eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بکش به روی سرم دست مهربانت را که باز حس کنم آن لطف بیکرانت را عجیب نیست از این چشم هرچه را دیده ندیده است اگر جلوه‌ی عیانت را غریبه راه ندارد به خلوتت اما به روضه یافته‌ام بارها مکانت را "رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست" کرم نما و نگاهی کن آشیانت را به این امید که باشم اسیر دستانت کبوترانه رها بودم آسمانت را هزار جاده مرا می‌رساندم تا عشق اگر که گم نکنم راه جمکرانت را به زیر سایه‌ی الطاف تو بزرگ شدم مگیر از من کوچک تو سایه‌بانت را بگو حسین و درآور دوباره اشک مرا که سیر گریه کنم چشم روضه‌خوانت را
بکش به روی سرم دست مهربانت را که باز حس کنم آن لطف بیکرانت را عجیب نیست از این چشم هرچه را دیده ندیده است اگر جلوه‌ی عیانت را غریبه راه ندارد به خلوتت اما به روضه یافته‌ام بارها مکانت را "رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست" کرم نما و نگاهی کن آشیانت را به این امید که باشم اسیر دستانت کبوترانه رها بودم آسمانت را هزار جاده مرا می‌رساندم تا عشق اگر که گم نکنم راه جمکرانت را به زیر سایه‌ی الطاف تو بزرگ شدم مگیر از من کوچک تو سایه‌بانت را بگو حسین و درآور دوباره اشک مرا که سیر گریه کنم چشم روضه‌خوانت را
با غم هجران تو هرچند که راه آمدیم باز هم بی تو به استقبال این ماه آمدیم پای ما را دعوت چشمت به مهمانی کشاند ما به شوق تو به مهمانی الله آمدیم آمدیم اما چگونه؟! آمدیم اما چطور؟! پر گناه و رو سیاه و باز گمراه آمدیم چند وقتی هست در ما رغبت دیدار نیست ما که حتی گاها اینجا هم به اکراه آمدیم خوب میدانی و میدانیم خیلی بد شدیم خوب میدانی پشیمانیم، آگاه آمدیم اوج آمال و امید ما در اینجا نوکری‌ست ما بدین درگاه آری در پی جاه آمدیم شاه را انداخت نیزه از بلندی بر زمین روضه را دیدیم سنگین است کوتاه آمدیم
فراق تو درد است و درمان ندارد چرا قصه ی هجر پایان ندارد تو جان جهانی تو صاحب زمانی بدون تو جسم جهان جان ندارد بیا ای که در سال های ظهورت پر است از بهار و زمستان ندارد خودت را مگیر از دل بیقرارم که بودن بدون تو امکان ندارد تو این روزها باز هم غرق اشکی و اشک تو را چشم باران ندارد خدا را دوصد شکر آقا تو هستی اگر زائر آن قبر پنهان ندارد در این روزهای غریبی سپاهی بجز همسرش شاه مردان ندارد و بستند دستان خیبرگشا را شنیدند و گفتند امکان ندارد یهودی در آن کوچه دادش درآمد مگر که مدینه مسلمان ندارد
روشنى بخشِ شب تار نيامد چه كنم رفت عمر من و دلدار نيامد چه كنم قلب من مخزن الأسرار فراقش باشد حضرت ِمطلع الأنوار نيامد چه كنم "عجل الله تعالى فرجه" مى خوانم حجتِ مطلقِ دادار نيامد چه كنم شور اين سينه ى شيدا به كجا خيمه زده؟ نور اين ديده ى خونبار نيامد چه كنم درد بى صاحبى و غصه ى بى مولايى واى از اين دو خبر از يار نيامد چه كنم! هجر او بند شد و پاى سلوكم را بست چاره ى عبد گرفتار نيامد چه كنم با كلاف دلم عمريست پى اش مى گردم يوسف من سر بازار نيامد چه كنم من ز هجران رخش اشك فشاندم هر شب گريه ام نيز كه به كار نيامد چه كنم! آن غلامم كه شدم چشم به راهش اما شهريارم كه به دربار نيامد چه كنم ذوالفقار علوى منتظرِ خون خواهى است وارث حيدر كرار نيامد چه كنم آتش درد كشد شعله و مادر گويد: مرهم داغى مسمار نيامد چه كنم روضه كرب و بلا شعر مرا جمع كند گفت زينب كه علمدار نيامد چه كنم
یک روز نسیم خوش خبر می آید بس مژده به هر کوی و گذر می آید عطر گل عشق در فضا می پیچد می آیی و انتظار سر می آید
آقای ما بیا و دعا کن برای ما جز تو نمیرسد به کسی این صدای ما ما تحبس الدعا شده از فرط غفلتیم یاربنا بگو گل زهرا به جای ما ما غایبیم و حاضر عالم فقط تویی ای اوج التماس دل مبتلای ما بستم دخیل گریه به شبهای جمکران بشنو صدای گریه و این های های ما یابن الحسن پناه تمام غریب ها بنگر به استغاثه و ذکر و دعای ما در ندبه های هفته به هفته به نام تو آغاز می شود همه ی روضه های ما شبهای جمعه "زائر" جدت اگر شدی مُهری بزن به تذکره کربلای ما
یک روز به هیأت سحر می‌آید با سوز دل و دیدهٔ تر می‌آید یک‌روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیصد و سیزده قمر می‌آید
می شود این شب هجران سحر ان شاءلله می رسد صبح سفید ظفر ان شاءلله مژده ای منتظران چشم شما روشن باد به مه طلعت آن منتظر ان شاءلله سر بازار ستادیم همه چشم به راه کآید از یوسف زهرا خبر ان شاءلله آی اثنی عشریون همه جان بر سر دست کآید آن حجت ثانی عشر ان شاءلله شیعه آن گمشده طفلی ست که می بینم باز بنشیند به کنار پدر ان شاءلله عید روزی است که زهرا به کنار کعبه بزند خنده به روی پسر ان شاءلله عید روزی ست که از طایفه آل سعود تیغ مهدی نگذارد اثر ان شاءلله عید روزی است که از مشرق صبح امید قرص خورشید زند باز سر ان شاءلله پرچم ان علیا ولی الله شود بر سر بام حرم مستقر ان شاءلله منتظر باش که با صبح ظهورش میثم نخل امید دهد باز بر ان شاءلله
دنیا زده به عزت دنیا نمیرسد حیران غیر دوست به صحرا نمیرسد باید بفکر بود که او فکر ما کند مجنون بیخیال به لیلا نمیرسد ثابت شد از جوانی از دست داده اش عشق کسی به عشق زلیخا نمیرسد ازبس اسیر قصه دنیا شدیم ما در قلب ما به صاحب ما جا نمیرسد با این همه گناه که ما مرتکب شدیم خیلی عجیب نیست که آقا نمیرسد روزی که عمر ما بشود وقف عشق او امر ظهور به اگر اما نمیرسد این اعتقاد ماست که بی گریه برحسین حاجات ما به نوبت امضا نمیرسد *** سرها به نیزه رفت ولی مانده ام چرا نوبت به دفن کردن تن ها نمیرسد...
«سُفـــــره دار خدا، امام زمان» خـاتَــمُ الاُولیـــــــا ، امام زمان «اَلاِمــام اَلاَبـوالشَّفیــق» یعنی: پدر با وفــــــــــــــا ، امام زمان درِ این خانه آمدم ، زیرا «مَن اَتاکُم نَجیٰ» امام زمان خوب دانم که کرده ام دائم... خون به قلب شمـــا ، امام زمان یااَباناٰ ، ندیده گیـــــــر ، ببخش جُـــرمِ های مــــرا ، امام زمان چشــم پوشی کن از گنــاهــانم یاسَــــریعَ الــــرضا ، امام زمان من همه درد و تو دوای منی یار درد آشنــــــا ، امام زمان بی کَسَم ، گر مرا جواب کنی... بروم در کجــــا ، امام زمان؟ تو همیشه کرم ، همیشه عطا من همیشه گدا ، امام زمان شرمسارم ، چه عادتی کردم به فـــراق شما ، امام زمان تو به سجده مرا دعا کردی من نکردم دعا ، امام زمان توهمیشه به من وفا کردی درعوض من جفا ، امام زمان تو همیشه کنـــــار من بودی من ندیدم تو را ، امام زمان چشم آلوده که نمی بیند آن روی دل ربا ، امام زمان من بدی کرده ام ، تو خوبی کن به منِ بینـــــــوا ، امام زمان کن دعا که شـــــوم وَلیِّ شما ای ولیّ خــــــدا ، امام زمان تو بخواه از خدا که من بشوم یـــــارِ بی ادعـــــا ، امام زمان به منِ روسیـــه عنایت کن حالِ تــــوبه ، دعا ، امام زمان درفراق تو روزی ام بشود اشگ و سوز و بُکا ، امام زمان چه شود همــره شما بشوم زائــــر کـــــربلا ، امام زمان روضه‌‌ی جسم بی کفن شنوم از زبان شمــــــــا ، امام زمان تو بخوانی «وَاَسرَعَ فَرَسُک» جانبِ خیمه ها ، امام زمان همه از خیمه ها دویده برون بِاالعَویل ، وَالبُکا ، امام زمان «ناشِــراتِ الشُّعـــور» واویلا عمـــه های شمــا ، امام زمان «لاطِماتِ الوُجوه» اهل حرم بیــنِ نــامــردهـا ، امام زمان «بَعدالعِِــزِّ مُزَلَّلات» بخوان روضه‌ی عمه ها ، امام زمان بانوی مضطری صدا می زد واحسین ، وا اَخا ، امام زمان فــرقــةٌ باالسّیوف، در مقتل فــرقـــةٌ باالعَصا ، امام زمان دید «وَالشمرجالسٌ»،چه کند؟ خواهـــرِ مُبتلا ، امام زمان «مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِه» پیش مادر چرا؟ امام زمان بانگِ «هذا حسین» پیچیده در زمین و سما ، امام زمان بـدنش شد مُــــرَمَّلٌ بِـدِمــاء کفنـــش بــوریـا ، امام زمان جسم جدت میان گودال و... سر روی نیزه ها ، امام زمان زینت دوش مصطفی روی خاک خاک بر فرق ما ، امام زمان سوخت قلب حسین در مقتل سوخت تا خیمه ها ، امام زمان کــودکان گرسنــــه و تشنــــــه خسته ، بی آشنا ، امام زمان پابرهنه فرار می کردند به روی خار ها ، امام زمان دامن دختـــــــــران بی بابا سوخت در شعله ها ، امام زمان دختــــــری مثل بید می لرزید من نگویم چرا ، امام زمان مادری پشت خیمه ها می کرد زیر و رو خاک را ، امام زمان ناله می زد،چه شد!کجابردند؟ شیر خوار مرا ، امام زمان ناگهان دید بر روی نیزه سر شیر خواره را ، امام زمان سیدی دست انتقام بر آر العجل یابن حیدرِالکرار
برای دیدن روی تو ناله ها دارم خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم تمام سوز دل من ز ناله های شماست ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم گدائی در این خانه آبروی من است به نام توست اگر ذره ای بها دارم به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه... ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم الا امیر سحر ای مسافر صحرا امید وصل تو را بین هر دعا دارم به کام خویش چشیدم غم جدایی را نشان رحمتی از یار آشنا دارم مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست اگر زبان مناجات با خدا دارم بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن که بر جبین عرق شرم از شما دارم بدست خود بده خرج زیارت ما را هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم