطر مقاتل
تن شکسته و موی سپید و قد خمیده...
به پای عشق برادر ندارد این همه قابل
سری به نیزه بلندست در برابرت ای وای
شهید زندهای اکنون، چه حاجتست به قاتل
مگر که راه تورا، نیزهها جدا کند از او
وگرنه بین دو دلبسته نیست فاصله حائل
کرامت تو چه ها میکند که سلسله حتی
به دست و پای تو افتاده مثل کودک سائل
زبون شمردن رنج اسارتست چه آسان
به دوش بردن بار امانتست چه مشکل
چه ها که بر سرت آورد داغ طفل سه ساله
رسید جان تو بر لب، بریدی از نفست دل
خدا کند که نجوییم هیچ جا سندش را
روایتی که تو سر کوفتی به چوبهی محمل
چه غم که نیست توان، میکنی نشسته " قُمِ اللیل"
در اوج داغ نکردی شبی تو ترک نوافل
جلیله، فاضله، امنیه، باکیه، جبل الصبر
فصیحه، عالمه، بنت الهدی، ملیکه خصائل
عقیله، قُرَة عین الامیر، سِرُّ ابیها
(تو را ز فضل پدر کس نگویدت که چه حاصل)
به قتل کفر کمر بست تیغ خطبهات آنسان
که مینمود ابا الحرب ذوالفقار حمایل
چه زَهرهها که نمود آب ابن آکله آنجا
که با خطابهی زهرایی تو گشت مقابل
هنوز هم به سر آسمان شام بلا خیز
نگشته صاعقهی غیرتی شبیه تو نازل
خوشا به حال مریدی که شد به حق تو عارف...
تویی مراد طریقت، تویی شریعت کامل
که طالبان حقیقت، به فرض وهم بگردند
مگر به صبح قیامت، به فیض درک تو نائل
✍️ #سیدمحمدجواد_میرصفی
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است
آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است
ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است
گل زخمهای پیکر صد پارۀ حسین
آیـات بیشمارۀ قرآن زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گل
تنهای پاره پاره، گلستان زینب است
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
وقتی که گفت بـا سپه کوفـه "اُسکُتوا"
دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است
وقتی رقیـه را بـه ره شام میزدنـد
دیدم حسین، دست به دامان زینب است
یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است
روز جزا بـهانـۀ شیعه بـرای عـفو
خون حسین و دیدۀ گریان زینب است
هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است
تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را
"میثم" همیشه بندۀ احسان زینب است
✍️ #غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب_س_مدح
هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است
غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است
اولین ام ابیها حضرت صدیقه بود
شک ندارم دومین ام ابیها زینب است
هست ناموس علی بی شبهه ناموس خدا
کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است
هر قدم لحظه به لحظه در تمام زندگی
ذکر زینب "یا علی"، ذکر علی "یا زینب" است
منعکس گردیده مادر در وجود دخترش
حق و الانصاف باید گفت: زهرا، زینب است
اوست جان حیدر و زهرا و پیغمبر لذا
مؤمنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است
نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین
او سراپایش حسین و این سراپا زینب است
جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود
پس تو دنبال چه میگردی؟! مسیحا زینب است
کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری
شیر زنتر از تمام شیرزنها زینب است
ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام
لا فتی الّا علی مُنجر به الّا زینب است
مرقدش هیهات آسیبی ببیند در دمشق
چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است
"لیس للانسان الّا ما سعی " پس سعی کن
دامن او را بگیری، حشرِ ما با زینب است
✍️ #مهدی_مقیمی