#امیرالمومنین_ع_مدح
تضمین غزل: علی ای همای رحمت
سحر از سروش عرفان بشنیدم این ندا را
که رسید ساقی جان، مِیِ جام هل أتی را
ز خم غدیر عشقت!... بزدم مِی ولا را
(علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسَوا فکندی، همه سایهی هما را)
چو علیست مظهر حق، به حقیقتش ولی بین
همه حکمت خدا را، ز رخش تو منجلی بین
ز غدیر خم مپرسش ز کمالش اوّلی بین
(دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من، بخدا قسم خدا را)
اگرش خدا بخوانم، بجز او خدا نماند
وگرش خدا ندانم، ز خدا جُدا نماند
وگرش جدا شناسم، اثری بجا نماند
(بخدا که در دو عالم، اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد، سرِ چشمۀ بقا را)
تویی آنکه خصم گفتت: به خم غدیر بَخ بَخ
تویی آنکه عالمی را، ز فراق توست آوخ
تویی آنکه بی ولایت! صف جنت است برزخ
(مگر ای سحاب رحمت! تو بباری ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد، همه جان ماسوی را)
چو حریم جانفزایش به شَه و گداست مأمن
سر کوی دلربایش، سر بندگی بیفکن
به صف نعال آن شه، بکن از خلوص مسکن
(برو ای گدای مسکین! در خانهی علی زن
که نگین پادشاهی، دهد از کرم گدا را)
علی آن شهی که جودش چو خدای حیّ ذوالمن
علی آنکه بذل مهرش بدهد به خصم مأمن
به جز از علی که خواهد ز پسر نجات دشمن؟!
(به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا ؟!)
به جز از علی که گردد متبرّی از شوائب؟!
به جز از علی که باشد همه عمر در نوائب؟!
به جز از علی که سازد شب و روز با مصائب؟!
(بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که عَلم کند به عالم شهدای کربلا را ؟!)
به رکوع، پیش فضلش فضلا و سرفرازان
به سجود، پای زهدش عرفا و بی نیازان
شده محو طاعت وی، فقها و نکتهسازان
(چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که به سر بَرَد وفا را ؟! )
حَسنات خُلق او را نتوان نگفت و نشنفت
لمعات فیض او را نتوان به خُفیه بِنهفت
که به عِلم و فضل و تقوا بخدا نباشدش جفت
(نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحیّرم چه نامم شه ملک لافتی را)
چو علی بُوَد به عالم، شه کشور امامت
همه گه کند تفقد، همه گه کند کرامت
نظر بلند سِیرش، چو بُوَد نعیم نعمت
(به دوچشم خونفشانم هله... ای نسیم رحمت!
که ز کوی او غباری، به من آر توتیا را)
علی ای فدایی حق! سر و جان من فدایت
که بقای هر دوعالم، همه هست در بقایت
به نوید عفوّ ایزد، دو جهان به اتّکایت
(به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها که دادم همه سوز دل صبا را)
علی ای طبیب وحدت به شفای دردمندان
علی ای سروش رحمت به ندای پای بندان
علی ای سراج رأفت به سرای دل نَژَندان
(چو تویی قضایگردان، به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان! رهِ آفت قضا را)
به وجود بی مثالش، بنموده فخر آدم
ز مَحاسن خصالش بستوده نیک خاتم
دوجهان به پیش فضلش به مَثل چو قطره و یَم
(چه زنم چو نای، هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر، بنوازد این نوا را)
چو علی به مُلک هستی بوَدش مقام شاهی
بنموده ذات باری، به فتوّتش گواهی
چو لسان غیب هرشب بوَدم چنین مباهی
(همه شب درین امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی... بنوازد آشنا را)
هله (شمس قم) ز هجرش، شده دل ز غم لبالب
ز شرار نالهی دل، تن و جان فتاده در تب
شده هر سَحر نوایم، ز غم تو ذکر یارب
(ز نوای مرغ یاحق، بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است (شهریارا)
