#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
به زیر خاک نهان گشته ای پناه علی
به رفتن تو رمق رفته از نگاه علی
بیا دوباره به خانه ببین غریب شدم
به موج غصه تویی یک تنه سپاه علی
ببین که مانده سلام علی بدون جواب
صدای توست همه دلخوشی و تکیه گاه علی
چگونه با تو بگویم مغیره خنده کنان
میان کوچه شود سبز بین راه علی
ز شب سیاه تر است آسمان من،زیرا
میان کوچه زمین خورده است ماه علی
گناه فاطمه،شائق! حمایت از من بود
عدالت است فقط در جهان گناه علی
#محمود_اسدی_شایق
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
با رفتن تو جوشن و لشکر ، چه فایده
عالم شود فدائی حیدر چه فایده
وقتی تو نیستی که نگاهت کند علی
گیرم کنم نگاه به اختر چه فایده
از خانه رفته عطر خوشِ نانت ای عزیز
درخانه عود و لاله و عنبر چه فایده
انداخت فضه سفره و گفتند بچه ها
در خانه نیست سایهٔ مادر چه فایده
با یادِ کوچه کاش نخوابد حسن دگر
خوابی که هست دلهره آور چه فایده
بر حیدری که شاهدِ افتادن تو بود
گویند اگر که فاتحِ خیبر چه فایده
در را به اشکِ هر شبه تعمیر کرده ام
مسمار را گرفتم از این در ، چه فایده
گیرم هزار بار که قرآن کنند ختم
وقتی جفا کنند به کوثر چه فایده
#حامد_آقایی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
از ظلم مردمان دیاری که داشتم
از دست رفت دار و نداری که داشتم
نه سال با تو بودم و یک عمر با نبی
یادش به خیر ایل و تباری که داشتم
نه سال با تو آب در این دل تکان نخورد
رفتی و رفت با تو قراری که داشتم
جای علی شکست قد تو حلال کن
افتاد روی دوش تو باری که داشتم
پامال گرگ های خزانی شهر شد
در پشت درب خانه بهاری که داشتم
دیدم تو را زدند ولی آن میان مرا
شرمندۀ تو کرد حصاری که داشتم
من فکر می کنم که همان بازوی کبود
از من گرفت فاطمه! یاری که داشتم
امروز تازه در پی تشیع آمدند
آتش زدند بر دل زاری که داشتم
یک روز پا به کرب و بلا باز می کند
از هیزم مدینه شراری که داشتم
#محمدعلی_بیابانی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
روز من بی تو شده چون شب تارم برگرد
شده همرنگ خزان،باغ و بهارم برگرد
مونس و همدم و غمخوار علی بودی تو
بی تو ای یار علی،یار ندارم برگرد
عمر من کاش که عمرم نشود طولانی
بعد تو رفته ز کف صبر و قرارم برگرد
گره از کار همه باز نمودم اما
چکنم بی تو گره خورده به کارم برگرد
جای خالی تو می بینم و گویم ای کاش
که تو بودی همه ی عمر کنارم برگرد
به در سوخته ی خانه نگاهم،اما
تا که زآن کوچه نیفتاده گذارم برگرد
زانوی فاتح خیبر ز غمت می لرزد
بانوی خانه ی من دار و ندارم برگرد
#محمود_اسدی_شایق
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
چه میشدگرمراباغربت خودآشنامیکرد
چه میشدسفرهاش گر،گل برای غنچه وامیکرد
چرامیکرددورازچارطفلش بسترخودرا
گل ازچه خویش راازغنچههای خودجدامیکرد
اگرازگریهاش همسایگان راشِکوه برلب بود
دل شبهانمیزدپلک وآنان رادعامیکرد
به چشم خویشتن دیدم که بشکستندبازویش
ولی مادرمگردامان حیدررارهامیکرد
هم ازسینه هم ازبازوش خون میرفت درآنروز
ولیکن میدویدوبازبابم راصدامیکرد
نمازعشق نیّت کردمابین درودیوار
ولی زان پس رکوع خودمیان کوچههامیکرد
مرامیبردودست اوبه روی شانهی من بود
قددخترکنارمادرش کارعصا میکرد
#علی_انسانی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
رفتی و مانده در دلم نالۀ بیصدای تو
چه زود مستجاب شد فاطمه جان دعای تو
تو تا حیات داشتی بهر علی گریستی
علی به طول عمر خود گریه کند برای تو
دست خزان رسید و زد لطمه به برگ یاس من
کاش کبود میشدی صورت من به جای تو
بعد شهادت تو چون وارد خانه میشوم
مینگرم به هر طرف میشنوم صدای تو
بود من و نبود من، رکن همه وجود من
با چه گناه پشت در شکست دندههای تو
روز ز پا نشستهای روز دو دیده بستهای
شب ز چه رفت زیر گِل روی خدانمای تو
تویی که با نثار جان گشود بین دشمنان
بازوی بستۀ مرا دست گرهگشای تو
هم زره علی شدی هم سپر علی شدی
فدایی ره علی، علی شود فدای تو
تو زیر تازیانهها دویده در قفای من
چهار طفل نازنین دویده در قفای تو
قسم به اشک ماتمت قبول کن که "میثمت"
ریخته با شرار جان پارۀ دل به پای تو
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
ای مادر حسین و حسن! دیده باز کن
حال علی بپرس و سپس خواب ناز کن
در کار من ز مرگ تو افتاده مشکلی
لطفی کن و ز کار علی، عقده باز کن
من آمدم که باز برم سوی خانهات
بازآ به سوی خانه، مرا سرفراز کن
اطفال تو، بهانۀ مادر گرفتهاند
دستی پیِ نوازش ایشان دراز کن
سجّادۀ نماز تو افکنده زینبت
با پهلوی شکسته بیا و نماز کن
همسایگان، دعای تو را آرزو کنند
برخیز و رو به جانب محراب راز کن
از پای تا به فرق «مؤید» بود نیاز
لطفی بر این حقیر سرا پا نیاز کن
#سید_رضا_موید
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
شب آمد و به سرت آمدم، برآر سری
که نیست شرط وفا، خود روی مرا نبری
به روز، لحظه شماری کنم که شب برسد
کنون که شب شده،خواهم نباشدش سحری
ز ماجرای تو، گر من ز مصطفی خجلم
تو زان نشان که نشاندی به سینه،مفتخری
ز کوچهای که به رخسار تو جسارت شد
خدا کند که نیفتد مرا دگر گذری
وقار زینب خود بین که وقت ره رفتن
به چشم آینه باران من، تو جلوه گری
چه بگذرد به پدر در درون آن خانه
که داده پشتِ در از دست،همسروپسری
ز خندۀ تو به تابوت خویش شد معلوم
که چون پرستویی از آشیان پیِ سفری
#علی_انسانی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
ای گُلِ زیر گِلم، یا زهرا
به تو خوش بود دلم یا زهرا
رفتی و ترک عزیزان کردی
جمع ما را تو پریشان کردی
محرم راز علی، باز بیا
راز دل تا کنم ابراز بیا
یاد باد آنکه به شبهای دراز
من و تو هر دو به خلوتگه راز
تا سحرگاه خدا میگفتی
تو به همسایه دعا میگفتی
من هم از سینه نوا میکردم
بر شفای تو دعا میکردم
ماه محرابِ نماز شب من!
بیخبر از من و از زینب من!
یاد تو شمع من و محفل من
غم تو عقدۀ لاینحل من
ماندهام بی کس و تنها چه کنم؟
دور از فاطمه، آیا چه کنم؟
ای شده عمر تو ناکام به سر
از فراق پدر و مرگ پسر
هم سلامم برسان بر پدرت
هم ببوس از عوض من پسرت
#سید_رضا_موید
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
دراین دوماهونیم که سهمت عذاب بود
حجمِ غمیکه داشت دلم بیحساب بود
در این دوماه و نیم ، تبسّم نکردنت
داغی بزرگ روی دل بوتراب بود
در اینمدینهایکهعلیبود و بیکسی
با بودنت ، برای سلامم جواب بود
خیلی برای مَردِ تو سنگین تمام شد
درخانه ، ماهِ صورت تو در حجاب بود
یکبار هم شفای خودت را نخواستی
با اینکه از تو هرچه دعا مستجاب بود
از شاخهیشکستهو این رنگ رزد تو
پیداست بادهای خزان پُر شتاب بود
هرشب کنار بستر تو تا اذان صبح
چشممبهلالههای روی رختخواب بود
تو ذرّه ذرّه آب شدی در نگاه من
ایکاشآنچهدیدی و دیدم سراب بود
قدِّ خمیده قسمت تو در بهار عُمر
پیری مرا نصیب به فصل شباب بود
...
در دین کافران سقیفه ، خدا گواه
زهرا زدن مقابل حیدر ثواب بود
#محمد_قاسمی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
صدف چشم من از داغ تو گوهر بار است
چه كنم؟! كار علي بيتو به عالم، زار است!
اشتياق تو مرا ميكشد از خانه برون
ورنه از خانه برون آمدنم، دشوار است!
موقع آمد و شد، فاطمه جان! ميبينم
ديده زينب تو مات در و ديوار است!
به گواهيّ شب و، زمزمه مرغ سحر
اهل يثرب همه خوابند و، علي بيدار است
روز در خانه، پرستار حسين و حسَنم
كمكم كن! كه نگهداريشان دشوار است!
ياد آن روز كه با زينب تو ميگفتم:
دخترم! گريه مكن! مادرتان بيمار است!
چاه داند كه به من، عمر چسان ميگذرد
قصّه، كوتاه كنم ورنه سخن بسيار است
#ژولیده_نیشابوری
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
به زیر خاک نهان گشته ای پناه علی
به رفتن تو رمق رفته از نگاه علی
بیا دوباره به خانه ببین غریب شدم
به موج غصه تویی یک تنه سپاه علی
ببین که مانده سلام علی بدون جواب
صدای توست همه دلخوشی و تکیه گاه علی
چگونه با تو بگویم مغیره خنده کنان
میان کوچه شود سبز بین راه علی
ز شب سیاه تر است آسمان من،زیرا
میان کوچه زمین خورده است ماه علی
گناه فاطمه،شائق! حمایت از من بود
عدالت است فقط در جهان گناه علی
#محمود_اسدی_شایق