eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عید بهار سرخ فجر انقلاب است گل‌های پرپرگشته رافصل گلاب است خورشید پیغام آورد با خنده‌ی نور چشم همه روشن که عیدآفتاب است عید رهایی عید عزت عید ایمان عیدحیاعیدشرف عید حجاب است عید همه مستضعفان عید تو و من عید امام و عید امت عید بهمن بهمن که درسردی بسی گرمی به ماداد بهمن که چون نوروزگیتی راصفاداد بهمن که داغ سینه‌سوز باغبان را با عطر انفاس مسیحایی شفا داد بهمن که با بگسستن بند اسارت سر خط آزادی به دست ما خدا داد بهمن بهار لاله‌گون خنده و اشگ بهمن که فروردین به دامانش بردرشک دست خداباخون به خاک ما نوشته بگریخت دیو،اینک بهشت،اینک فرشته اهریمن طاغوت با ضعف و زبونی چون عنکبوت افتاده درتاری که رشته از کربلای کشور ایران بچیند محصول بذری را که ثارالله کشته اینک خدا ما را به عالم برتری داد بر کودک ما هم مقام رهبری داد دیگر ازآن شب‌های ظلمانی خبرنیست دیگربجزخورشیداینجاجلوه‌‌گرنیست هان ای شهیدان به خون‌آغشته خیزید کامروزدرماازشماکس زنده‌تر نیست درباغ سرسبزی که ازخون آب دادید نخلی به غیرازنخل قرآن بارورنیست چون لاله برهردل هزاران داغ دیدیم تا میوه‌ی آزادی از این باغ چیدیم اینک شده بهمن بهاران در بهاران گردیده دامان زمستان لاله‌باران درپرتو خورشید قرآن گشت روشن فکر جوانان چون دل پیر جماران بااشگ شادی ازسرمژگان فروریخت آن خارهای سال‌ها در چشم یاران در هر قدم چندین چراغ راه داریم قرآن و ثارالله و روح الله داریم دشمن به نابودی ما بگرفت تصمیم با حربه‌های کهنه تهدید و تحریم آن حربه‌ها افتاد از کار و نیفتاد یک لحظه پای عزم مادر دام تسلیم سر دادن و برحکم ظالم تن ندادن ما را پیمبرداده از آغاز تعلیم لا گفته و بر هر بلا گردن نهادیم در شعب بوطالب مقاوم ایستادیم باید شمردن عید بهمن را گرامی باید گرفتن جشن آن با شادکامی باید به موسای زمان تبریک گفتن کاری وادی ایمن تهی شد از حرامی بایدبراین ارض مقدس سجده بردن هرگز مباد این خاک را بی احترامی زین سرزمین برچشم عالم نوردادیم شور آفرینان جهان را شور دادیم نتوان گرفتن ره صدور نور ما را خواندندمظلومان همه منشور ما را آن روزگار تلخ تر از زهر بگذشت شیرین گرفته ملک عالم شور ما را زندانی گور سیاه خویش گردید خصمی که کنداز روز اول گورما را در لاله زار خون یاران تا قیامت ماییم سرو جاودانه راست قامت ما از می قالو بلا مستیم مستیم عهدی کز اول با خدا بستیم بستیم در خط جندالله تا بودیم بودیم سرباز روح الله تا بودیم هستیم الله را الله را خواندیم خواندیم ابلیس را ابلیس را راندیم راندیم
#دهه_فجر #انقلاب #فتنه #مهدی_جهاندار فتنه شایددرصف صفِین میجنگیده روزی فتنه شایددرزمان شاه،زندان بوده باشد فتنه شایدباامام ازکودکی همسایه بوده یاکه درطیّاره ی پاریس_تهران بوده باشد
خاطره رهبر انقلاب از دیدار با امام پس از ۱۵ سال در فرودگاه 📝رهبرانقلاب: توى ماشین من یک وقتى خدمت خود امام هم گفتم همین را. همه خوشحال بودند، مى‌خندیدند، بنده از نگرانى بر آنچه که براى امام ممکن است پیش بیاید بى‌اختیار اشک مى‌ریختم و نمى‌دانستم که براى امام چى ممکن است پیش بیاید. چون یک تهدیدهایى هم وجود داشت. 🔻بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم، با آن تفاصیل امام وارد شدند. به مجرد این‌که آرامش امام ظاهر شد نگرانی‌ها و اضطراب ما به کلى برطرف شد. یعنى امام با آرامش خودشان به بنده و شاید به خیلى‌هاى دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند. 💗وقتى که بعد از سال‌هاى متمادى امام را من زیارت مى‌کردم آن‌جا، ناگهان خستگى این چند ساله مثل این‌که از تن آدم خارج مى‌شد. 🔺احساس مى‌شد که همه‌ى آن آرزوها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعى و پیروزمندانه این‌جا در مقابل انسان تبلور پیدا کرده. ۱۳۶۲/۱۰/۲۴
خالق من! سید و مولای من! بسته به زنجیر گنه، پای من نیست حضور تو دگر جای من اگر نبخشی تو مرا وای من! لحظه به لحظه گنه اندوختم در شرر آتش خود سوختم چشم به لطف و کرمت دوختم نقش گنه مانده به سیمای من مرا به اخلاص پیمبر ببخش به اشک صدیقۀ اطهر ببخش به لیلة المبیت حیدر ببخش علی بود رهبر و مولای من غرق گناهم تو ثوابم بده کرم کن و باز جوابم بده شفا بر این قلب خرابم بده داور من! خالق یکتای من! بار خدا! من که به تاب و تبم نام حسین تو بود بر لبم گریه‌کن و زینبم کاین همه سوز است به آوای من به دست عباس دلاور ببخش به زخم‌های علی‌اکبر ببخش به خون حلق علی‌اصغر ببخش عفو تو و جرم و خطاهای من اشک غم و زمزمه آورده‌ام گرچه گنه این همه آورده‌ام محبت فاطمه آورده‌ام نیست جز این حاصل فردای من نیست به جز بار گنه، توشه‌ام اگر به کف نمانده یک خوشه‌ام عاشق آن مزار شش‌گوشه‌ام از تو همین است تمنای من
كس نداند مقام زهرا را تا نداند مرام زهرا را كس نداند در اقتدا به رسول جز علی، اهتمام زهرا را كس به غیر از خدا نمیداند در ره دین، قیام زهرا را در ره تربیت مگر بینند زادگان كِرام زهرا را می ستاید به هل اتی، خالق داستان صیام زهرا را پای ننهاده در جهان بشنید گوش مادر، كلام زهرا را دید چشم جهان پس از میلاد جلوهء صبح و شام زهرا را كس نبیند به روز محشر هم قامت خوش خرام زهرا را هان! نگهدار باش، ای بانو! در عمل، احترام زهرا را دیده بگشا و در طریق عفاف گام خود بین و گام زهرا را وای بر تو! حلال اگر دانی با تجاهل، حرام زهرا را زهر بی عفّتی كه قاتل توست میكند تلخ، كام زهرا را میكند ضربت تو، نیلی تر چهرهء نیلفام زهرا را یار آنان مشو كه بشكستند درِ دارالسّلام زهرا را حضرت قائم از تبهكاران می كشد انتقام زهرا را مَلَك دوزخی اگر شنود از «نگارنده»، نام زهرا را، بشنود این خطاب از رحمان كه رها كن غلام زهرا را
خبری می‌رسد از راه، خبر نزدیک است آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است طبق آیات و روایات رسیده، ای قوم! جمعهء آمدن او به نظر نزدیک است عاقبت فصل زمستان به سر آید روزی باز هم گل دهد این باغ، ثمر نزدیک است قطره چون رود شود، راه به جایی ببرد به دعای فرج جمع، اثر نزدیک است با ظهورش حرم فاطمه را می‌سازیم بار بر بند برادر! که سفر نزدیک است راه دور دل ما تا به در خیمه او از در خانه زهرا چقدَر نزدیک است! آه گفتم که در خانه و یادم آمد غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است گر چه از آتش در سوخته جانم اما بیشتر روضه کوچه به جگر نزدیک است تا که افتاد زمین، زلزله در عرش افتاد هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است داغ مادر به جگر می‌رسد اما انگار اثر داغ برادر به کمر نزدیک است
لطف تو یارب! ازل است و ابد این منم و این گنه بی‌عدد روی سیه، بار خطا، فعل بد نمی‌زنی به سینه‌ام دست رد تشنه لبم آب حیاتم بده غرق گناهم حسناتم بده از کرم خویش نجاتم بده اگر چه باشد گنهم بی‌عدد بنده ولی بندۀ شرمنده‌ام رو سیه و زار و سرافکنده‌ام باز به سوی تو پناهنده‌ام ای همه عفو تو فراتر ز حد آمده‌ام تا که قبولم کنی وصل به اولاد رسولم کنی سائل زهرای بتولم کنی جز کرمت هیچ ندارم سند مرا به قرآن پیمبر ببخش به اشک صدیقۀ ‌اطهر ببخش به آخرین نماز حیدر ببخش که بوده ذکرم همه حیدر مدد عبد فراری‌ام که برگشته‌ام غرق به خوناب جگر گشته‌ام ببین به کار خویش سرگشته‌ام آخر کارم به کجا می‌رسد؟ من که گنه‌کارترم از همه ز آخر کار خود کنم واهمه به پهلوی شکستۀ ببخش ورنه آبرویم رود
اگر می‌خواستی سوزی در آتش،حاصل ما را چرا با داغ زهرا آشنا کردی دل ما را؟ اگر می‌خواستی خاکستر ما را دهی بر باد چرا با اشک برزهرا عجین کردی گِل ما را؟ اگرمی‌خواستی باشیم دور از تربت پاکش چرا دادی به دست دل عنان محمل ما را؟ اگر ما را پذیرای غم زهرا نمی‌دیدی نمی‌دادی به پیک غم نشان منزل ما را تومیدانی که ما پروانه ها ممنون زهراییم که روشن می کندهرشب چراغ محفل مارا در آن روزی که هرکس راه حلّ مشکلش جوید به دست مادر سادات حل کن مشکل ما را به جرم معصیت،خواهی بسوزانی بسوز اما مسوزان پیش چشم قاتل زهرا دل ما را
ای بهشت قرب احمد فاطمه لیلة القدر محمد فاطمه ای خدا مشتاق یارب یاربت ای سلام انبیا بر زینبت عالم خاکی محیط غربتت آفرینش گشته گم در تربتت کاروان دل روان در کوی تو قبلهء جان پیمبر روی تو مشعل شب های احیای علی نقش لبخندت مسیحای علی خانهء کوچک پناه عالمت عمرخلقت یکدم از عمرکمت عمر تو بالاتر از ارض وسماست هیجده سالت اگر خوانم خطاست گرچه در این گردش لیل و نهار زیستی باخاکیان هجده بهار اولین نور آخرین روشنگری هم ازل را هم ابد را مادری خلق عالم سائل و روزی‌خورت لیف خرما وصله های چادرت ای سه شب بی قوت و از قوت تو سیر هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر وحی بی ایثار تو کامل نشد هل اتی بی نان تو نازل نشد آن که خاک مقدمش جان همه گفت جان من فدای فاطمه ای که در تصویر انسان زیستی کیستی تو کیستی تو کیستی فوق هر تعریف و هر تفسیر هم پاکتر از آیهء تطهیر هم ای سجود آورده بر پای تو سر وی خدا هم از نمازت مفتخر مرتضی را محو صحبت کرده ای غرق در دریای حیرت کرده ای وصف تو کی با سخن کامل شود وحی باید بر قلم نازل شود بیم دارم هرکه بشناسدتورا درمقام بندگی خواندخدا ای دوعالم قبضه ای درمشت تو وی زمام خلق در انگشت تو خاک را فیض تو آدم میکند فضه ات اعجاز مریم میکند آسمانی ها مسلمان تواند بندهء مقداد و سلمان تواند آنچه هست و نیست فیض عام توست خوش ترین ذکر امامان نام توست از نبی تا حضرت مهدی همه ذکرشان یا فاطمه یا فاطمه سائل بیت گلینت عالمی بسته نبود باب احسانت دمی ای مهار ناقه ات زلف عفاف پیرهن بخشیده در شام زفاف عفو را نازم که گِرد بسترت قاتلت هم نیست نومید از درت عیسی ازلطف تو صاحب دم شده آدم از خاک رهت آدم شده اخترانت جمله ماه عالمند دخترانت خوبتر از مریمند از شب میلاد تا آخر نفس مصطفی یک دست را بوسید و بس آن هم ای دست خدا دست تو بود ای بر آن لب ها و دست تو درود تا ابد بادا سلام از داورت بر تو و دامان زینب پرورت مرغ جان را آشیان در بام تو نقش قلب آفرینش نام تو