✍️مرحوم #سیدعلیرضا_شمس_قمی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
تا شهنشاه شهیدان ز حقیقت دم زد
آتش عشق حقیقی به دل عالم زد
شاه احرار جهان در ره عشق ابدی
هرکجا رفت ز معشوق حقیقت دم زد
قائد اعظم اسلام، حسین بن علی
رأیت عدل به بام فلک اعظم زد
میر میدان فضیلت به هواداری دین
در صف ماریه بر رغم عدو پرچم زد
مدعی خواست که آگه شود از عالم عشق
تیغ حق گشت عیان، گردن نامحرم زد
نوحِ کشتیِ نجات از ره اخلاص عمل
بهر آزادی دین، یکدله دل بر یَم زد
با ید فضل و کرم، پور یداللَه نه عجب
مشت حق بر دهن دشمن دین محکم زد
یکسره کرد فدا خیل جوانان حرم
پشت پا بر همه اندوه و ملال و غم زد
حرمله حنجر اصغر بدرید و تیرش
زو گذر کرد و به قلب نبی اکرم زد
عاقبت کرد فدا جان به ره عزت دین
داغ این واقعه بر قلب بنی آدم زد
مظهر جود و کرم جان به ره جانان داد
خط بطلان ز سخا بر کرم حاتم زد
شجر دین چو ز خون گلویش یافت ثمر
ریشه ی ظلم، ز بستان جهان کم کم زد
کاخ بیداد فرو ریخت چو با تیشهٔ عدل
دستگاه خلل و کفر و ستم، بر هم زد
بر سر بام جهان کوفت درفش توحید
بعد از آنی که به دلها شرر ماتم زد
ظلم و بیداد چو بنمود یزید بَدکیش
نام او دهر، ردیفِ پسر ملجم زد
(شمس قم) چونکه بوَد نوحهگر آل عبا
کوس آزادگی و فخر، به مُلک جم زد
✍️ مرحوم #سیدعلیرضا_شمس_قمی
#امیرالمومنین_ع_مدح
مقصدنمای قافلهی ماسَوا، علی
از جمع ماسوای دوعالم سوا، علی
کشورگشای عرصهی ایجاد کُن فکان
مَسندنشین عرشهی عرش عُلا، علی
رمز حیات و راز بقا، علّت وجود
مرآت حیّ داور و ایزدنما، علی
مسطورهى ودایع آیات سرمدی
اسطورهی بدایع ارض و سما علی
نوزاد خانهزاد خدا بود و ز آن مقام
همنام خویش خوانده خدایش بهجا علی
مولود کعبه است و ندارد کس این جلال
غیر از امیر ملک نجف، مرحبا علی
از کعبه این ندا همه دم میرسد به گوش
مولودِ مَحرم حرم کبریا، علی
چون راضی از قضا بُد و معنای ارتضا
زین منزلت گرفت لقب، مرتضیٰ علی
عبد مطیع حیّ مبین، پشتبان دین
تنها وصیّ ختم رسل، مصطفی، علی
اول امام بر حق و مولای متقین
دوم مقام شامخ آل عبا، علی
بتهای کعبه دست یداللهیاش فکند
زآن پس که پا به دوش نبی زد زها، علی
آن دوش را که دست خدا مُهر کرده بود
جاه و مقام بین! که نهادهاست پا، علی
در غزوهها امیر و سپهدار و رهنمون
در عرصهها به نصرت دین رهنما، علی
بر دفع مشرکین، به رهِ اعتلای دین
بر کف نِهاد جان و سر خویش را علی
غیر از علی به خصم محبّت نکرده اَست
یار عدوی خویش بُوَد چون خدا، علی
دشمن به صدق و پاکی و عدلش بوَد گواه
زیرا که هست پادشهِ اتقیا، علی
اِبنِ اَبیالحدید که از اهل سنت است
حق داده بر علی که بُوَد حقنما، علی
از آن صفات پاک و عباداتِ تابناک
بودهست و هست بر دوجهان مقتدا، علی
هم اسوهی عدالت و بذل و عطا و جود
هم لوحهی کرامت و لطف و صفا، علی
جز ختم انبیا به همه انبیا بوَد
هم پیشتاز و پیشرو و پیشوا، علی
هرچند کس به ذات علی پی نبرده اَست
باشد علی، مع الحق و حق آشنا، علی
مدح علی به مصحف و مادح بوَد خدا
ممدوح سورهی "نبأ" و "هل أتی" علی
مشکل بوَد مقام علی را شناختن
با آنکه هست بر همه مشکلگشا، علی
از ماجرای خلق، ندارد کسی خبر
دارد خبر، ز زیر و بم ماجرا، علی
هرجا که رفت در شب معراج، مصطفی
شد همکلام و همدم و هم بزم، با علی
شاید که گفته وقت خداحافظی رسول:
رفتم کنون ز درگهت ای دوست! یاعلی
(شمس قمی) که نور ولایت فروغ اوست
پرتو گرفته از رخ ِ شمس الضحیٰ علی
✍️مرحوم #سیدعلیرضا_شمس_قمی