eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نشسته ام بنویسم برای سلطانم به لطف شاه نجف، شیعه ام مسلمانم نشسته ام بنویسم به زیر ایوانم نشسته ام بنویسم علی علی جانم چگونه وصف کنم سیدالوصیین را بگویم از سکنات علی کدامین را ز عدل او چه بگویم، زبانزد عام است علی رفیق و حبیب و طبیب ایتام است هزار جان گرامی فدای آن نام است اَلا به ذکر علی قلب من چه آرام است میان جنگ اُحُد یک تنه یلی بوده وصی حق پیمبر فقط علی بوده اُحُد، حنین و خوارج، جمل وَ خیبر هم وَ هر کجا که جهاد است، بوده حیدر هم علی‌ست شیر دلاور، علی‌ست صفدر هم به راست می زند و چپ، به قلب لشکر هم به جبرئیل امین وحی شد بگو حیدر عجب دلاوری و ناز شست او، حیدر علی همان که به وقت نبرد جنگنده‌ست که ذوالفقار علی تیغ تیز بُرنده‌ست هر آنکه رو به روی حیدر است، بازنده‌ست علی همان که رجزهاش، سخت و کوبنده‌ست ز قدرت ضرباتش چگونه بنْویسم بگو که از غَزواتش چگونه بنویسم میان معرکه حیدر چه با غضب می رفت نقاب می زد و مثل قمر به شب می رفت وَ هر که رو به رویش بود، عقب عقب می رفت به ضربه های علی، سر عجب عجب می رفت اگرچه فاتح پیکار و در تلاطم بود به روی شانه ی او کیسه ای ز گندم بود علی برای یتیمان کوفه چون باباست غذای هرشب او نانِ خشک و یک خرماست به روی شانه ی او کوله باری از غمهاست بدون فاطمه، حیدر چه بی کس و تنهاست خلاصه حیدر کرار بود و غمهایش خلاصه غربت بسیار بود و غمهایش...
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟! کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم... پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس می روم حالا میان خولی و شمر و سنان وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟! مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان... ...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا شد بهار عمر من در شام یکباره خزان
باز هم جامانده ام از قافله، ای وایِ من می کُشد من را غم این فاصله، ای وایِ من زائرانت یک به یک راهی شدند و باز هم از تو دورم کرده آقا مشغله، ای وایِ من چندسالی می شود که از فراق کربلا آه حسرت می کشم دارم گله، ای وای من مثل آن طفل سه ساله که نیامد اربعین چون رقیه خسته و بی حوصله، ای وای من با سر بر روی نیزه گفت و گو ها می کند از دویدن روی خار و آبله، ای وای من گفت بابا جای من روی سر عباس بود نه که در بین سنان و حرمله،‌ ای وای من من النگو از حجاز‌ و از مدینه داشتم دست من بسته شده با سلسله،‌ ای وای من بین بازار و میان مجلس خَمّار ها دختر تو رفت بین هلهله، ای وای من 🔸شاعر: