#حضرت_رقیه_س_شهادت
ای اشک با شکوه تو از آن کیستی
پیداست از اهالی ویرانه نیستی
بی تاب کرده قلب جهان را صدای تو
ای دختر سه ساله تو غمگینِ کیستی؟
ویرانه نیست جای گلی سرخ مثل تو
ویرانه عالمیست که در آن گریستی
باید چگونه دست به پهلو بگیری و
روی دوپای خویش به زحمت بایستی
هم سن و سال قامت تو این جهان نبود
تاب تو را نداشت که در آن نزیستی...
✍️ #طیبه_عباسی
#شعر_پایداری
#مرگ_بر_اسرائیل
#سیدحسن_نصرالله
بخوان در گوش دنیا «رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلا»
بخوان از نصر، از أسرا... «وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلا»
بخوان: موسی به نفرین لب گشود آواره شد این قوم
که سرگردان و حیران شد از این صحرا به آن صحرا
بخوان همسفرۀ جالوت با دستان خونآلود
ندارد سهمی از خاک مقدس یک وجب حتی!
به دلهای پر از طغیان و کفر و کینه: «قُل مُوتوا»
به چشمانی که بازند و نمیبینند: «اُنظُرْنا»
دمشق و غزه و بیروت و بغداد است یا تهران
وطن جاییست که پیچیده آنجا عطر خون ما
به نابودی آن فرعون ذیالاوتاد، آن جلّاد
به خونخواهی خونی که چکیده از سرِ یحیی
عماد و صالح و قاسم، ابومهدی و اسماعیل
چنین پیمان خون بستند در سرتاسر دنیا
که خاکستر نگردد شاخههای کوچک زیتون
نسوزد خانهای بر شانههای مسجدالاقصی
نبندد جای قنداقه، کفن را بر تن نوزاد
در آغوشش نگیرد مادری فرزند بیسر را
جهان از درد میپیچد به خود، آمادۀ فجر است
شب تاریک خواهد رفت «وَعْداً کانَ مَفْعُولا»
صدای غرّش آزادگان عالم است آری
به زودی میرسد یک لشکر آزاده از هرجا...
✍️ #طیبه_عباسی
به مناسبت سالگرد شهادت #شهید_مصطفی_صدر_زاده
بی تاب بودی و دلت دریای غیرت بود
جا مانده بودی در نگاهت اشک حسرت بود
راه شهادت باز بود و جانت آماده
دور از حرم بودی غمت بُعد مسافت بود
تو نذر مادر بودی از یک ظهر تاسوعا
از کودکی بر دوش تو بار رسالت بود
مردم همه دنبال نام اند و برای تو
دل کندن از نام و نشان اینگونه راحت بود
در حلقهی عشاق فرقی بین مردم نیست
با هر نژادی میشود پیر طریقت بود
با فاطمیون رفتی آخر سوی محبوبت
بر چهرهی ماه تو لبخند رضایت بود
در ظهر تاسوعا به ارباب اقتدا کردی
پس دادی آن جانی که در دستت امانت بود
چشم و دلت روشن! محرم آمدی رفتی!
هنگام رفتن بر مشامت عطر تربت بود
دستی به پهلو بردی و در خاک غلتیدی
شاید همان دم لحظهی ناب زیارت بود
آخر اجابت شد دعاهایت بسیجی جان
پایان #مأموریت تو با #شهادت بود...
✍️ #طیبه_عباسی
#شعر_پایداری
#جمهوری_اسلامی_ایران
#حاج_قاسم_سلیمانی
به زنجیر دلت بسته است این زنجیرهی غمها
همین غمها، همین میراث آدمها به آدمها
همین دردی که درماندند از درمان آن مردم
همین زخمی که بیهوده سپردیمش به مرهمها
جهان همچون گلی در شورهزار شب گرفتار است
به پایش اشک میریزند بی صبرانه شبنمها!
جهان چون کودکی تشنه است و روی خاک افتاده
و هرچه پای میکوبد نمیجوشند زمزمها!
جهان از ظلم پر شد، زندگی از رنجهای تلخ
اگر دنیای ما این است ای وای از جهنمها!
ولی ما ملت عشقیم، از غمها نمیترسیم
که باید بگذرند از هفت خان عشق رستمها
نمیترسیم! تا نام سلیمان در جهان باقیست
به دست دیو و دد هرگز نمیافتند خاتمها
نمیترسیم از باطل، از این کفهای سیلابی
نمیترسیم! بسیاریم! ناچیزند این کمها
نمیترسیم! حتی کودکان ما نمیترسند
که خوب آموختند این درسها را در محرمها...
به قطره قطره خون ریخته در دامن این خاک
به معراج الهی میرسد خط مقدمها!
نباشد دور روزی که بنای ظلم میریزد
و بالا میرود بر پشت بام کعبه پرچمها...
✍️ #طیبه_عباسی