دوست دارم درحضورت روضهءمادربخوانم قصه ها از غربت اولاد پیغمبر بخوانم دوست دارم درکنار باب جبراییل یک شب از غلاف تیغ و دست بسته حیدر بخوانم دوست دارم برعمویت مجتبی اشکی بریزم از کتاب غربت آن حجت داور بخوانم دوست دارم صبحدم روباتوآرم درگلستان وصف قلب باغبان و لاله پرپر بخوانم دوست دارم در کنار تربت عباس بر تو ازدودست و ازدوچشم و ازعمودوسربخوانم دوست دارم با لب عطشان،لب دریا برایت قصه سقایی عباس آب آور بخوانم دوست دارم تاجوانان رابه گردت جمع کرده روضه ای ازجسم صدچاک علی اکبربخوانم دوست دارم در منای کربلا دورت بگردم صفحه ای از دفتر ذبح علی اصغر بخوانم دوست دارم با خیال کربلا آتش بگیرم از شرار دامن آن نازنین دختر بخوانم دوست دارم "میثم" آل علی باشم هماره تا زبان دارم ثنای ساقی کوثر بخوانم
بضعهء خیرالوری،حبیبهء حیدر دختر بدرالدجی،شفیعهء محشر فاطمه‌نام و زکیه‌نفس و فلک‌جاه عرش‌مقام و فرشته‌خوی و ملک‌فر شمسهءطاق حیا ،کتیبهء عفت سیدهء دوسرا ، بتول مطهر ضابطهء کاف و نون ، نتیجهء خلقت واسطهء کن فکان ، زجاجهء انور حسنه و حوّاخصال و مریم‌سیرت ساره و هاجرکنیز و آسیه‌منظر طیبهء با وقار و عصمت کبری طاهرهء روزگار و عفت اکبر عالمهء علم حق ، محدثهء دهر فاکههء اصطفی ، عزیز پیمبر دخت رسول انام ، ام ائمه زوج ولی کرام ، همسر حیدر هست چنین دختری چنانش بابا باید چونان زنی چنانش همسر مهر بباید به مهر یابد پیوند ماه بباید به ماه باشد همسر اعلی آن خاندان که اینش خاتون ارفع آن آسمان که اینش اختر آباد آن حجله ای که اینش بانو احسن زان مادری که اینش دختر روح بوَد گو چه روح ، روح مجسم عقل بود گو چه عقل ، عقل مصور دختر اگر این بوَد نداشتی ای کاش دایهء امکان به بطن الّا دختر نخل امامت ازو گرفت شکوفه فرق ولایت ازو رسید به افسر زورق ایمان به وی شناخته ساحل کشتی عرفان ز وی فراشته لنگر مُلک نجابت ز امر اوست منظم شهر شرافت به فضل اوست مسخّر جاه مؤبَّد به عون اوست مهیا عزت سرمد به نصر اوست میسر آتش و باد ، آب و خاک ، عالم و آدم مُلک و مَلک ، جن و انس ، کهتر و مهتر بر درش آنان کنند سجده دمادم در برش اینان برند هدیه سراسر تا چه بوَد مصلحت ز امت عاصی سختی بی‌حد کشید و زحمت بی‌مر زد عُمَر آتش به آن دری که پی فخر بودی روح الامین مدامش چاکر دخت پیمبر ستاده با تن مجروح پور قُحافه نشسته بر سر منبر داد! از آن تازیانهءکف قنفذ آه از آن ریسمان گردن حیدر دست خدا را دو دست بست ز بیداد پهلوی زهرا شکست و خست ز کیفر یعنی این‌ست اجر و مزد رسالت؟ یعنی آن‌ست شکر حق پیمبر؟....
علامه جوادى آملى ✳️فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) همتای قرآن کریم ◾️سرّ اینكه این بانو (سلام الله علیها) حجت بر ائمه (علیهم السلام) است و اگر علی‌ بن‌ ابی‌ طالب (سلام الله علیه) نبود، احدی همتای آن حضرت نبود، این است كه او [فاطمه] مثل خود قرآن كریم در مقام حدوث و بقاء شكل گرفت؛ 🔹قرآن از زمین برنخاست (از فكر كسی تدوین نشد، هیچ عالم بشری این قرآن را تدوین و تنظیم نكرد. سورش، آیاتش، معارفش و مفاهیمش را بررسی و انشا نكرد) مستقیماً از جهان غیب نازل شد و در طی ۲۳ سال ماند و برای ابد جای خود را تثبیت كرد، این سه كار را قرآن كرد یعنی از زمین برنخاست بلكه از آسمان نازل شد اولاً و نزولش هم ۲۳سال طول كشید ثانیاً و ماند كه برای ابد بماند، ثالثاً. 🔹انسان كامل مخصوصاً فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هم، وقتی هویت آن حضرت را ارزیابی می‌كنیم می‌بینیم در همین مثلث خلاصه می‌شود: او از زمین برنخاست بلكه از آسمان نازل شد و تقریباً همسفر قرآن كریم بود تا قرآن آیاتش سورش نازل می‌شد، او هم روزانه متكامل می‌شد ترقی می‌كرد و تا قرآن به پایان رسید، عمر این بی‌بی هم به پایان رسید و برای ابد ماند؛ گرچه ﴿إِنَّكَ مَیتٌ وَإِنَّهُمْ مَیتُونَ﴾ شامل همه انسانها هست.