eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هفت روز است بی تو گریانم هفت روز است که پریشانم هفت روز است که پدر جانم بی تو آواره بیابانم خوب شد رفتی و ندیدی که دخترت بین کوچه ها گم بود خوب شد رفتی و ندیدی که عمه این هفته بین مردم بود هفته نه هفت سال بی پدری هفته نه هفت سال خونجگری هفته ای که هزار سال گذشت بین بازار ها به دربه دری هفت شب بوسه ام ندادی تو تن به سم ستور دادی تو ای سر غرق خون لب پر خون چقدر از سرم زیادی تو 🔸شاعر:
حضرت_زهرا_س_مدح انبیا خاک بوس تربت او جان عالم فدای حضرت او گره خورده ست این دوتا برهم دست خالی ما، سخاوت او فاطمه خود نهایت خوبیست لطف ها دیدم از کرامت او مردم از لطف هاجر و مریم بی نیاز اند در ولادت او رو به او کور هم اگر باشد کم نمیگردد از نجابت او مادر شاه ، همسر معراج دختر عرش به به‌هیبت او مادر خانواده خورشید از خدیجه رسد اصالت او ای که دنبال مرقدش هستی برو شهر نجف زیارت او سر به زیریم در صف محشر میرسد موعد قیامت او خیل دلدادگان کمی آرام به همه میرسد شفاعت او شاعر:
علت خلق آسمان ها بود ماجرا مال قبل دنیا بود بهترین اتفاق عمر بشر ازدواج علی و زهرا بود شاعر:
🏴لطفاً حق روضه ادا شود بی رمق بود و تا تکان می‌خورد به تنش نیزه و کمان می‌خورد وقتی افتاد دوره اش کردند چه لگد ها از این و آن می‌خورد هر کسی خسته بود عقب می‌رفت بدن خسته همچنان می‌خورد همه رفتند ، شمر ول کن نیست شمر تا رفت، از سنان می‌خورد زیر لب گفت آب آب ،اما چکمه ها بود بر دهان می‌خورد شاعر:
برای غربت شاه غریب سینه زدم برای حضرت شیب الخضیب سینه زدم گریستم همه ی عمر جای یارانش میان روضه به جای حبیب سینه زدم عزیز فاطمه گفتند عجیب کشته شدی که بین روضه برایت عجیب سینه زدم شنیده ام که سر صبر کشتنت ، حالا به قتل صبر تو من بی شکیب سینه زدم به نوحه خوان تو گفتم بگو از آب فرات همین که گفت شدی بی نصیب سینه زدم شاعر:
برای غربت شاه غریب سینه زدم برای حضرت شیب الخضیب سینه زدم گریستم همه ی عمر جای یارانش میان روضه به جای حبیب سینه زدم عزیز فاطمه گفتند عجیب کشته شدی که بین روضه برایت عجیب سینه زدم شنیده ام که سر صبر کشتنت ، حالا به قتل صبر تو من بی شکیب سینه زدم به نوحه خوان تو گفتم بگو از آب فرات همین که گفت شدی بی نصیب سینه زدم 🔸شاعر:
به غمش التیام بگذارید تیغ را در نیام بگذارید جنگ را ناتمام بگذارید به علی احترام بگذارید دست از فتنه کاش بردارید حرمت خانه را نگهدارید گرگ های دریده برگردید خانه دعوا ندیده برگردید رنگ زهرا پریده برگردید فاطمه داغ دیده برگردید از دل فاطمه خبر دارید حرمت خانه را نگهدارید جمع شعله به دست ، گوش کنید بی حیاهای پست گوش کنید پشت در او نشست گوش کنید نفس فاطمه ست گوش کنید پا به بیت الحرام نگذارید حرمت خانه را نگهدارید یاد بغض همیشه اش افتاد بر سر شاخه تیشه اش افتاد یاس این خانه ریشه اش افتاد فاطمه بار شیشه اش افتاد سوخت ، پهلو شکست و دست شکست حرمت خانه را شکست شکست شاعر:
شب اگر مثل امشب است خوش است اگر از می لبالب است خوش است هر کسی که به زیر چرخ کبود آستان بوس زینب است خوش است شب گرفتار خانه ی علی است حق پدیدار خانه ی علی است غصه ای نیست دیگر از امشب او پرستار خانه ی علی است آمد و خود قرار فاطمه شد لحظه ی انتظار فاطمه شد مثل زهراست صبر و حوصله اش زینب آئینه دار فاطمه شد میکده هست مست باده هنوز دست ما عشق کار داده هنوز شاهکار است و مادر دنیا دختری اینچنین نزاده هنوز او پرستوی در هوای علیست او طلای پر از بهای علیست اخم در چهره اش ابهت داشت صوت خندیدنش صدای علیست او جواب دعای بی کسی است ناطق او صدای بی کسی است با نگاهش به مجتبی فهماند یاور روزهای بی کسی است خنده مادرش دلیلی داشت اول و آخرش دلیلی داشت طالعش سخت بود و صبر فقط اشک پیغمبرش دلیلی داشت از حسن راز را مگو آموخت باده شد باده شد سبو آموخت پدرش مرتضی ست پس بی شک خطبه خوانی خود به او آموخت به سر سفره ها نمک انداخت فاطمه پای او فدک انداخت از همان ابتداش قنداقه ش لرزه بر جان نُه فلک انداخت مرد تر از همه ست گرچه زن است تکیه گاه حسین با حسن است نطق حیدر ، صلابت زهرا زینب اصلا تمام پنجتن است شاعر: