#پیامبر_اکرم_مبعث
#مبعث
جلوه ای از رخ معشوق به ما تابیده
نوری از جنس خدا در همه جا تابیده
مکه روشن شده، خورشید حرا تابیده
ای خدیجه پدر فاطمه آمد، صلوات
دست پر آمده امروز محمد صلوات
آمد از سمت حرا، نور نبوت به جبین
آمد از سمت حرا، قاری قرآن مبین
آمد از سمت حرا، مرد پیام آور دین
او که مسرور می آید، شده پیغمبرمان
أشهَدُ أَنَّ محمد شده پیغمبرمان
او که از روز نخستین و ازل احمد شد
او که در غار حرا، منتخب ایزد شد
شد حرا میکده اش، مست می سرمد شد
جبرییل آمده و جام نبوت در دست
تا که با خواندن قرآن نبی گردد مست
نزد او چهره ی ابلیس حضیض است چقدر
وحی از غنچه ی لبهاش لذیذ است چقدر
این نبی نزد خداوند عزیز است چقدر
خاص بوده که به او سوره ی کوثر دادند
خوش بحالش، که به او حیدر صفدر دادند
او رسول است و شده حرف حسابش قرآن
هدیه اش بر همه توحید پرستان، ایمان
آمده تا که بسازد ز گِل ما انسان
ما اگر ماه خدا، ماه محرم داریم
از سر سفره ی پیغمبر خاتم داریم
مصطفایی که به جز زجر ز کفار ندید
از یَد بولهب مکه کم آزار ندید
دور خود یار، به جز حیدر کرار ندید
روی غمهاش به جز فاطمه مرهم نگذاشت
سنگ دشمن به لبش خورد، ولی کم نگذاشت
آمده تا که بتی قبله ی مردم نشود
کعبه از لات و هبل، غرق تألم نشود
کعبه خود سنگ نشانیست که ره گم نشود
به خداوند، به قرآن و به جان ثقلین
قبله ی اصلی عشاق جهان است حسین
زینت دوش نبی کیست، أباعبدالله
دین ناب نبوی چیست، أباعبدالله
غیر حق فانی و باقیست، أباعبدالله
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست
#امیر_عظیمی
#پیامبر_اکرم_مبعث
#مبعث
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید
جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می آید
مي رسي مثل مسيحا و به جسم کعبه
با نفس هاي الهي تو جان می آید
بس که در هر نفست جاذبهی توحیدی است
ریگ هم در کف دستت به زبان می آید
هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده ست
قبلهی عزت و ايمان به جهان مي آيد
با قدوم تو براي همهی اهل زمين
از سماوات خدا برگ امان مي آيد
نور توحيدي تو در همه جا پيچيده ست
از فراسوي جهان عطر اذان مي آيد
عرشِ معراج سماوات شده محرابت
ملکوتی ست در این جلوهی عالم تابت
خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد
نور توحید به قلب بشر ارزانی شد
خواست حق، جلوه کند روشني توحیدش
قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد
ذکر لب های تو سرلوحهی تسبیحات است
عرش با نور نگاه تو چراغانی شد
قول و افعال و صفاتت همه نور محض اند
نورت آئينهی آئين مسلماني شد
به سراپردهی اعجاز و بقا ره یابد
هر که در مذهب دلدادگی ات فانی شد
خواستم در خور حسن تو کلامی گویم
شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد
اي که مبهوت تو و وصف خطي از حسنت
«از ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد»
جنتی از همهی عرش فراتر داری
تو که در دامن خود سورهی کوثر داري
دیدن فاطمه ات دیدن وجه الله است
چه نیازی است که تا عرش قدم بر داری
جذبهی چشم تو تسخیر کند عالم را
در قد و قامت خود جلوهی محشر داری
عالم از هيبت تو، شوکت تو سرشار است
اسداللهی چون حضرت حيدر داری
حسنين اند روی دوش تو همچون خورشید
جلوهی نورٌ علي نور ، مکرر داری
اهل بیت تو همه فاتح دل ها هستند
روشني بخش جهان، قبلهی دنيا هستند
اي که در هر دو سرا صبح سعادت با توست
رحمت عالمي و نور هدايت با توست
چشم امید همه خلق و شکوه کرمت
پدر امتي و اذن شفاعت با توست
با تو بودن که فقط صرف مسلماني نيست
آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست
بي ولاي علي اين طايفه سرگردانند
دشمني با وصي ات، عين عداوت با توست
بايد از باب ولاي علي آيد هر کس
در هواي تو و در حسرت جنت با توست
سالياني ست دلم شوق زيارت دارد
يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست
کاش مي شد سحري طوف مدينه آنگاه
نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله
#یوسف_رحیمی
درب رحمت بار دیگر وا شده
غرق زیبایی همه دنیا شده
هر کجا را بنگری غرق سرور
عالم هستی شده گلریز حور
کل عرش آیینه بندانی شده
عالم هستی چراغانی شده
در جهان شیرازه ای محکم رسید
مبعث پیغمبر اکرم رسید
آمده از عرش جمع انبیا
چشمشان روشن ز ختم الانبیا
پیک وحی حق نمی گنجد به پوست
تا دهد پیغام سرمد را به دوست
در حرا پیچیده عطر و بوی گل
می درخشد آن رخ دلجوی گل
درحرا نور خدا شد منجلی
پیک وحی آمد به آوای جلی
داده پیغامی ز سوی کردگار
هرکه با تو بود گردد رستگار
یا محمد تو شدی ختم رسل
بر جهان معدلت هادی کل
آخرین پیغمبر یزدان تویی
رهنمای امت قرآن تویی
تو امید آدمی و عالمی
جمله ی پیغمبران را خاتمی
آخرین منجی و پیغمبر تویی
تا به محشر بر همه رهبر تویی
می شوی آگاه از هر خیر و شر
رهنمایی کن تو ابناء بشر
حکم مأموریتت امضا شده
همدم و همسنگرت مولا شده
بر همه خلق جهان پیغمبری
با علی و فاطمه همسنگری
یا محمد ما به تو دل بسته ایم
از همه غیر از شما بگسسته ایم
ما همه گشته گدای کوی تو
آمده با دست خالی سوی تو
ما همه شرمنده ی احسان تو
گشته از لطف شما مهمان تو
با نگاه تو ولایی می شویم
گر تو خواهی کربلایی می شویم
شکر لله با ولایت زنده ایم
از تو و اکرامتان شرمندهایم
میهمانانت مرانی از درت
کن نگاهی حق زهرا دخترت
عیدی مبعث به ما بنما عطا
هم مدینه هم نجف هم کربلا
ساغر ما پر کن از جام ولا
بر فرج حق علی بنما دعا
یا محمد محرم رازم تویی
در دو عالم بال پروازم تویی
نوکر دربار تو هستم (رضا)
در دم آخر کنار من بیا
#رضا_یعقوبیان
#مبعث
#مبعث
از بعثت تو هر دلِ آلوده صفا یافت
وز رحمتِ تو هر دلِ بشکسته دوا یافت
با یک نَفَسِ قدسیِ تو.. آیتِ ایمان
جانهای جراحت زده هم باز شفا یافت
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
این خاک ز الطافِ شما قربِ سما یافت
جبریل ِ امین در پی یک فرصت و می گشت
با امر خدا نور تو در غار حرا یافت
اقرأ..تو بخوان نامِ خداوندِ کریمت
از ذکرِ خدایی ِ تو قلبم چه جلا یافت
اقرأ..تو بخوان آیه ی توحیدی قرآن
از دُرِ کلامت چقَدَر سینه نوا یافت
ای تاجِ سرِ ختمِ رسولانِ الهی
با دین تو انسانِ ستمدیده رها یافت
دستور خدا بود به تکمیلِ رسالت
حیدر به وَصایت..لقبِ شیر خدا یافت
بی شاهِ ولا ..آینه تکمیل نمی شد
«اسلامِ محمّد» ز علی حسّ بقا یافت
صدشکر کهدر خطِّ امیر الامراییم
شیعه همه جا با نفست ارج و بها یافت
محسن راحت حق
#مبعث
قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم
نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم
حروف شمسی خود با ستاره بنویسم
توان گرفتهام از یک عصاره بنویسم
عصارهای که رسید و زمین به آب رسید
عصارهای که چکید و شراب ناب رسید
در آن زمان که بشر محو بتپرستی بود
تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود
بقای نسل بهتدریج رو به پستی بود
بنای بتکدهها حُکم چیرهدستی بود
تمام نور رسید و جهان چراغان شد
رسید و یکشبه یک طایفه مسلمان شد
بهگوش باش خداوندگار گمراهی
رسیدهاست سحر در پسِ شبِ واهی
وزیده است نسیم خوش سحرگاهی
به سوی چاه عدم تا ابد بشو راهی
خبر رسیده که موسی به نیل آمده است
خبر رسیده دوباره خلیل آمده است
خدا به خلقت زیبای خود نمک پاشید
به خلق جاذبۀ روی عشق مینازید
خجالت از نَفَس سرد ماه میبارید
به پشت ابر تکامل روانه شد خورشید
خدا به چهرۀ او دین راستین میگفت
به آفرینش خود، باز آفرین میگفت
به سردی نَفَس آدمی حرارت داد
زمین خشکِ هوسباز را طراوت داد
به ذات گمشدۀ عاشقی کرامت داد
به مادّیّت این خاک، معنویّت داد
برای کسب شرابش زمین سبو میشد
جهان به یُمن قدمهاش، زیر و رو میشد
دو قطره اشک محمد، دوسال باران بود
رسول میشود از بس به فکر انسان بود
شکست خوردۀ این روزگار، شیطان بود
و جبرئیل زِ عرش خدا رجزخوان بود:
دوباره بر همه حجت، تمام خواهد شد
چرا که حضرت احمد، امام خواهد شد
حمید رمی
از عرش حق جبریل با پیغام سرمد آمده
در پیشگاه مصطفی از سوی ایزد آمده
با بانگ اقرا بسم رب در نزد احمد آمده
از سوی رب العالمین خلاق امجد آمده
گوید بخوان با نام رب یا رحمه للعالمین
تو آخرین پیغمبری در آسمان ها و زمین
غار حرا سرچشمه ی انوار وهم اعجاز شد
آن جا رسول الله با جبریل هم آواز شد
آیات حق نازل شد و لطف خدا آعاز شد
ذکر امین وحی با ذکر نبی دمساز شد
گفتا تو با نام خدا از خلقت انسان بخوان
یا رحمه للعالمین قرآن بخوان قرآن بخوان
جشن کتاب الله با انوار رحمت آمده
بر مسلمین و مؤمنین نور هدایت آمده
تبریک باد و تهنیت چون عید بعثت آمده
عید بزرگ مسلمین جشن رسالت آمده
با عرض تبریک آمده (مؤمن) به دربار رضا
خواهد ز ارباب کرم امشب برات کربلا
#سید_محمد_مؤمنیان
#مبعث
#پیامبر_اکرم
#مبعث
عجب عشق و جلال و جبروتی
نفسهایِ زمین شد مَلکوتی
شده سبزتر از سبز...
همین سینه یِ خشکِ برهوتی
وَ از عرش ندایی به سویِ فرش می آید
بنازم چه هُبوطی!!!
محمّد لبِ خود باز نموده که بخواند
که با خواندنِ آیات غبار از دلِ دنیا بتکاند
و از گوشه یِ لبهایِ خودش شهد و عسل را
به کام و لب و لعلِ همه یِ ما بچکاند
وَ طعمِ خوشِ شادی و حقیقت طلبی را
به جانها بچشاند
شده اُمِّیِ مکه امینِ حرمُ الله
مَلَک مست شده با دمِ نابِ نبیُ الله
ببین تاجِ رسالت به سرِ یارِ خدیجه چه می آید
ولی شرطِ خدا چیست؟!... شهادت
شهادت به غدیر و به علیاً ولیُ الله
شده اوّل و ختمِ سخنش یااسدالله
ملائک به صف و غرقِ شعف با گل و تبریک می آیند
و هر کس که مبارک به نبی گفت رسالت
جوابِ لبِ احمد فقط این شد...
مدد یاعلی مولا
نبی ذکرِ گل و عقلِ کُل و ختمِ رُسُل... هُو
تمنّایِ تمامیِ رسولان شده عشقش
زمین کف زند از شادی و افلاک هیاهو
کند با زدنِ طبل و دَف سنج و دُهل... هُو
تمامیتِ حق هدیه به مخلوق شد آری
نبی... عِین و اُذن... وَجه و یدالله... به کُل... هُو
فرود آمده از کوه زِ توحید بگوید
که پنهان و عیان جلوه کند با دمِ... قُل... هُو
هُواللهُ اَحد عشق
اَحد عشق و صمد عشق
محمّد به همه یکسره تعلیم دهد عشق
مدد عشق مدد عشق
خودِ عشق شمایی
شما عشقِ خدایی
رسولِ دو سرایی
امیرِ علیِ عالیِ اعلایِ وِلایی
وَ قالِ خودتان است که از جنسِ حسینی
همان شاه که افتاده به راهی که شود آه
نوایِ لبِ مادر
نوایِ لبِ حیدر
نوایِ لبِ پیغمبر و فُلک و فَلَک و ماه
وَ طفلی به رویِ دستِ رباب است که هر بار
کشد آه... به سرعت
رسد بر لبِ او شیر... مبادا
که لب تشنه بماند رَضیعِ حرمُ الله
چه مویی... چه گلویی...
به لبهایِ علی غنچه یِ لبخند که باز است
رقیّه شود آرام
وَ شاد است به والله
دعا کن نشود حرفِ گلو و نوکِ تیری که می آید
خدا نگْذرد از حرمله تا روزِ قیامت
بیا منتقمِ خونِ علی اصغرِ ارباب...
بیا یوسفِ زهرا
حسین ایمانی
#مبعث
از خاک تا به خاک تربت فرق دارد
جنات هم جنت به جنت فرق دارد
ما سعیمان این است این شبها نمیریم
در مسلک عاشق ریاضت فرق دارد
پایی که مشهد میرود رفته مدینه
هرچند به ظاهر مسافت فرق دارد
هرروز مبعوث نماز صبح صحنیم
پبش رضا صور قیامت فرق دارد
یک غار کوچک عرش را جاداده در خود
با چشم باطن وسع و وسعت فرق دارد
وقتی وظیفه گفتن از اوصاف مولاست
پس مطمئنا این نبوت فرق دارد
یا ایها المزمل از جا زود برخیز
حرف از علی شد باز آقا زود برخیز
چهل سال رفت و نوبت پیغمبری شد
حالا در این ام القری چه محشری شد
خواندی به محض این بسم رب زهرا
فورا لبت از ذکر کوثر کوثری شد
قرآن بخوان که دوره غربت تمام است
قرآن بخوان دوران مرگ کافری شد
هر ایه شانی از علی را داشت باخود
یعنی که قرآن هم از اول حیدری شد
از ان زمانی که سرت بر پای مولاست
تاج سر شیعه عجب تاج سری شد
از عالم زر پیشمرگت بود آقا
از عالم زر کار حیدر حیدری شد
پرواز یعنی یاعلی و یا محمد
اعجاز یعنی یاعلی و یا محمد
راحت برو راحت بیا هرجا علی هست
اصلا چرا احساس غربت تا علی هست
فورا برو بتخانه را ویران سرا کن
حالا که روی شانه ات اقا علی هست
بفرست از مکه بیاید تا مدینه
باشد خیالت جمع از زهرا!علی هست..
سنگ جنون خوردی ازین و آن اگرچه..
مجنون تویی در رتبه لیلا علی هست
در دره گیر افتاده ای آرام هستی
یاران اگرچه رفته اند اما علی هست
خورشید را هم چند ساعت جابجا کرد
مث تو سکاندار این دنیا علی هست
خورشید شد حتی به شب تابید حیدر
راحت میان بسترت خوابید حیدر
اینروزها اشکی روان داری دوباره
چشم تر و قدی کمان داری دوباره
مستوره ها در بین هر محمل نشستند
دلشوره ی یک کاروان داری دوباره
مانند آن بعضی که زینب در گلو داشت
بغض گلویی بی کران داری دوباره
اکبر کنار دست زینب ایستاده
حسرت به این تازه جوان داری دوباره
روبنده ها برروی صورت ها نشسته
روضه برای دختران داری دوباره
سقا بروی دوش مشکش را گرفته
داغ قد این پهلوان داری دوباره
داغی به یاد ازدحام کوچه بازار...
از خنده و زخم زبان داری دوباره
آقا دگر باغ و بهارت رفتنی شد
ارامش این روزگارت رفتنی شد
سید پوریا هاشمی
#پیامبر_اکرم
#مبعث
آمد از یثرب ندای اقرأ روح الامین
آیه های نور نازل گشته بر ،کهف الحصین
سجده بر محراب ابروی محمد آمده
ختم آل المرسلین از یثرب احمد آمده
جمله ارکان جهان استاده بر فرمان او
آیه های عشق نازل شد به جان جان او
از حرا باران رحمت میرسد اینک ، بخوان
بسم ربک ، بسم ربی ، بسم رب دو جهان
هل أتی را جرعه جرعه ، نوش جانت میکنند
نرم نرم اینک به خالق ، آیه خوانت میکنند
مور شد ملک سلیمان ها به خاک پای تو
نور شد "إقرأ" میان آیه ی لبهای تو
از حرا "إقرأ" به گوش آمد ، جهان آواز کرد
جبرییل امشب به بوی پیرنت پرواز کرد
خلعت پیغمبری باشد مبارک بر شما
رحمت للعالمین از یثرب آمد سوی ما
چشمه ی توحید لبهای تو جوشیدن گرفت
آیه های رحمت و رأفت خروشیدن گرفت
آسمانها نور پاشیدند بر نور خدا
منجلی شد کوه نور امروز ، از غار حرا
سفره دار خالقی و دست تو حاجت رواست
آیه های روشن تو،جلوه ی شمس و ضحی ست
عید مبعث ، شد طلوع فجر ختم المرسلین
احمد آمد تا که باشد رحمت للعالمین
نرگس غریبی
#پیامبر_اکرم
#مبعث
عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
مجنونترین صحابی دوران نوشته است
این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است
دست مرا برای گریبان نوشته است
از دست اختیار تو راه فرار نیست
این جبر را خدات به پامان نوشته است
مانند تو امیر فقط یک نفر ولی
مانند من اسیر فراوان نوشته است
شکر خدا که نام مرا اعتبار تو
سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است
نام تو را به آب طلا دستِ کردگار
بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است
کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان
اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است
امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا
قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده
قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات
این مرده های روی زمین را تکان بده
قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازه شعور پرم آسمان بده
آخر چه قدر قوم پسر دار می شوند
دختر به دست دامن این مادران بده
جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم
پس لطف کن خودت در ِگوشم اذان بده
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده
تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست
تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست
مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشته ها همه پرواز می کنند
اطراف آستانه¬ی غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوت ها
ایمان می آورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو
احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
امشب که تاج نور نشاندند بر سرت
خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار می کشید
تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
ای زیر سقف فاطمه ات عرش دومت
دیدار روی فاطمه معراج دیگرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود
هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی
دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی
از این به بعد شاه ولایت برادرت
از این به بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست
شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت
با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها
در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت
گاهی میان دورترین خانه¬ی زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت
گاهی کنار سفره بیوه زنان شهر
گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت
وقت نزول حضرت خاکی نشین شدی
وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت
آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود ولی همچنان گذشت
ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت
برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن
یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عده ای ندیده اویس قرن شدند
از خانواده ام همه عبدالله شما
از خانواده ات همه آقای من شدند
تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای
محصول زندگی تو پنج تن شدند
یک عده زینب و علی و فاطمه شدند
یک عده ای حسین شدند و حسن شدند
بعد تو دختر تو و زینب کنار هم
مشغول کار بافتن پیرهن شدند
یک عده بچه های تو پاره جگر ولی
یک عده بچه های تو پاره بدن شدند
این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند
یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند
«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین
این کشته فتاده به گودال را ببین
علی اکبر لطیفیان
#پیامبر_اکرم
#مبعث
در حلقه ی لاهوتیان شور و نوا بود
هر جا سخن از وصف یاری دلربا بود
در رفت و آمد بود فوجی از ملائک
از عرش آوایی به جمع ماسوا بود
عشاق با حق وعده ی دیدار دارند
وعده گه زیبای حق با مصطفی بود
میعاد عشاق از ازل تعیین نمودند
این بار وعده گاهشان غار حرا بود
آن چه در این دیدار بر هستی عیان شد
یک هدیه ی والا ز درگاه خدا بود
یعنی خدا یک لطف بی همتا نموده
یک رحمة لِلعالمین اعطا نموده
او که خدا بر ذات نامش خورده سوگند
جبریل بر وحی کلامش خورده سوگند
آن کس که قبل از خلقت عالم خداوند
در نور خود بر احترامش خورده سوگند
تنها نه بر نامش خدای او قسم خورد
بر خاک مانده زیر گامش خورده سوگند
هر سنگ زیر پای او در روز بعثت
بر صدق و گفتار و پیامش خورده سوگند
در سوره ی رعد او علی را شاهدش ،خواند
یعنی که بر او و امامش خورده سوگند
آن کس که پیغمبر به کل انبیا بود
مولا ابالقاسم محمد مصطفی بود
هر کس که مستی می کند ساغر گرفته
ساغر ز دست شاهد و دلبر گرفته
گفتا که اِی مُزَّمَّل اِی مُدَّثِّر ای یار
برخیز که پیغمبری ات سر گرفته
وقتی که می لرزید در زیر عبایی
روی لبانش ذکر یا حیدر گرفته
باشد تراوش های لعلش در ولادت
وحیِ الهی را که پیغمبر گرفته
زمزمه ی نام علی را هر که بشنید
این ذکر را تا لحظه ی آخر گرفته
استاد جبریل امین تنها علی بود
در قبر می گویم فقط مولا علی بود
دین نبی ، حُبّ و تولای علی بود
مهر جمال و روی والای علی بود
گویا نظر بر وجه حق می کرد طاها
وقتی که مشغول تماشای علی بود
گر کاروان ها حُسن یوسف را شنیدند
یوسف خودش سرمست سودای علی بود
آن چه که جبریل از طریق وحی آورد
وقت ولادت روی لب های علی بود
وصفی که قرآن هم ز وَجه الله می کرد
وجهِ الهی روی زیبای علی بود
گفتا پیمبر معنی ایمان چنین است
ایمان همان حب امیر المومنین است
محمد مبشری
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲ دقیقه گردش در مدينة النبی (س) ، عیدی ما بشما☺️💚
#مبعث
#رحمة_للعالمين