#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
این همه راه دویدم ز پی دلدارم
به امیدی که در این دشت برادر دارم
کاش میشد بهکنار بدنت جان بدهم
فکر همراهی با شمر دهد آزارم
خیزونگذار که ما را به اسیری ببرند
منکه از راهی بازار شدن بیزارم
اسبها پایخود از سینهٔ او بردارید
من هم از این تن بیسرشده سهمی دارم
یک عبا داشتی و خرج علیاکبر شد
با چه از روی زمین جسم تو را بردارم
به وداع من و تو خیره بُود چشم رباب
خواندم ازطرز نگاهش که منم دل دارم
شاعر: #سعید_خرازی
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
الهی سایهات با من بمونه
برام با تو فقط بودن بمونه
لباس کهنتو تَن کردی اما
دعایی کن که پیراهن بمونه
ببین پیرم ببین پیرِ گلوتم
ببین جونم که درگیرِ گلوتم
نرو پنجاه ساله صبر گردم
اسیرِ بوسه از زیرِ گلوتم
گلو بوسیدم اما سوخت زینب
از این آتیش سراپا سوخت زینب
گمونم آتیشِ دیوار و در بود
عزیزم مثلِ زهرا سوخت زینب
میخواستم چاک پیرهن رو ببوسم
لباس و خود و جوشن رو ببوسم
زدم بوسه به این حنجر ولی حیف
نذاشتی پشتِ گردن رو ببوسم
دارم دنبال تو بی بال میرم
بدنبالت فقط از حال میرم
بمون پیشه یتیما سخته امشب
بزار من جایِ تو گودال میرم
نه تنها نیزهها شونو آوردن
با چمکه ردپا شونو آوردن
تو اینا چارصدتا پیرمَرده
عصاشونو عصاشونو آوردن*
عزیزم تیرشونو کُند کردند
سلاحِ پیرشونو کند کردند
تو رو باصبر میخوان سر ببرن
لب شمشیرشونو کُند کردند
*مقاتل تا ۴۰۰ پیرمرد مفتی در لشکر عمرسعد ذکر کردهاند.
شاعر: #حسن_لطفی
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
این بار آخر است منم روبه روی تو
تو سوی من نشستی من هم به سوی تو
کفراست کفر اگر که بهشت آرزو کند
وقتی نشسته زینب تو پیشِ روی تو
گریه امان نداد که ما درد دل کنیم
جان میرود زچشم من از گفتگوی تو
ای جان من مفارقت از جسم من مکن
من روبه قبلهام به خدا روبهروی تو
**
برروی تل نشستم و دیدم که ریختند
با تیغ و سنگ و دشنه و نیزه به روی تو
یک نیزه آه آمد و نگذاشت ضربهاش
تا جوشد از گلوی تو راز مگوی تو
در زیر دست و پایی و گم کردهام تورا
در زیر دست پایم و در جستجوی تو
چیزی نمانده ازتن تو تا بغل کنم
دربین سینه ماند فقط آرزوی تو
آخر بگو که شیشهی عطرم! سرت کجاست؟
پیچیده در تمامی این دشت، بوی تو*
✍ #موسی_علیمرادی
*وامی از سعید بیابانکی
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
پسر مرتضی خداحافظ
نوهی مصطفی خداحافظ
برو ای نازنین برادر من
در پناه خدا، خداحافظ
ای به قربان صورت ماهت
ای به قربان عُمرکوتاهت
برو دست خدا به همراهت
تشنهی کربلا خداحافظ
بعد تو زینب است و داغ سفر
داغ انگشت و داغ انگشتر
داغ گهوارهی علی اصغر
ای به غم مبتلا خداحافظ
بعد تو زینب است و روی کبود
بعد تو زینب است و آتش و دود
بعد تو زینب است و چشم یهود
وارث انبیا خداحافظ
زینت شانههای پیغمبر
آخرین یادگاری مادر
بعد تو زینب است و این لشکر
سرور سرجدا خداحافظ
برو ای آسمان خریدارت
برو ای اولیا عزادارت
برو دست علی نگهدارت
ای شفیع جزا خداحافظ
✍ #محمود_یوسفی
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
دلم هوایی کرب و بلا شده آقا
گریستم و ز جنس طلا شده آقا
دوباره بر غمتان مبتلا شده آقا
و راز گریهی من بر ملا شده آقا
میان روضهیتان عطر گریه میآید
صدای نالهی افلاک هم که میآید
و روضه، روضهی ششماهه است، واویلا
گرفته حرمله تیری به دست، واویلا
سه شعبه تیر به حنجر نشست، واویلا
نشان دهد به چه کس ناز شست؟ واویلا
رباب! مژده که سیراب گشته اصغر تو
فدای همسر تو؛ نه، فدای رهبر تو
چه محشری شده در خیمههای حق برپا
نشسته بر دل زینب تمام ماتمها
و دختری که صدا میزند: "عطش؛بابا"
و مشکهای پر از تشنگی و کرب و بلا
عدو شود ز تو سیراب و کودکان بی تاب؟
ز تشنهکامی اهل حرم حیا کن آب
دگر نمانده دلی که نگشته بارانی
چقدر هم شده اینجای روضه طوفانی
فضای مجلس ارباب هم که میدانی
عجیب نیست بگیرد چنانچه قربانی
حسین گفتم و از عرش نالهای آمد
صدای گریهی طفل سهسالهای آمد
حسین مانده و آن نانجیب میآید
صدای روضهی شیب الخضیب میآید
زخیمه نالهی امّن یجیب میآید
و "عطر یاس" خدایا عجیب میآید
و خواهری که دوان سوی قتلگاه آید
گهی به پا دود و گاه با سرش شاید
**
از این به بعد، به اهل حرم پرستاری
برو که یک سفر سخت پیش رو داری
مباد نزد عدو خواهرم کنی زاری
تو دختری علوی زاده؛ بنت کراری
برای دوری از من دگر مهیا شو
نظاره میکند این صحنه را عدو؛ پاشو
ز سوگواری زینب، قد قلم خم شد
که روضه، روضهی مظلومهی محرم شد
گمان نکن که فقط اِنس غرق ماتم شد
اگر غلط نکنم ماورای ما هم شد
امان ز قلب عزادار زینب کبری
در این سفر ید حق یار زینب کبری
✍️ #علیرضا_بیاتانی